Saturday, May 31, 2008

در حاشيه رويدادها

كاظم نيكخواه

گشتهاي "امنيتي و انتظامي" گوياي وحشت حكومت است

حكومت اسلامي آشكارا فضاي طغيان و شورش از جانب مردم را بو كشيده است. دست اندركاران حكومت به تقلا افتاده اند و طرح پشت طرح براي مقابله با مردم به اجرا ميگذارند. در كنار "طرح امنيت اجتماعي" و تعرض به دختران و پسران به دليل "لباس نامتعارف" و هشدار به آرايشگاه ها براي آرايش نامتعارف موي مردان و ممنوعيت ورود كراوات و امثال اينها ديروز خبر گشتهاي "امنيتي و انتظامي" نيز منتشر شد كه قرار است از امروز سوم خرداد به اجرا گذاشته شود. در ميان همه اين اقدامات شايد هيچ چيز به اندازه گشتهاي "امنيتي و انتظامي" در هزار محله در شهرهاي مختلف اين وحشت حكومت از مردم را انعكاس ندهد. اين تلاشي براي ايجاد يك نوع حكومت نظامي اعلام نشده عليه مردم خشمگين و بجان آمده است كه از بگير و ببند و فقر گراني و فلاكت به تنگ آمده اند و اين خشم خودرا در كوچه و خيابان و كارخانه و همه جا هرروز و هر ساعت دارند بروز ميدهند. روزنامه جمهوری اسلامی خبر داد که از روز سوم خرداد فعاليت "گشت پياده" نيروی بسيج در سطح شهرها آغاز می شود. اين روزنامه به نقل از معاون عمليات نيروی مقاومت بسيج، نوشته است "گردان های عاشورا ، گروه های رزمی کربلا و گردان های ذوالفقار پيش قراولان فعاليت گشت های بسيج هستند که آموزش های لازم را در اين باره ديده اند ، و به صورت گشت های پياده در مناطق و شهرهای مختلف کشور فعاليت خواهند کرد. روزنامه جمهوری اسلامی ، از قول معاون عمليات بسيج ، ماموريت اين گشت ها را "امنيتی و انتظامی" توصيف کرده ، و نوشته "در کنار گشتی های مشهود ، فعاليت نامشهود بسيج برای خنثی سازی توطئه دشمنان که از سال ها قبل آغاز شده ، تقويت خواهد شد." سايت امروز نيز اين گزارش را اينطور گزارش داده است: "صداي عدالت در تيتر اول از آغاز به كار گشت‌هاي بسيج از سوم خرداد، خبر داد و به نقل از سردار ذوالقدر معاون عمليات نيروي مقاومت بسيج نوشت: اين گشت‌ها ۵ نفره و به صورت پياده در هزار نقطه محلات شهري كشور فعاليت خواهند... گشت‌هاي بسيج با لباس‌هاي متحدالشكلي انجام مي‌شود و به همراه آنان يك نفر ضابط قضايي حضور دارد... محدوده گشت مشخص است و فعاليت آنان از ساعات پايان شب تا طلوع آفتاب با هماهنگي و همكاري نيروي انتظامي و قوه قضائيه خواهد بود.."
راه حل شناخته شده و قديمي حكومت ها در برابر فضاي شورش و اعتراض هاي توده اي گسترده هميشه همين بوده است. حكومت نظامي و گشتهاي شبانه و تلاش براي ايجاد فضاي رعب. اين تقلاها قرار است به مردم بگويد ما آماده ايم و از هيچ توحش و سركوبي دريغ نخواهيم كرد. اما از همين اكنون ميتوان شكست محتوم اين طرح را نيز بطور قطع پيش بيني كرد. وقتي كار به اينجا ميرسد كه زن و مرد و پير و جوان حرفشان اينست كه اين حكومت بايد برود، حكومت نظامي و گشت شبانه و امثال آن هم ديگر چندان كاري از پيش نخواهد برد.


تعرض و اعتراض شديد خانواده هاي زندانيان سياسي در سنندج به شاهرودي
هاشمي شاهرودي در سننندج با خشم و اعتراض شديد خانواده هاي زندانيان سياسي مواجه شد. شمار قابل توجهي از خانواده ها با در دست داشتن عكسهايي از عزيزان در بند خود در مسجد جامع اين شهر كه محل سخنراني رئيس قوه قضائي جمهوري اسلامي بود حضور يافتند و با صداي رسا دست به اعتراض زدند و جلسه سخنراني هاشمي را به هم زدند. بنا به يك گزارش نيروهاي انتظامي با معترضين درگير شدند و در فضايي كه ايجاد شد يك زن در زير دست و پا بيهوش شد. خبرگزاري رسمي البرز گوشه هايي از اين فضا را اينگونه بازتاب ميدهد: "حضور آیت الله شاهرودی رئیس قوه قضائیه کشورمان درمسجد جامع سنندج حاشیه هایی ازظاهر شدن خانواده عده ای مجرمین زندانهای استان کردستان را بهمراه داشت. گزارش خبرنگار البرزحاکیست تعدادی ازافراد ناراضی که عمدتا برخی ازاعضای خانواده های آنان به جرم های متعدد قاچاق، فعالیت براندازانه علیه نظام و... محکوم شده اند سعی نمودند باایجاد هرج ومرج تاثیرات حضور رئیس قوه قضائیه را دراین استان کمرنگ نمایند. برخی ازناراضیان حاضر درمسجد عملا باایجاد سروصدا سعی داشتند مامورین حفاظت آیت الله شاهرودی را باواکنش مواجه ساخته وعملا درگیر نمایند. ..تعدادی ازناراضیان با دردست داشتن عکس محکومین خود سعی میکردند خود را به نزدیکترین نقطه درمقابل نگاه آیت الله شاهرودی برسانند. .. تعدادی ازاین ناراضیان درچندگوشه مسجد هرازگاهی باایجاد سرو صدا سعی میکردند به کانون توجه حاضرین ومقامات قوه قضائیه درجلسه تبدیل شوند تعدادی ازخانواده محکومین که گفته میشد برخی ازاعضای خانواده آنها بدلیل فعالیت براندازانه علیه نظام درزندان بسرمیبرند سعی فراوانی برای برهم زدن جلسه مینمودند که بخاطر حفظ نظم عمومی جلسه باهمکاری نیروی انتظامی به بیرون هدایت شدند. ... تعدادي از شرکت کنندگان در مراسم سخنراني رييس قوه قضاييه در مسجد جامع سنندج هرازگاهي با هياهو و دادو فرياد سعي در قطع سخنراني آيت الله هاشمي شاهرودي داشتند . یکی ازحاضرین درجلسه که گویا مشکل قضایی داشت چندین بار باصدای بلند شروع به فریاد کشیدن نمود که بادخالت نیروی انتظامی به بیرون هدایت شد".

اعتراض مردم سنندج به هاشمي شاهرودي بعنوان رئيس يك دستگاه بيرحم بگير و ببند و سركوب، سمبل خشم و نفرت و عصبانيت عميق مردم از كل حكومت توحش و فلاكت اسلامي است. اين خشم و عصبانيت مردم حد و انتهايي ندارد و هر جا مقاماتي از حكومت در ميان مردم آفتابي ميشوند عليرغم وجود گاردها و پليس و نيروهاي انتظامي و دستجات رنگارنگ مسلح مزدور، بروزي آشكار مي يابد. حرف دل همه مردم همان است كه ساكنين آرياشهر تهران با صداي رسا اعلام كردند كه "حكومت اسلامي نميخوايم نميخوايم" و دور نيست روزي كه اين شعار به فرياد سراسري مردم ميليوني تبديل شود.

قاتل دانشجويان در ١٨ تير تبرئه شد
در آستانه ١٨ تير جمهوري اسلامي رسما سرتيپ فرهاد نظري فرمانده عمليات وحشيانه عليه دانشجويان در سال ٧٨ را تبرئه كرد. كميسيون اصل نود مجلس اسلامي رسما از او قدر داني كرد. و به اين ترتيب به اين واقعيت اعتراف نمود كه دادگاهي كردن و محاكمه او در واقع زير فشار اعتراضات دانشجويان و مردم عليه توحش نيروهاي انتظامي در كوي دانشگاه بوده است. سرتيپ فرهاد نظري در سال ٧٨ رئيس پليس تهران بود و در حمله به دانشجويان معترض توحش را به اوج خود رساند. شاهدين از پرتاب كردن دانشجويان از پنجره كوي دانشگاه به بيرون خبر دادند كه منجر به مرگ شماري از آنها گرديد. با اوجگيري فضاي اعتراضي به اين جنايت، دولت خاتمي دستور خلع فرهاد نظري و بررسي موضوع را داد. اما خود خاتمي وقتي كه پرونده به جريان افتاد به مدح فرهاد نظري پرداخت و گفت كه او از چهره هاي برجسته و مومن انقلاب اسلامي است. اكنون نه سال پس از اين جنايت حكومت اسلامي با تبرئه رسمي اين سركرده جنايتكاران ميخواهد اين پيام را به دانشجويان بدهد كه خط و سياست حكومت در قبال دانشجويان همان است كه در سال ٧٨ بود. اين را همه ميدانستند و عليرغم اين هرروز شاهد تظاهرات و اعتراضات دانشجويان در دانشگاههاي مختلف هستيم. ١٨ تير روزي فراموش نشدني در تاريخ سياسي ايران است. نه فقط به خاطر توحش و جنايت نيروهاي حكومت عليه دانشجويان و مردم، بلكه مهمتر از آن به دليل اينكه اين روز شاخص و سمبل سرنگوني طلبي عميق مردم ايران است. ١٨ تير روزي است كه دهها هزار نفر از دانشجويان و مردم معترض براي اولين بار به جنگ و گريز علني چندين روزه با نيروهاي حكومتي دست زدند و شعار "مرگ بر جمهوري اسلامي" و "آزادي انديشه با ريش و پشم نميشه" و شعارهاي ديگر را سر دادند. ١٨ تير فصل تازه اي را در فضاي سياسي ايران گشود كه هرروز عميق تر و توده اي تر و ميليوني تر و راديكال تر ادامه يافته است. تبرئه سرتيپ فرهاد نظري نيز بيش از آنكه دردي از حكومت را دوا كند، به دانشجويان و مردم ايران اين پيام را يادآور ميشود كه قدرت اعتراض و خشم آنها سران حكومت اسلامي را وادار كرده است كه مدت نه سال حداقل بصورت رسمي يكي از چهره هاي شاخص و مومن و بالاي خودرا در حالت دادگاهي و محاكمه و خلع درجه نگه دارند. *

Sunday, May 18, 2008

مساله نام خلیج و جدال جنبشهای طبقاتی

حميد تقوائي


این نوشته بر مبنای سخنرانی در جلسه هفتگی اینترنتی "گفتگو با حمید تقوائی" تنظیم شده است. با تشکر از هادی وقفی برای پیاده و تایپ کردن این متن.

بحث این هفته در رابطه با هیاهویی است که نیروهای ناسیونالیسم در اپوزیسیون بر سر نام خلیج فارس و قضیه سه جزیره براه انداخته اند. من در این بحث تلاش خواهم کرد زمینه های اجتماعی و مکان این مسئله را در تنش ها و آن جدال عمیقی که میان جنبش های مختلف طبقاتی در جامعه وجود دارد، بررسی کنم.
همانطور که میدانید اکنون دو هفته ای است که بحث نام خلیج فارس و مسئله مالکیت سه جزیره در خلیج عَلم شده و هم خود مقامات مختلف جمهوری اسلامی، نشریات و سایت های رژیمی و هم نیروهای اپوزیسیون سلطنت طلب و نیروهای راست ناسیونالیست از طریق نوشته هاشان در سایت ها و بخصوص کانال های تلویزیونی شان در لوس آنجلس، این مسئله را بزرگ کرده اند. قضیه هم ظاهراً اینطور شروع شده که "گوگل" (که یک شرکت و سایت معروف اینترنتی است) در قسمت جغرافیایی خودش، نام خلیج فارس را خلیج عربی ذکر کرده و این مساله باعث شده رگ نیروهای ناسیونالیستی بیرون بزند و با تبلیغات پر هیاهویی که بر سر نام ــ بقول خودشان ــ "همیشه فارس" براه انداخته اند به این کوره میدمند که عرق و ناموس و هویت ایرانیان به باد فنا رفته و باید فرزندان ایران در برابر اعراب بایستند و غیره وغیره.
در اینجا باید بر دو نکته تاکید کرد. اول اینکه به نظر من شأن نزول و علت حادّ شدن این قضیه در این شرایط، زمینه های سیاسی است که ربط زیادی به خود صورت ظاهر مسئله ندارد. و نکته دیگر و مهم تر اینکه باید دید هم اکنون در جامعه کدام جنبش ها بر سر این موضوع در مقابل هم قرار می گیرند و هر کدام چه هدفی را دنبال می کنند و اساساً این جنبه است که فکر می کنم جنبه طبقاتی، واقعی و حقیقی مسئله است. در واقع، جدا از زمینه های سیاسی امروز و در کل جدا از این هیاهوئی که با پرچم ملی گری، قومی گری و غیره بپا کرده اند، نکته ای که باید بر آن تأکید کرد، همین مضمون طبقاتی و مسئله تقابل جنبش های اجتماعی است و من در اینجا می خواهم اساس بحث ام را بر روی همین نکته متمرکز کنم.
تا آنجا که به زمینه سیاسی این مساله مربوط میشود ردپای کشورهای عربی حاشیه خلیج در این قضیه مشهود است. این نوعی اعمال فشار به جمهوری اسلامی برای محدود کردن او در منطقه است و این هم کاملا با سیاست آمریکا برای عقب راندن جمهوری اسلامی منطبق است.
می دانیم که اعمال فشارهای آمریکا به جمهوری اسلامی برای اینکه بتواند این حکومت را در چارچوب سیاست های منطقه ای خودش رام کند و شرایط اش را به آن بقبولاند، تا کنون، تهدیدهای جنگی و تحریم های اقتصادی بود و اکنون اعمال فشار به جمهوری اسلامی از طریق کشورهای منطقه هم به این سیاست اضافه شده است.
از جانب دیگر، نیروهای ناسیونالیست هم که مدتهاست در لوس آنجلس مشغول همین نوع تبلیغات هستند، در همین شرایط زمینه را مساعد دیدند که آنها هم بر این موج سوار شوند و تلاش کنند با پرچم تمامیت ارضی، دفاع از ایرانیت و عِرق ایرانی، هویت دو هزار و پانصد ساله و غیره افق و آرمان و جنبش خودشان را تقویت کنند و بخصوص در مقابل جنبش رادیکال و سرنگونی طلبانه مردم با پرچم تقدس آب و خاک بمیدان بیایند.
یک سئوال این است که آیا تقابل میان دولت آمریکا و جمهوری اسلامی در منطقه با این جنجال ناسیونالیستی نیروهای سلطنت طلب و میدان تاخت و تازی که نیروهای ناسیونالیست اپوزیسیون پیدا کرده اند، مربوط است؟ باید بگویم که بنظر من ربط مستقیمی وجود ندارد. به این معنا که آمریکا مدتهاست که اساساً روی این نیروهای ناسیونالیست اپوزیسیون حسابی باز نکرده است، هر چند اُفُق و استراتژی سیاسی این نیروها همیشه نوعی حساب کردن بر روی قدرت های جهانی بخصوص آمریکا بوده است. این نیروها همیشه تلاش داشته اند که بتوانند جزئی از سناریوی رژیم چنجِ آمریکا بحساب بیایند و به این ترتیب شانسی برای به قدرت رسیدن داشته باشند. در واقع، اینها روی این حساب باز کرده اند که همانطور که خودِ جمهوری اسلامی به کمک آمریکا و دول غربی به قدرت رسید، حال که دنیا بر عکس شده و سلطنت طلبان به اپوزیسیون رفته اند و اپوزیسیون ملی-اسلامی ضدشاه در حکومت نشسته و به معضلی برای آمریکا تبدیل شده است، بتوانند با اتکاء به آمریکا و سناریوهای محتمل اش از قبیل رژیم چنج یا حمله نظامی و تحت فشار قرار دادن جمهوری اسلامی و غیره، به قدرت دست یابند. بنظر من، در همین چارچوب است که اینها هم متوجه شده اند که مساله خلیج فرصت مغتنمی است برای این منظور که از یک سو در جامعه قدرت نمایی کرده و خودشان را به آمریکا نشان دهند که نیرو دارند و می توانند مردم را چپ و راست کرده و به حرکت درآورند و از سوی دیگر بخصوص با مضامین، روزها، مناسبت ها و مقدسات خودشان بتوانند جنبش خودشان را در جامعه جلو ببرند و جایگاه خود را مستحکم کنند. همین جنبه بنظر من، جنبه اصلی مسئله است.
در اینجا ما با یک جنبشی روبرو هستیم که مدتهاست آنرا در جامعه ایران با نام ناسیونالیسم پرو غرب یا ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی شناخته ایم. نیروی اصلی این جنبش نیروهای سلطنت طلب هستند. یعنی کسانی که زمانی قدرت سیاسی را در ایران در اختیار داشته اند اما با انقلاب پنجاه وهفت خلع ید سیاسی شده اند، قدرت را از دست داده اند، به اپوزیسیون رانده شده و در تمام مدت حکمرانی جمهوری اسلامی هم ــ گاهی شدیدتر و زمانی خفیف تر ــ خواستار تغییر اوضاع بنحوی و تا آن حدی بوده اند که بتوانند دوباره به قدرت سیاسی باز گردند. طبعا این جنبش آرمان ومقدسات و مضامین، مسائل، روش ها و شیوه های فعالیت معین خودش را دارد.
اگر بخواهید خصوصیات این جنبش سلطنت طلب را بررسی کنید، اولین مولفه اش مخالفت با تغییر انقلابی اوضاع است. ناسیونالیستها بخوبی می دانند اگر انقلابی شکل بگیرد، اوضاع زیر و رو می شود و مردم کاملاً آماده اند که همه چیز را در هم بریزند و دیگر نیروئی نمیتواند، برخلاف انقلاب پنجاه و هفت ــ که بالاخره به زور خمینی و جنبش اسلام سیاسی توانستند جلو اش را بگیرند ــ جنبش انقلابی مردم را به شکست بکشاند. به همین دلیل اینها کاملاً مخالف هر نوع تغییر انقلابی هستند. مخالفت با انقلاب هم بخاطر مضمون رادیکال و انسانی آن و هم به دلیل شیوه ای که توده مردم را در سیاست و در تغییر وضع موجود دخیل میکند. تغییر انقلابی یعنی تغییر رادیکال، بنیادی و پایه ای کل نظام. نیروهای اپوزیسیون راست با چنین تغییری مخالف اند و ــ حداکثر ــ خواستار این هستند که آخوندها کنار بروند و جای خود را بنوعی حکومتِ شاهنشاهی و یا جمهوری ــ مشروطه یا ملقمه ای از اینها بدهند. هدف اینها اعاده اوضاع گذشته است. مخالف تغییر انقلابی اوضاع هستند چون می خواهند به گذشته برگردند. چون میخواهند همین نظام را منهای آخوند ها نگاه دارند! اینها با انقلاب بعنوان یک شیوه تغییر وضع هم مخالف هستند و آنرا "توحش" میدانند چون توده مردم را به خیابان می آورد و مستقیما در سیاست دخالت میدهد. بزعم اینها مردم نباید در سیاست دخالت کنند، سیاست و حکومت کار تحصیلکرده ها و بخش الیت جامعه است. سیاست و حکومت کار طبقه خودشان است و بس و انقلاب این حق انحصاری را به هم میریزد. اپوزیسیون راست هر مخالفتی با دولت و یا حاکمین وقت داشته باشد منافع دراز مدت و طبقاتی اش ایجاب میکند که در مقابل هر نوع دخالت مستقیم مردم برای زیرو رو کردن اوضاع و بدست گرفتن سرنوشت سیاسی خود بایستد و با آن مخالفت کند. و به همین دلیل جنبش راست در هر شرایطی و هر اندازه هم که ضد دولت حاکم باشد با انقلاب بعنوان یک شیوه خلع ید سیاسی از دولت حاکم مخالف است.
نیروهای اپوزیسیون راست اساس و پایه بقدرت رسیدن خودشان را بر اتکاء به ارتش ها و نیروهای نظامی سایر دولت های بورژوازی جهان، باصطلاح هم طبقه ای های خودشان در کشورهای دیگر و (بخصوص در دنیای امروز دولت آمریکا و کلاً دولت های غربی) قرار میدهند و می خواهند بعنوان یک شخصیت یا نیروی سیاسی، در سناریوها و نسخه های رژیم چنجی که آنها برای دنیا می پیچند، شریک شوند. در شرایط امروز نیروهای راست دل شان را صابون زده اند که چون بالاخره جمهوری اسلامی با آمریکا سرِ سازش ندارد و دائم با همدیگر در مخاصمه و کشمکش هستند، از این نَمَد کلاهی هم به آنها برسد و بتوانند بعنوان کاراکترها و شخصیت های سناریوهایی که آمریکا قصد دارد برای رژیم چنج و تغییر حکومت در ایران، پیاده کند ( و یا احتمال می دهند که در آینده چنین باشد)، نقش ایفا کنند!
همانطور که اشاره کردم جنبش ناسیونالیسم سلطنت طلب ــ مثل هر جنبش دیگری ــ مضامین معینی دارد، چهره ها و شخصیت ها، احزاب، نیروها و شیوه های فعالیت معینی دارد. مقدسات و آرمان خودش را دارد و امروزهم که بهانه ای برای علم کردن مسئله خلیج بدست آوره اند طبعا تلاش میکنند از این شرایط برای مطرح کردن خودشان و علم کردن مقدسات و آرمان خودشان بهره برداری کنند.
یکی از خصوصیات جنبش راست (هم ناسیونالیسم پرو غرب وهم ملی-اسلامیون) فراتر نرفتن از نافرمانی مدنی در مقابل رژیم است. تلاش اینها اینست که هر جا مبارزه مردم حدت میگیرد مبارزه را در چارچوب "نافرمانی مدنی" محدود کنند و به عقب برانند.
عملکرد نیروهای راست در مورد مسئله خلیج هم همین خصوصیت را دارد. هم میخواهند حول این مساله هیاهو راه بیاندازند و قدرت نمائی کنند و هم میخواهند ابتکار عمل از دست خودشان و کلا "بالائیها" خارج نشود. مساله دفاع از تقدس آب و خاک موضوع مناسبی برای مانور این نیروها است. حتی جمهوری اسلامی مشکلی با این مساله ندارد. شخصیت های این جنبش سلطنت طلب مثل آقای داریوش همایون اعلام کردند که وقتی مسئله میهن و ملیت پیش بیاید، دیگر همه ایرانیان، مردم وحکومت متحد اند ( قبلا در دوره حاد شدن احتمال حمله آمریکا ایشان اعلام کردند که برای حفظ تمامیت ارضی از حکومت دفاع خواهند کرد!) و حتی وقتی تظاهرات و اعتراضاتی هم در رابطه با مساله خلیج مقابل سفارت امارات در تهران براه افتاد و جمهوری اسلامی بعضی از این اعتراض کنندگان را دستگیر کرد، اینها از در شکایت درآمده و در سایت هاشان نوشتند که چرا اینطور است؟ جمهوری اسلامی که باید از این وضعیت استقبال کند و در هر کشوری دفاع از پرچم، ملیت، تمامیت ارضی و خاک، دولت و ملت را در کنار هم قرار می دهد. گله کردند که چرا جمهوری اسلامی چنین نابخردانه برخورد می کند و غیره! به همین دلیل و از زاویه دیگری، این حرکت، حرکتی بود که کاملاً در همان چارچوب نافرمانی مدنی می گنجید، یعنی مردم را به همان اندازه که اینها مایل اند و دوست دارند و حول همان پرچمی که اینها می خواهند، به خیابان می آورد؛ در یک تظاهرات کاملاً قانونی و در دفاع از تمامیت ارضی، ملیت، آب و خاک و بدون اینکه به تریجِ قبای جمهوری اسلامی بربخورد.
این وضعیتی است که در واقع، این نیروها را حول یک آرمان جنبشی یعنی مسئله ملیت، نام خلیج فارس، مسئله تمامیت ارضی، موضوع سه جزیره و غیره، در برابر اعتراضات و جنبش انقلابی مردم و در کنار جمهوری اسلامی قرار می دهد.
اما صحنه سیاست ایران تنها عرصه تاخت و تاز این نیروها نیست. معضل اساسی اپوزیسیون راست جنبش سرنگونی طلبانه مردم و شعارها و مضامین چپ و ردایکال و سوسیالیستی است که هر روز بیشتر در این جنبش نفوذ و محبوبیت پیدا میکند. جنبش سرنگونی میشود گفت عرصه طبیعی کسب نفود و رشد کمونیسم کارگری است و این نه تنها جمهوری اسلامی بلکه کل اپوزیسیون راست (ناسیونالیسم عظمت طلب و جنبش ملی-اسلامی ) را نیز بوحشت انداخته است.
ما قبلاً هم بر سر مسائل دیگری شاهد تقابل کمونیسم کارگری با این جنبشها بوده ایم. یک نمونه تقابل چپ و راست بر سر روز زن بود. سلطنت طلبان سعی کردند روز کشف حجاب رضاخانی را بعنوان روز زن اعلام کنند! از سوی دیگر جنبش ملی ــ اسلامی هم سعی کرد روز تولد فاطمه زهرا را بعنوان روز زن تثبیت کند و در مقابل اینها چپ و کمونیسم کارگری در دفاع از جنبش آزادیخواهانه زنان روز هشت مارس را مطرح کرد و در نهایت هم هشت مارس یعنوان روز زن در ایران تثبیت شد. امروز نفوذ چپ در جامعه چنان است که در روز کارگر، که مشخصاً یک مناسبت کارگری در ایران و جهان و روز قدرت نمایی چپ و نقد سوسیالیستی به اوضاع موجود است، نیروهای راست هم ناگزیر شده اند این روز را، حال با زبان و توصیه های خودشان، به کارگران تبریک بگویند! اینها همه در واقع فشارهایی است که جنبش چپ، جنبش کمونیسم کارگری بر جنبش های دیگر و بخصوص جنبش ناسیونالیستی تحمیل کرده است.
اگر شما به عرصه اعتراضات و مبارزات مردم نگاه کنید، می بینید که در عرصه های مختلفی شعارهای کاملاً انسانی، رادیکال و چپی در جامعه در جریان است. اگر بخواهیم از چارچوب امروز مسئله نام خلیج و سه جزیره (که همانطور که گفتم صورت ظاهر مسئله است) فراتر رفته و عمیق تر نگاه کنیم، می بینیم که اساساً اهمیت این مسئله برای جنبش ملییون یا ناسیونالیست های اپوزیسیون از اینجا نشأت می گیرد که بتوانند تحت یک چنین مسئله و بهانه ای با چپ و مبارزات رادیکال مردم مقابله کنند. روز خلیج فارس روزی است که در مقابل اول مه و ۸ مارس و ۱۶ آذر علم میشود و هیاهو بر سر نام خلیج قرار است جای اعتراض به گرانی و آپارتاید جنسی و اعدام و سنگسار را بگیرد! و بالاخره قرار است کل این تقلاهای ناسیونالیستی چپ و اعتراضات رادیکال و چپ مردم را به عقب براند و افق ارتجاعی راست را بر جامعه حاکم کند. این تمام فلسفه و شان نزول سیاسی بیرون زدن رگهای ملی و قومی دوهزار و پانصدساله و باد زدن به تعصبات ناسیونالیستی در مقطع حاضر است.
حکمت سیاسی این حرکت چیزی جز این نیست که در جامعه جنبش چپ و رادیکالی وجود دارد که کاملاً عرصه را بر اینها تنگ کرده است و بنظر من اینها تقلاهایی از سر استیصال و تلاش ها و تشبثاتی برای بازگشتن به متن اصلی قدرت و سیاست در جامعه ایران است. چپ مدتهاست نیروهای راست را به حاشیه رانده و اینها بدنبال راهی برای بازگشت به متن اوضاع سیاسی میگردند. زمانی ا ین نیروها نسبتاً برو برویی داشتند و با موضوعاتی مثل رفراندوم، تغییر قانون اساسی و بحث نافرمانی مدنی سر و صدائی به راه انداخته بودند و تا حدودی هم از جانب آمریکا تحویل گرفته می شدند. امروز اما، تمام اینها پشت سر گذاشته شده و دیگر نه بحث رفراندومی مطرح است، نه تغییر قانون اساسی؛ و کلاً آن هیاهویی که در دوره ای اپوزیسیون راست داشت فروکش کرده است. و در مقابل آن، جنبش چپ هر روز هر چه رادیکال تر و وسیع تر به پیش رفته و در جامعه نفوذ پیدا کرده است. در واقع باید اینطور گفت که در کنار این تقابل میان جنبشهای اپوزیسیون راست و جنبش کمونیسم کارگری، جامعه مُدام در حال مبارزه و اعتراض بوده است و ما جنبش های اعتراضی وسیعی را در جامعه شاهد بوده ایم. جنبش کارگری، جنبش آزادی زن ، جنبش عليه اعدام و سنگسار، جنبش وسیع زنان "بدحجاب"، جنبش دفاع از حقوق کودکان ، جنبش دانشجویی و جنبش جوانان اینها همه با خواستها و شعارهای رادیکال و انسانی فعال بوده اند. بخش های مختلف جامعه دارند بر سر خواسته های کاملاً انسانی و پایه ای خودشان مبارزه می کنند، برای آزادی، برابری و برای معیشت ــ منزلت و در این میان راست برای مقابله با این وضعیت به تکاپو افتاده است.
هدف و مضمون واقعی این تحرکات وسیع، که ما به اسم جنبش سرنگونی به آن رجوع می کنیم، سرنگون کردن جمهوری اسلامی و زیرو رو کردن کل این وضعیت است. این جنبش سرنگونی طلبانه، طبعا و بنابه تعریف، محل، زمینه و شرایط مناسبِ رشد چپ و رادیکالیسم کمونیسم کارگری است.
جنبش سرنگونی طلبانه مردم از نظر مشخصات سیاسی، مضمون، نوع حرکت و هدفی که دنبال می کند، جنبشی است که بوسیله کمونیسم کارگری نمایندگی میشود و به همین دلیل، تمام جنبش های دیگر و حتی نیروهای سیاسی هم که خودشان را چپ می دانند اما با این خط چپ کارگری و کمونیسم کارگری فاصله دارند ، همه اینها، یا رسماً و علناً مقابل جنبش سرنگونی می ایستند، یا آنرا انکار کرده و نادیده میگیرند، و یا سعی می کنند تحریف اش کنند.
آن حزب و آن جنبشی که انقلاب می خواهد، زیر و رو کردن کل اوضاع را می خواهد و راه واقعی رسیدن به آزادی، برابری و رفاه را به جامعه نشان می دهد، جنبش و حزب کمونیسم کارگری است و جنبش سرنگونی هم کاملاً در همین جهت حرکت می کند. شیوه کار جنبش کمونیسم کارگری برای تغییر اوضاع و تصرف قدرت سیاسی، سازمان دهی مردم از پایین است. اعمال فشار از پایین و از جانب مردم. این ممکن است به انقلاب یا هر تغییر تکان دهنده ای در جامعه منجر شود ولی هر اتفاقی که بیافتد، اتکا به مردمِ سازمان یافته، متشکل، آگاه و حاضر در صحنه سیاست، تاکتیک و استراتژی حزب کمونیست کارگری است.
در برابر این جنبش، در مقابل کمونیسم کارگری و در مقابل مردم است که شما می بینید نیروهای راست، سلطنت طلبان و ملی ــ اسلامیون، و خودِ حکومت همه، در کنار هم قرار می گیرند.
بنظر من، امروز جنبش سرنگونی طلبانه با جنبش چپ و نقد سوسیالیستی اوضاع رابطه تنگاتنگی دارد. اینها هر روز به هم نزدیک تر و بیشتر در هم تنیده می شوند و به همین دلیل عرصه هر چه بیشتر به نیروهایی که به معنای دقیق کلمه ضد انقلاب مردم هستند، تنگ می شود نیروهایی که میدانند اگر انقلابی شود، نه تنها جمهوری اسلامی می رود بلکه اساساً زمینه برای حکومت طبقه آنها، طبقه سرمایه دار از بین می رود و کلاً طبقه سرمایه دار از تخت قدرت فرو می افتد و همین هراس و وحشت طبقاتی است که آنها را در مقابل جنبش چپ و سرنگونی و حتی عملا در کنار جمهوری اسلامی قرار می دهد.
هیاهوئی که بر سر اسم خلیج به راه افتاده را باید در همین چارچوب بررسی کرد. مطلوبیت سیاسی و شأن نزول مسئله نام خلیج و سه جزیره و غیره برای جنبش سلطنت طلب این است که بتواند با این پرچم جنبشهای اعتراضی مردم را به عقب براند و کل کمپ راست را در برابر جنبش سرنگونی طلبانه چپ تقویت کند.
به این ترتیب روشن است که حولِ مسئله و صورت ظاهرِ نام خلیج فارس و سه جزیره و غیره، ما با یک کشمکش طبقاتی عمیق روبرو هستیم و در واقع، آن چارچوب سیاسی که این ملی گرایی، خاک پرستی، آب پرستی و غیره خودش را در آن مطرح می کند، چارچوب مقابله عمومی چپ و راست جامعه بر سر مسائل گرهی نظیر قدرت سیاسی و مساله آزادی و رفاه و برابری است. از یک طرف جنبش چپِ سرنگونی طلبانه و جنبش کمونیسم کارگری با هدف سرنگونی حکومت و کل نظام موجود و تحقق آزادی و برابری و رفاه قرار دارد و از طرف دیگر جنبش ناسیونالیستی و اپوزیسیون راست. نیروهائی که روی این حساب باز کرده اند که دولت های غربی یا آمریکا بنحوی بتواند این رژیم را هَرَس کند، در چارچوب سیاست های خودش قرار دهد و یا در هر حال با استحاله یا اقدامی ضربتی تغییر اش دهد و بدین شکل جا را برای احیای وضعِ ماقبلِ جمهوری اسلامی باز کند! حال اینبار با اسم شاهی که می خواهد سلطنت کند نه حکومت یا مشروطه ــ سلطنتی و یا یک نوع جمهوری ــ سلطنتی و غیره. این اهداف استراتژیکی است که جنبش راست دنبال میکند و یک شرط اساسی رسیدن به این اهداف مقابله با چپ وعقب راندن مبارزات رادیکال مردم است. این هدفی است که در پس هیاهو بر سر مساله خلیج دنبال میشود.
تا آنجا که به حزب کمونیست کارگری و جنبش چپ مربوط می شود، حزب ما وظیفه دارد هم از نظر سیاسی چنین وضعیتی را هر چه بیشتر روشن کرده و به مردم توضیح بدهد و هم اینکه در پس این قضیه کل جنبش ناسیونالیستی و اهداف ارتجاعی اش را افشا و نقد کند. این تقلاهای نیروهای ناسیونالیست عظمت طلب در حقیقت شبیه همان کوشش هایی است که در دوره ای ناسیونالیست های قومی انجام دادند (مثلاً در شلوغی هایی که در تبریز ایجاد کردند یا در بعضی از شهر های خوزستان) و آنجا هم دقیقاً کمونیسم کارگری با همین پرچم دفاع از جنبش انقلابی مردم علیه حکومت به جنگ شان رفت و نشان داد که اینها چطور آب به آسیاب حکومت می ریزند و چگونه دارند در مقابل جنبش انقلابیِ مردم می ایستند و تحت نام دفاع از "اقلیت های ملی"، جمهوری اسلامی را نجات می دهند. امروز هم، باز با همان بساط و با همان شرایط، منتها در شکل مضحک تر و توخالی تری، روبرو هستیم و باید به کنارشان بزنیم. در همین شرایط که نیروهای ناسیونالیست می خواهند با اتکاء به احساسات، تعصبات و خرافات ناسیونالیستی (که قرن ها در ذهن مردم فرو کرده اند) تحرک سیاسی پیدا کرده و در واقع جنبش چپ و کارگری را عقب بزنند، باید دقیقاً از همین شرایط استفاده کرد و هر چه بیشتر پوچ بودن ادعاها و مقدسات شان را نشان داد. اینطور نیست که وقتی مسئله ای مثل مسئله خلیج فارس مطرح می شود، این فقط زمینه مناسبی است برای یکه تازیِ نیروهای راست و سلطنت طلب. این، برای ما و نیروهای چپ هم زمینه و فرصت مناسبی است برای افشاء اینها، برای اینکه از ناسیونالیسم در حین عمل عکس بگیریم، ماهیت کریه اش را جلو چشم همگان قرار دهیم و افشاءاش کنیم. فرصتی است که دو رویی، ارتجاع و کثافتی که پشت دفاع از تقدس پرچم، آب و خاک و غیره است را، کاملاً برملا کنیم. نشان دهیم که وقتی ناسیونالیسم از فرزندان غیور ایران زمین صحبت می کند، در واقع، منظور اش طبقه خودش است و وقتی می گوید نفت ما را بردند، در واقع دارد می گوید جیب طبقه مرا دارند خالی می کنند! و وقتی می گوید که باید خرابی ها را آباد کرد، در واقع دارد می گوید که باید سرمایه من را سود آور کرد! باید تمام اینها را از پشت این شعارها و خزعبلاتی که به گوش مردم می کنند، بیرون کشید و اهداف و چهره واقعی شان را نشان داد. ناسیونالیسم را باید هم در سیاست، تاکتیک وبطور مشخص نقد و افشاء کرد و هم در یک سطح جنبشی و پایه ای نقد اش کرد و نشان داد پرچمی که این حرکت بدست گرفته و همچنین شعارها، مقدسات و غیره اش، تا چه حد ضد انسانی و ارتجاعی است.
بعد از اطلاعیه حزب در مورد اسم حلیج فارس، من از طرف شخصیت ها و سازمان های ناسیونالیست ایمیل هایی دریافت کردم که در آنها تهدید کرده اند که ظاهراً حزب کمونیست کارگری از خط قرمز رد شده است و فرزندان غیور ایران زمین را به سراغمان میفرستند! چرا؟ چون حزب در اطلاعیه اش آورده است که نام خلیج فارس هیچ تقدسی ندارد و نام این آبراه را باید اسمی بگذارند که به هیچ ملیت و قومیتی رجوع نکند. چون حزب خواسته است این بهانه از دست نیروهای ناسیونالیست گرفته شود و اینها نتوانند یک بار دیگر جنگ های خانمانسوز را بر اساس تعصب، عِرق ملی و غیره سازمان داده و به مردم تحمیل کنند. خوب، خیلی روشن است که این اطلاعیه به تریجِ قبای اینان برخورده و تهدید کرده اند که حزب کمونیست کارگری از خط قرمز رد شده و فرزندان ایران زمین جواب اینرا خواهند داد! منتها آنچه را که معلوم نکرده اند اینست که منظورشان از این فرزندان ایران زمین چه کسانی هستند! آیا منظورشان همین دار و دسته های سرمایه دار است که از تخت افتاده اند، یا دار و دسته حاکم، و یا کارگران و اکثریت مردم محروم و زحمتکش که هیچ نصیبی از نفت و ثروت "ایران زمین" این عالیجنابان نبرده اند؟ ثروتی که تا زمانی اپوزیسیون سلطنت طلب در قدرت بود میبرد و میخورد و امروز هم اگر دعوایی با جمهوری اسلامی دارد این است که این سفره را از مقابلشان جمع کرده و انحصار چپاول و استثمار و غارت مردم را خود بدست گرفته است! به تنهائی دارد میخورد و میبرد و سهمی به آنها نمیدهد! زمانی شاه گورستان آریامهری را برسر "فرزندان ایران زمین" حاکم کرده بود و امروز جمهوری اسلامي "امت مسلمان" را به صلابه کشیده است، و حالا راست از تخت افتاده باز تحت نام "فرزندان ایران زمین" در صدد اعاده وضع گذشته است.
در چنین شرایطی، دقیقاً یکی از وظایف ما کمونیست ها این است که ریاکاری، فریبکاری و دغلکاری اینها را در پشتِ این مقدسات ملی، آبی و خاکی شان نشان داده و آشکار کنیم که این سود آوری سرمایه و در واقع منافع طبقه سرمایه دار است که خودش را در پرچم سه رنگ می پیچد و تحت نام تقدس آب و خاک از منافع مستقیم طبقه خودش دفاع می کند!
بحث ام را خلاصه کنم. آن هیاهوئی که بر سر نام خلیج فارس و سه جزیره و غیره براه افتاده است، از یک طرف بر زمینه تقابل و کشمکش بین آمریکا و جمهوری اسلامی بر سر حل و فصل مسائلی که در منطقه دارند، امکان بروز پیدا کرده و از جانب دیگر اپوزیسیون راست سلطنت طلب و همچنین خود رژیم اینرا فرصت مناسبی دیدند که با پرچم تقدس آب وخاک در مقابل جنبش چپ و جنبش سرنگونی طلبانه قرار بگیرند و اهداف ارتجاعی خودشان را مثل همیشه تحت نام بی حرمتی به فرزندان ایران زمین و خزعبلاتی از این قبیل به پیش ببرند.
وظیفه ما کمونیست ها، وظیفه چپ و انقلابیون این است که هم از نظر سیاسی بطور مشخص مقابل اینها بایستند و هم در یک سطح پایه ای و جنبشی، کُنهِ ضد انسانی و ارتجاعی بودن این آرمان ها، شعارها و مقدسات ملی ــ ناسیونالیستی را افشاء کنند و ماهیت کریه ناسیونالیسم را به همه نشان دهند. این، وظیفه حزب ما است که همانند همه موارد دیگری که ناسیونالیست ها تحرکاتی از خود نشان داده و دست و پایی زده اند، در مقابل شان بایستیم و این تقلاها را خنثی و بی اثر کنیم.*