Tuesday, October 24, 2006

2/08/1385 جوانان کمونیست 269 ؛

جوانان کمونیست 269 ، نشریه ای از سازمان جوانان کمونیست
مطالب این شماره

در آستانه 16 آذر اعتراضات دانشجویی را سراسری کنیم
خاتمی جنایتکار است! باید دستگیر و محاکمه شود!
اوضاع ایران و موقعیت ویژه حزب کمونیست کارگری
آقا و چپ دانشگاه
دختر چینی و کبرا
آیا جنگ خواهد شد؟
برقع در انگلیس و نقش ما
بیانیه اعتصاب دانشجویان در مازندران
خاطرات یک پارتیزان سرخ
نامه ها و مطالب دیگر
........

Sunday, October 22, 2006

در آستانه 16 آذر اعتراضات دانشجویی را سراسری کنیم


در آستانه 16 آذر اعتراضات دانشجویی را سراسری کنیم
شدت فشار های وارده بر جنبش دانشجویی از طرف رژیم اسلامی هیچ گاه نتوانسته اعتراضات دانشجویی را متوقف کند . اما این کافی نیست باید اعتراضات را متحد و سراسری کرد. باید در موقعیت تعرضی قرار گرفت. اعتراضات روزهای اخیر دانشجویان دانشگاه امیر کبیر، اعتصاب غذای دانشجویان مازندران، تحصن دانشجویان دانشگاه زابل و اعتراضات روز های گذشته دانشگاه تربیت معلم کرج نمونه وجود ظرفیت و پتانسیل برای تعرض به حکومت اختناق اسلامی و شکستن فضای رعب پلیسی در دانشگاه است .
دوشنبه 24 مهر دانشجویان دانشگاه امیرکبیر طی دو روز متوالی به دست گیری کیوان انصاری اعتراض کردند و در مقابل سالن آمفی تاتر دانشگاه تجمع کردند، آنان از ایجاد تشکل های دست ساز مسئولین دانشگاه جلوگیری کردند .
دانشجویان دانشگاه زابل چهارشنبه 26 مهر به وضع بد آموزشی و خدمات دانشگاهی و نبود امنیت برای تردد دانشجویان دختر، تحصن کردند که با برخورد نیروهای لباس شخصی مواجه شد .
دانشجویان دانشکده‌ی فنی دانشگاه مازندران (بابل) شب سه‌شنبه در یک اعتصاب غذای همگانی، مطالبات پشت ‌گوش‌ انداخته‌ شده‌ شان ازجمله رسیدگی به کیفیت بسیار پایین خدمات و نصب دوربین های مدار بسته در محیط دانشگاهی را از مسئولین دانشگاه خواستار شدند. در این اعتصاب غذا که اکثر قریب ‌به‌ اتفاق دانشجویان در آن شرکت داشتند، دانشجویان در اقدامی هماهنگ ظرف‌های غذایشان را تا درب دفتر رئیس دانشکده قطار کردند .
شب گذشته حدود ۱۵۰ نفر از دانشجويان خوابگاهي دانشگاه امیر کبیر در اعتراض به كيفيت نامناسب غذا در مقابل درب دانشگاه تجمع كرده و خواستار پاسخگويي مسئولين شدند ولي انتظامات درهاي دانشگاه را بر روي دانشجويان باز نكرد. توضیحات مسوول تغذيه دانشجويي دانشگاه نيز دانشجويان معترض را قانع نکرد .
800 نفر از دانشجويان دانشگاه تربيت معلم واحد كرج نسبت به نبود امكانات رفاهي وصنفي مقابل در اصلي دانشگاه تحصن كردند. دانشجويان متحصن خواستار رسيدگي مسوولان دانشگاه نسبت به رفع مشكلات رفاهي صنفي دانشگاه هستند. دانشجويان دانشگاه به دليل عدم رسيدگي به مشكلات تغذيه, سالن مطالعه, وام دانشجويي و ديگر مسايل رفاهي دانشجويان تحصن كرده‌‏اند. در این میان 10 نفر از دانشجويان به علت اعتراض به مشكلات صنفي در حالت تعليق به سر مي‌‏برند .
روز جمعه 21 مهر دانشجویان خوابگاه سروستان دانشكده علوم اجتماعی و ارتباطات دانشگاه علامه در اعتراض به وضعیت بد رفاهی در خوابگاه و وضعیت بد غذای خوابگاه ، با ریختن غذاهایشان در كیسه های پلاستیكی ، آنها را از محل تحویل غذا تا داخل كوچه ی خوابگاه ردیف بر روی زمین قرار دادند .
اعتراضات در آستانه 16 آذر را باید گسترش داد و هیچ تعرض جمهوری اسلامی را نباید بی جواب گذاشت. به احکام کمیته های انضباطی، به حضور بسیچ و نیروی نظامی، به فضای پلیسی و ایجاد اختناق مذهبی و انگیزاسیون در دانشگاه باید اعتراض کرد. به همه مظاهر آپارتاید و جدا سازی و دختر و پسر باید اعتراض کرد. به کمبود امکانات رفاهی و سطح نازل تدریس باید اعتراض کرد. این اعتراضات را باید متحد و سراسری کرد و سدی محکم در برابر رژیم اسلامی قرار داد. حمایت سراسری از اعتراضات دانشگاه ها اولین وظیفه همه دانشجویان است . مطالبات دانشجویان در همه دانشگاه ها یکسان است، اخراج نیروهای سرکوبگر از محیط تحصیل ، بیرون انداختن نهاد های مذهبی از محیط علمی و لغو آپارتاید جنسی در کنار ارتقاء سطح علمی و خدمات مطابق بالاترین استانداردهای جهانی، خواست همه دانشجویان است . حول این مطالبات در همه جا باید متحد شد .
سازمان جوانان کمونیست همه دانشجویان را به مبارزه هماهنگ و پی گیر و سراسری برای رسیدن به این مطالبات فرامی خواند . جمهوری اسلامی در شرایطی نیست که بتواند در مقابل اعتراضات سراسری تاب بیاورد . این حرکات و اعتراضات زمینه ساز 16 آذری هرچه وسیعتر و رادیکالتر خواهد شد
مرگ بر جمهوری اسلامی
آزادی برابری جکومت کارگری
سازمان جوانان کمونیست
21 اکتبر 2006، 29 مهر 85

Tuesday, October 17, 2006

جوانان کمونیست 268 ؛ 1385/07/25

http://www.4shared.com/file/4679635/991cb04d/javanan-268.html

مصاحبه حميد تقوايى در باره فعاليت علنى انجمنهاى آزادى برابرى

مصاحبه حميد تقوايى در باره فعاليت علنى انجمنهاى آزادى برابرى
توضيح: بعد از انتشار مقاله حميد تقوايي در باره انجمنهاي آزادي برابري در انترناسيونال ٦٠، نامه هاي زيادي از ايران رسيده است. نامه هايي که در عين استقبال از اين بحث سئوالاتي را مطرح کرده اند. اين سئوالات به جوانب متنوع اين بحث مربوط است اما اغلبشان حول علنيت انجمنها، تفاوت اين انجمنها و شوراها، انجمنها و حوزه هاي حزبي دور ميزنند. گفتگوي زير جهت روشن شدن جوانب مختلف يکي از اين سئوالات يعني ضرورت فعاليت علني انجمنها متمرکز شده است.
انترناسيونال: در مقاله تان ميگوييد که انجمنهاي آزادي برابري تشکلهاي علني هستند. بعدا به جنبه هاي مختلف تشکلهاي علني برميگرديم. اول کمي در باره جنبه هاي سبک کاري اين نوع فعاليت توضيح دهيد. آيا مبارزه مخفي مخصوصا توسط معترضين چپ و کمونيست يک ضرورت نيست؟ آيا منشا اين نوع مبارزه اختناق اسلامي نيست؟ آيا محصور ماندن در مبارزه مخفي دليل ديگري هم غير از اختناق سياسي دارد؟
حميد تقوايي: به نظر من مبارزه مخفي تنها شکل مبارزه کمونيستها نيست. حزب و جنبش کمونيستي حتما در شرايط اختناق شيوه هاي فعاليت و فعالين مخفي خودش را لازم دارد اما مبارزه طبقاتي در سطح جامعه، مبارزات اجتماعي و توده اي که کمونيستها وظيفه دارند سازماندهي و رهبري کنند به شکل مخفي اتفاق نمي افتد. بحث من در اينجا بر سر فعاليت علني است و نه لزوما علنيت فعالين. بين اين دو بايد تفکيک قائل شد. اينکه فعالين تا چه حد ميتوانند علني و شناخته شده باشند به توازن قوا و مضمون فعاليت آنها مربوط ميشود، اما هر اندازه هم اختناق شديد باشد مبارزه اجتماعي امري علني است. اين را هر روز در ايران جمهوري اسلامي داريم مشاهده ميکنيم.
در اينکه در جامعه ما اختناق شاهنشاهي و سپس اسلامي زمينه و منشا روي آوري انقلابيون و کمونيستها به فعاليت زير زميني بوده است ترديدي نيست اما مساله اينجاست که اين نوع کار مخفي تحميلي، براي چپ سنتي تبديل به يک امر هويتي شده است. به نحوي که گويي مبارزه انقلابي بنا به تعريف و خصلت خود تنها ميتواند به شکل مخفي صورت بگيرد. اين محدود و منحصر ديدن مبارزه به فعاليت مخفي تصوري کاملا فرقه اي و غير اجتماعي از مبارزه است. اين تصور ديگر زاده اختناق نيست بلکه از حاشيه اي و غير اجتماعي بودن چپ سنتي در اهداف و سياستهايش ناشي ميشود. نيروهائي که مانند چپ سنتي در ايران، تمام حقانيت سياسي اش را از تحت فشار اختناق بودن، تحت تعقيب قرار گرفتن و زير تيغ زندان و شکنجه و اعدام فعاليت کردن ميگيرند و نه سياستها و برنامه و اهداف انقلابي و بسيج جامعه حول اين سياستها، آنوقت طبعا فعاليت مخفي تبديل به هويت اين نوع نيروها ميشود. کسي که تمام اعتراضش اين باشد که چرا دهان مرا بسته ايد در يک تريبون علني حرفي براي گفتن نخواهد داشت. مبارزه علني مستلزم بلند کردن پرچم شعارها و خواستها و سياستهائي است که در مقياس ده ها و صدها هزار کارگران و ديگر بخشهاي معترض جامعه را بسيج کند و به حرکت در آورد. نيرو و حزبي که اصولا چنين پرچمي را در دست نداشته باشد نيازي هم به مبارزه علني نخواهد داشت و مخفي کاري به يک امر هويتي و علت وجوديش بدل خواهد شد.
ما هميشه در برابر اين سنت ايستاده و آنرا نقد کرده ايم. اولين بار حدود بيست سال قبل وقتي منصور حکمت در سرمقاله بسوي سوسياليسم شماره ٥، دوره اول (بهمن ماه ١٣٦١)، از ضرورت چاپ مقالات و نوشته ها در نشريات کمونيستي با اسم و امضا صحبت کرد اين تصوير سازمانهاي چپ سنتي از مخفي کاري را که حتي نوشته هايشان را بدون امضا منتشر ميکردند - و هنوز هم برخي از فرقه هاي حاشيه اي چپ همين سنت را ادامه ميدهند - به نقد کشيد و نشان داد که چرا معرفه و شناخته بودن نويسندگان و رهبران فکري و سياسي جنبش کارگري و کمونيستي امري مطلقا ضروري است. اين نظريه بعدها در سطح عميق تر و همه جانبه تري در بحث "حزب و شخصيتها" و "حزب و جامعه" منصور حکمت بسط داده شد و داشتن هويت علني در مبارزه اجتماعي به يکي از اصول پايه اي حزب و جنبش کمونيسم کارگري و يکي از وجوه تمايز اساسي آن از چپ فرقه اي و حاشيه اي بدل شد.
براي حزب و جنبش ما مبارزه اصولا و اساسا امري علني است. و آنجا که ناگزيريم مخفي فعاليت کنيم اين امريست که مطلقا به ما تحميل شده و بهيچوجه نه از خصلت و سبک کار و هويت ما ناشي ميشود و نه نشانه راديکاليسم و انقلابي گري اين نوع فعاليت است. مخفي کاري در هر سطح يک محدوديت و عاملي بازدارنده است که هر جا ممکن است و ميتوان امنيت و ادامه کاري را به اشکال ديگري تضمين کرد بايد آنرا کنار گذاشت. تلفيق کار علني و مخفي، مخفي نگاهداشتن فعالين در عين علني فعاليت کردن، علني بودن فعالين اما قابل تعقيب نبودن آنها، هويت علني دادن به تشکلهاي مخفي، هويت سياسي و مبارزاتي علني داشتن يک فعال و يا تشکل در عين مخفي نگاهداشتن اسم و آدرس و هويت واقعي آنها، اينها همه آلترناتيوهائي ايست که ميتوان و بايد در برابر مخفي کاري به شيوه سنتي قرار داد. بويژه امروز با وجود کامپيوتر و اينترنت که مساله چاپ و توزيع ادبيات کمونيستي و انقلابي و کلا تماس با جامعه را بسيار تسهيل و سريع کرده است اين نوع "علني کاري در عين حفظ امنيت" امري کاملا ممکن و عملي است.
انترناسيونال: به اين اشاره کرديد که فعاليت علني لزوما به معناي علني بودن فعالين نيست. در چه مواردي فکر ميکنيد علني و شناخته بودن فعالين ضروري و ممکن است؟ آيا در شرايط امروز اين امکان وجود دارد که فعالين انجمن هاي آزادي برابري علني شوند؟
حميد تقوائي: قبل از پرداختن به مورد خاص انجمنها بايد به اين نکته پايه اي تاکيد کنم که اصولا فعالين و بويژه رهبران عملي جنبشها و مبارزات توده اي نميتوانند مخفي و ناشناس باشند. جنبش کارگري فعالين و رهبران عملي سرشناس خودش را لازم دارد. جنبش دانشجوئي و جنبش زنان و جنبشهاي اعتراضي بخشهاي ديگر جامعه نيز همينطور. اينجا ديگر بحث فعاليت حزبي و کمونيستي نيست بلکه صحبت از مبارزات توده اي و تشکلها و کمپينها و شخصيتهاي اين مبارزات است. اين نوع مبارزات تنها به شکل علني ميتواند به پيش برده شود. مباني اين بحث را در نوشته هاي قبلي ام در مورد هويت بخشيدن به چپ ( انترناسيونال، دوره دوم، شماره هاي ١٤ و ١٥) توضيح داده ام. اينجا فقط بر اين تاکيد ميکنم که در اين سطح و با توجه به توازن قواي موجود در جامعه، علني کاري ضامن بقا و ادامه کاري مبارزين است. براي جمهوري اسلامي تعقيب و دستگيري فعاليني که درسطح جامعه شناخته شده باشند بسيار مشکل تر از دستگيري فعالين مخفي است. بايد توجه داشت که در اکثر قريب باتفاق موارد هويت فعال و رهبر "مخفي" اعتصابات و مبارزات کارگري و دانشجوئي براي پليس سياسي رژيم شناخته شده است، و لذا "مخفي کاري" در واقع تنها مردم و جامعه را از شناختن اين فعالين و در نتيجه حمايت از آنها و اعتراض به دستگيري آنها محروم ميکند، و به رژيم اجازه ميدهد که با دست باز به آنان حمله کند. هر چه فعالين مبارزات توده اي در سطح وسيعتري معرفه و شناخته شده باشند به همان نسبت تعقيب و دستگيري آنان براي رژيم مشکل ميشود و اين را بارها در موارد متعددي، از جمله مورد بازداشت فعالين اول ماه مه امسال در سقز و آزاد ساختن آنها تحت فشار اعتراضات در داخل و خارج ايران، شاهد بوده ايم.
در مورد مشخص انجمنهاي آزادي برابري نيز اين امر صادق است. در بسياري موارد علني و شناخته شدن فعالين اين انجمنها نه تنها باعث پيشرفت و گسترش فعاليت آنها خواهد شد بلکه ميتواند ضامن بقا و ادامه کاري آنها نيز باشد. کاملا قابل تصور است که پيگرد و يا باز داشت هر فعال سرشناس انجمن خود به موضع کمپين و عرصه کارزار ديگري براي آن انجمن و ديگر نهاد ها و تشکلهاي حامي آن تبديل شود و جمهوري اسلامي را از هر سو تحت فشار قرار بدهد. البته بايد بر اين تاکيد کرد که علني شدن فعالين انجمنها يک اصل عمومي و مستقل از شرايط ويژه هر انجمن نيست. اعلام هويت و شيوه کار و فعاليت همه انجمنها بايد علني باشد اما علني و شناخته شدن فعالين آنها کاملا بستگي به توازن قوا و عرصه و مضمون ويژه کار هر انجمن دارد.
انترناسيونال: به توازن قوا اشاره کرديد. در جايي از مقاله تان در مورد انجمنها نيز گفته ايد براي رژيم در توازن قواي فعلي تعقيب و پيگيري فعالين علني و شناخته شده امر سهل و ساده اي نيست. روي اين توازن قوا کمي مکث بکنيم. مشخصات اين توازن قوا چيست؟ چه تغييرات مهمي مثلا نسبت به سالهاي قبل بوجود آمده است؟ و به چه معني اين توازن قواي جديد کار رژيم براي تعقيب شخصيتهاي شناخته شده مشکل کرده است؟
حميد تقوايي: در يکي دو سال اخير توازن قوا به نحو محسوسي به نفع مردم و به ضرر رژيم تغيير کرده است. منزوي و طرد شدن دو خرداد و راديکاليزه شدن مبارزات توده اي خود هم حاصل اين تغيير توازن قوا و هم موجد آنست. نفوذ دو خرداد در چند سال قبل تنها حاصل توهم مردم نبود. گرچه بخشي از جامعه به اصلاحات نوع دوخردادي متوهم بودند اما علت اصلي روآوري مردم به دوخرداد مثلا در مقطع انتخاب خاتمي به رياست جمهوري، استفاده از دعواي بين جناحهاي رژيم بعنوان بهانه و محملي براي پيشبرد مبارزه خودشان بود. اين نوع توسل به دو خرداد خود حاصل آن بود که در تناسب قواي آن دوره مردم به چنين محملي احتياج داشتند. با افشاي خاتمي و دو خرداد از يکسو و پيشرفت مبارزات مردم و تعميق و راديکاليزه شدن اين مبارزات از سوي ديگر، که از هر دو جنبه حزب ما نقش مهمي در اين روند ايفا کرد، ديگر نه توهمي به دو خرداد باقيماند و نه نيازي بوجود آن بعنوان محمل و بهانه مبارزه. اين واقعيت در نمونه هائي مثل منزوي و بي ربط شدن دفتر تحکيم وحدت در مبارزات دانشجوئي و بلند شدن پرچم آزادي و برابري در اين جنبش بخوبي خود را نشان ميدهد. امروز ما شاهد دور تازه اي از شورشهاي شهري، که در واقع از ١٨ تير سال ٨٢ شروع شد، برگزاري اول ماه مه ها و ٨ مارسها و امسال روز جهاني کودک به شکل متشکل تر و علني تر، تشکيل و اعلام وجود علني جمعها و کميته ها و کانونهاي مختلف و طرح شعارهاي راديکالي مثل "آزادي و برابري، مرگ بر جمهوري اسلامي"، شعار لغو آپارتايد جنسي و بدور انداختن حجاب در تظاهراتها، خواست آزادي زندانيان سياسي و اخيرا شعار "سوسياليسم دواي درد مردم" و "سوسياليسم بپاخيز براي رفع تبعيض" بوده ايم. اينها همه نشاندهنده تعرض وسيعتر و راديکالتر جنبش سرنگوني نسبت به کليت رژيم و تغيير توازن قوا به نفع مردم است.
تا آنجا که به علني کاري مربوط ميشود بايد بويژه اين نکته را در نظر گرفت که مضمون مبارزات مردم، خواستها و شعارهائي که مطرح ميکنند، مخفي و زير زميني نيست، بلکه در يک رو در روئي باز در سطح جامعه بين مردم و رژيم صورت ميگيرد. يک نوع مقابله اي که از حقانيت و اقبال اجتماعي برخوردار است و رژيم قادر نيست، يا بسيار به سختي ميتواند آنرا غير قانوني و يا توطئه گري و مغاير نظم و آرامش و مصالح ملي، و خزعبلات ديگري از اينقبيل که معمولا پوشش تبليغي تعقيبها و دستگيريهاست، قلمداد کند. يک شخصيت و يا کانوني که براي دفاع از حقوق کودکان فعاليت ميکند، و يا تشکل کارگري که خواهان پرداخت دستمزدهاي عقب افتاده است و يا وظيفه خود را پيگيري مساله قتل کارگران خاتون آباد قرار داده است، يا شوراي دانشجوئي که آزادي زندانيان سياسي را ميخواهد، يا انجمن آزادي برابري فلان منطقه که خواهان لغو آپارتايد جنسي است ميتواند علني فعاليت کند و شناخته شده باشد. هيچکدام از اين مضامين و تشکلها يک تابوي سياسي و امر ممنوعه در انظار جامعه و به تبع آن خود رژيم نيستند. يک جنبش گسترده علني، که حتي در کشاکش بين جناحهاي رژيم هم منعکس ميشود، حول اين مسائل وجود دارد که بستر مناسبي براي فعاليت علني انجمنها ايجاد ميکند. اين توازن قوا به يمن جنبش سرنگوني طلبانه مردم در چند ساله اخير بوجود آمده است، و تشکيل انجمنهاي آزادي برابري ميتواند و بايد يک دستاورد اين مبارزه چندين ساله باشد.
انترناسيونال: ناري از ايران پرسيده است "آيا اين جمع ها علني بايد تشکيل شوند. به نظر ما اگر علني باشند با توجه به اينکه حزب گفته مشکل ساز ميشود." نظرتان چيست؟
حميد تقوايي: توصيه و فراخوان حزب براي تشکيل انجمنها به هيچوجه به معناي وابستگي تشکيلاتي و حتي سياسي انجمنها به حزب نيست. مضمون کار اين انجمنها هيچ ويژگي حزبي ندارد. امروز جدائي مذهب از دولت و يا برابري زن و مرد و يا آزادي زندانيان سياسي، و ديگر خواستهاي طرح شده در منشور آزاديها، مختص به حزب ما نيست، بلکه يک خواست ومطالبه عمومي و بارها اعلام شده از جانب مردم است. انجمنها در واقع حول خواستهاي اجتماعا طرح و پذيرفته شده متشکل ميشوند. اعضاي انجمن نيز لزوما کمونيست و يا حتي چپ نيستند. هر انسان آزاديخواه با هر گرايش حزبي و سياسي ميتواند در اين انجمنها فعاليت کند. بنا براين انجمنها هم از نظر مضمون کار و هم ترکيب فعالين و اعضا، تشکلهاي غير حزبي - غير کمونيستي هستند. تشکلهائي هستند که حول خواستهاي عمومي و آزاديخواهانه علنا فعاليت ميکنند و چيزي براي مخفي کردن ندارند. لذا حقانيت فعاليت انجمنهاي آزادي برابري براي همه جامعه، براي همه نيروها و احزابي که خود را آزاديخواه و برابري طلب ميخوانند و براي همه نهادها و مراجع مترقي و انساندوست بين المللي قابل پذيرش و دفاع است. و به همين دليل حمله رژيم اسلامي به اين انجمنها به بهانه وابستگي آنها به حزب بسادگي قابل توضيح و توجيه نيست.
انترناسيونال: باز هم يک سئوال از ناري. اگر انجنمهاي آزادي برابري مخفي هستند پس چرا به جايش نبايد حوزه تشکيل داد؟ فرق انجمنها با حوزه ها چيست؟
حميد تقوايي: انجمنها همانطور که توضيح دادم تشکلهاي علني هستند و اين يک وجه تمايز آنها از حوزه هاست. اما تمايز مهمتر اينست که حوزه ها تشکلهائي حزبي هستند، تشکل کمونيستهائي هستند که حول برنامه يک دنياي بهتر و براي سرنگوني رژيم اسلامي و برقراري جمهوري سوسياليستي مبارزه ميکنند. در مورد انجمن هاي آزادي برابري هيچيک از اينها صادق نيست. بعبارت ديگر حتي اگر انجمنها مخفي فعاليت کنند باز هم هيچ مشابهتي با حوزه ها نخواهند داشت.
با تشکر از شما

انجمنهاى آزادى برابرى را برپا کنيد

انجمنهاى آزادى برابرى را برپا کنيد
انجمنهاى آزادى برابرى! اين پاسخ ما به چه بايد کرد مردم در شرايط حاضر است. مردم ايران آزادى و برابرى ميخواهند. خواستار آزادى انديشه و بيان و قلم و تشکل و تحزب و اعتصاب هستند. جامعه اى ميخواهند بدور از سلطه مذهب و تعصب و اختناق مذهبى و بدور از هر نوع تبعيض و نابرابرى. ميخواهند اعدام نباشد، سنگسار و قصاص و شکنجه نباشد، زن موجودى فرودست و نيمه انسان بحساب نيايد، تبعيض و نابرابرى و فقر و استثمار بر بيافتد و عده قليلى مفتخور نتوانند زندگى زير خط فقر را به اکثريت عظيم جامعه تحميل کنند. مردم ايران نميخواهند و ديگر نميتوانند وضعيت موجود را تحمل کنند. جنبش وسيع اعتراضى کارگران و دانشجويان و زنان و معلمان و پرستاران و ساير بخشهاى معترض جامعه و شورشهاى عمومى که متناوبا در شهرهاى مختلف در ميگيرد همه و همه نشانگر اين وقعيت پايه ايست که اکثريت قريب به اتفاق مردم نه تنها خواهان تغيير وضعيت موجود هستند بلکه براى تغيير اين وضعيت دست بکار شده اند. قدم بميدان گذاشته اند و اعتراض ميکنند. حزب ما اين جنبش عظيم را از همان آغاز حرکتش، زمانى که هنوز تلاش ميکرد به بهانه و با محمل دو خرداد، و بعضا با توهم به آن، امر خود را به پيش ببرد، بعنوان جنبش سرنگونى طلبانه مردم باز شناخت و پرچم آنرا بدوش گرفت. در برابر نقاط ضعف و توهماتش ايستاد و راه پيشروى را به آن نشان داد. امروز ايجاد انجمنهاى آزادى برابرى گام ديگرى است که حزب ما براى تقويت و متشکل و متحد کردن جنبش اعتراضى مردم در عرصه هاى مختلف مبارزه بجلو بر ميدارد. طرح انجمنهاى آزادى و برابرى محل تلاقى دو بحث و دو سياست پايه اى است که از قبل در دستور کار حزب قرار داشت: مولفه اول بيانيه آزاديهاى سياسى و قطعنامه نقش مردم در تعيين حکومت است که در سال گذشته تصويب شد. اين اسناد امروز نه تنها هنوز موضوعيت خود را از دست نداده است بلکه اهميت و مبرميت بيشترى پيدا کرده است. پايه دوم طرح انجمنهاى آزادى و برابرى، تزهاى حزب و جامعه و تعين بخشى به چپ در ايران است که قطعنامه اش در پلنوم بيستم تصويب شد و نقطه عطفى در فعاليت ما در داخل کشور محسوب ميشود. طرح انجمنهاى آزادى و برابرى نتيجه منطقى و مشخصى از اين دو مبحث است.
انجمنهاى آزادى برابرى و مبحث حزب و جامعه يک مولفه بحث حزب و جامعه اين بود که فعالين و رهبران عملى در جنبش کارگرى و جنبشهاى اعتراضى مردم بايد انواع تشکلها را حول مطالبات مختلف بوجود بياورند. اين تشکلها بايد علنى باشند و پايه گذاران و فعالينش شناخته شده باشند و مبارزات و کمپينهاى علنى را به پيش ببرند. اين که موضوع اين کمپينها چيست و مسائلى که در دستور ميگذارند کدامند و اين که در کدام عرصه ها فعاليت ميکنند و اينکه از نظر تشکيلاتى چه شکلى بخود ميدهند اينها همه باز است. و بايد هم باز ميبود. در بحث حزب و جامعه در ايران در واقع ما به يک سياست و نکات پايه اى اشاره ميکنيم که مساله علنيت و کمپينها و تشکلها و شخصيتها و کلا هويت اجتماعى بخشيدن به چپ محور آنست، و يک نوع ديگر مبارزه، يک نوع مبارزه متفاوت از شيوه هاى کار چپ سنتى، يک شيوه علنى واجتماعى فعاليت و مبارزه را مطرح ميکند. اما در اين مبحث اينکه بطور کنکرت و مشخص چه تشکلهائى بايد ايجاد کرد و چه برنامه اى در دستور ميگذاريم اين ديگر بعهده خود فعالين گذاشته ميشود. فعالين از اين بحث استقبال کردند و ما گزارشهاى مثبتى در اين زمينه داشته ايم. نمونه هائى هم از اين تشکلها ايجاد شد و هر روز در حال بوجود آمدن است. از کمپين دفاع از دستگيرشدگان اول مه سقز تا نهادهاى دفاع از حقوق کودکان که اخيرا در چندين شهر ايجاد شد. يک پايه بحث حزب جامعه در ايران اين بود که اين نهادها از يکديگر حمايت کنند و خواستهاى همديگر را مطرح کنند که جوانه هائى از اين حرکت را هم شاهد بوديم. امروز با طرح انجمنهاى آزادى و برابرى يک گام به پيش ميرويم و يک شکل کنکرت تحقق تزهاى حزب و جامعه در ايران را در دستور ميگذاريم. اينکه اسم معينى به آن ميدهيم با همين اسم داريم نشان ميدهيم که اين شکل تشکل يک خصلت سياسى و سراسرى دارد. و فرق ميکند با يک تشکل و يا کميته و يا انجمنى که ممکن است بر مبناى بحث حزب و جامعه مثلا کارگران براى دريافت دستمزدهاى عقب افتاده شان و يا بخشهاى ديگر جامعه براى هر مطالبه معين خودشان تشکيل بدهند. و يا نهادهاى مختلفى که مردم براى دفاع از حقوق کودکان ميتوانند تشکيل بدهند و يا تشکلهاى مختلف دانشجوئى و غيره. انجمنهاى آزادى برابرى از اين اشکال تشکيلاتى فراتر ميروند و تنها مختص به دانشجويان و يا بخشهاى معين ديگرى از جامعه نيست و از نظر مضمون مبارزه و پرچمى هم که بلند ميکند و کمپين و مبارزه اى که به پيش ميبرد مختص مطالبات قشر و طبقه خاصى نيست. خواست ويژه زنان و جوانان و کودکان و کارگران و غيره را مطرح نميکند بلکه تشکلهائى است که پلاتفرمش اساسا آزاديهاى سياسى است که امر همه مردم و همه جامعه است. ما رئوس اين آزاديها را در بيانيه اى در کنار قطعنامه حق مردم در تعيين حکومت اعلام کرده ايم. به اين ترتيب دو نکته انجمنهاى آزادى و برابرى را از اشکال تشکيلاتى که تا کنون در بحث حزب جامعه طرح ميکرديم متمايز ميکند. نکته اول اينست که اين انجمنها مختص يک عرصه معين از مبارزه نيستند، تشکلهائى هستند که همه جا و در همه عرصه ها ميتوانند تشکيل بشوند و مطالبات عمومى را مطرح ميکنند که خواست همه مردم جامعه است. مطالباتى نظير آزادى بيقيد و شرط تشکل و بيان و يا لغو مجازات اعدام، برابرى کامل زن و مرد، لغو حجاب اجبارى، جدائى مذهب از دولت و غيره. اينها خواستهاى اکثريت قريب باتفاق مردم جامعه است و در برآمدهائى نظير ١٨ تيرها و ١٦ آذرها ما شاهد آنيم که اين خواستها در اعتراضات مردم مطرح ميشود. ما رئوس اين خواستها را در بيانيه آزاديهاى سياسى مطرح کرده ايم و همين بيانيه پلاتفرم عملى اين انجمنها خواهد بود. (اين مولفه دوم طرح انجمنهاست که پائين تر بيشتر مورد بحث قرار خواهيم داد). نکته ديگر ترکيب و عرصه تشکيل اين انجمنهاست. اين انجمنها اساسا محلى و منطقه اى تشکيل ميشوند و در آنها کارگر، دانشجو، زنان و از هر قشرى از مردم ميتوانند شرکت داشته باشند. ممکن است انجمن آزادى برابرى در کارخانه و دانشگاه و محيطهاى کار هم تشکيل بشود ولى در هر صورت خصلت و پلاتفرمش به نحوى است که يک نوع تشکل شهروندان و مردم على العموم است. واضح است که انجمن بالاخره در يک منطقه معين، در يک محله و يا کارخانه و اداره و دانشگاه معين تشکيل ميشود ولى به يک جنبش سراسرى و عمومى و فرامحله اى و فرامنطقه اى متعلق است و خواستهائى مثل آزادى زندانيان سياسى و لغو آپارتايد جنسى و لغو مجازات اعدام و غيره را دنبال ميکند که خواست عموم مردم است. اينجاست که برنامه عمل اين انجمنها و نقش بيانيه آزاديهاى سياسى و قطعنامه حق مردم در تعيين حکومت که حزب در سال قبل تصويب و اعلام کرد برجسته ميشود.
انجمنهاى آزادى برابرى و بيانيه آزاديهاى سياسى همانطور که اشاره شد بيانيه آزاديهاى سياسى پايه ديگر طرح انجمنهاى آزادى برابرى است. اين بيانيه که در ٢٥ آذر ١٣٨١ (١٦ دسامبر ٢٠٠٢) تصويب شد مفاد زير را اعلام ميکند. ١- جدائى مذهب از دولت و آموزش و پرورش. لغو کليه قوانين و مقرراتى که منشاء مذهبى دارند. آزادى مذهب و بى مذهبى. ٢- آزادى بى قيد و شرط عقيده، بيان، مطبوعات، اجتماعات، تشکل، تحزب و اعتصاب. ٣- برابرى کامل و بى قيد و شرط زن و مرد در حقوق مدنى و فردى. لغو کليه قوانين و مقرراتى که ناقض اين اصل است. ٤- برابرى کامل حقوق همه شهروندان، صرفنظر از جنسيت، مذهب، مليت، نژاد و تابعيت. ٥- آزادى کليه زندانيان سياسى. ٦- لغو مجازات اعدام. ٧- دسترسى همگانى بويژه احزاب و تشکلها به رسانه هاى جمعى دولتى. هر انجمن همه و يا بخشى از اين خواستها را در دستور خود قرار ميدهد و براى تحقق آن فعاليت ميکند. بيانيه آزاديهاى سياسى جزء مکمل قطعنامه حق مردم در تعيين حکومت است. اين قطعنامه اعلام ميکند که بايد نشست نمايندگان شوراهاى مردم نوع حکومت را تعيين کند و هر نوع دولت و حزب و نيروئى که ادعاى دفاع از مردم و احترام به حق مردم را دارد بايد بر مبناى پلاتفرم آزاديهاى سياسى ارزيابى و قضاوت شود. هر نيروى سياسى که تحت هر عنوانى، آزادى و دموکراسى و مردمسالارى و غيره از حقوق مردم صحبت ميکند بايد بيانيه آزاديهاى سياسى را بپذيرد و به آن پايبند باشد. با تشکيل انجمنها اين نقطه عزيمت و سياست در برخورد به نيروهاى سياسى شکل مشخص تر و عملى ترى بخود ميگيرد. در واقع انجمنها تشکلهاى توده اى هستند که اين بيانيه آزاديهاى سياسى را نه تنها در مقابل حکومت بلکه در برابر هر نيروى سياسى اپوزيسيون ميگذارند که مدعى دموکراسى و آزاديخواهى و مردم دوستى و مردمسالارى است. انجمنها تشکلهاتى هستند که در مقابل حکومت و کل نيروهاى سياسى پرچم مطالبات معينى را بلند ميکنند و خواهان تحقق فورى و بيقيد وشرط آنها ميشوند. در عين اينکه همين امروز کمپين معينى را مثلا براى آزادى زندانيان سياسى و يا لغو آپارتايد جنسى و يا جدائى مذهب ازدولت به پيش ميبرند، در عين حال اين خواستها را بعنوان شاخصى براى محک زدن نيروهائى که خارج حکومت ادعاى دموکراسى و آزاديخواهى دارند در دست ميگيرند و بکار ميبندند. به اين معنا انجمنها در ادامه قطعنامه حق مردم در تعيين حکومت و بيانيه آزاديهاى سياسى حزب مطرح ميشود و به اين سياست حزب ما يک شکل معين تشکيلاتى ميدهد.
شيوه فعاليت و سبک کار و ابعاد تشکيلاتى انجمنها فعاليت انجمنها از همان نوعى است که در بحث حزب وجامعه در ايران تحت عنوان کمپينها مطرح کرده ايم. ( لطفا رجوع کنيد به سرى مقالات "حزب و جامعه در ايران" در انترناسيونال شماره هاى ٨ و ٩ و ١٠، از ٢٦ اسفند تا ١٣٨٢ تا ٤ فروردين ١٣٨٣) فعاليت اين انجمنها علنى است. انجمنها با صدور بيانيه و طومار و قطعنامه، ساختن سايتها و وبلاگ ها، کمک خواهى و حمايت طلبى از نهادهاى بين المللى مترقى و انساندوست، و اقداماتى از اين نوع کمپين و مبارزه معينى را که موضوع کار خود قرار داده اند به پيش ميبرند. بعنوان نمونه انجمنى که آزادى زندانيان سياسى را امر خود قرار داده ميتواند ليستى از زندانيان سياسى که در مقاطع مشخصى، مثلا در ١٨ تير و يا ١٦ آذر و يا يک اعتصاب و اعتراض مشخص کارگران در يک کارخانه معين دستگير شده اند را بهمراه معرفى کوتاهى از آنها و دلايل دستگيرى و نحوه محاکمه شان تهيه و اعلام کند، روى سايتها بگذارد براى مراجع بين المللى بفرستد و خواستار آزادى آنان شود. خواست آزادى زندانيان سياسى يک خواست کلى و انتزاعى است که بايد به آن يک شکل مشخص کنکرت داد. انجمنها ميتوانند مساله آزادى زندانيان سياسى را با طرح اسم و رسم معين زندانيان و با فعاليت به شيوه هائى که گفته شد پيگيرى کنند و به پيش ببرند. اخيرا در اى ميلهائى که دريافت ميکنم اطلاعيه اى بود با امضاى اتحاديه دانشجويان مبارز مشهد که در آن آزادى چهار نفر از دانشجويان دانشگاه مشهد را که اخيرا تحت تعقيب قرار گرفته بودند و بازداشت شده بودند را خواستار شده بود. مسلما حزب ما بايد اين امر را دنبال کند اما اين مبارزه وقتى بهتر و موثر تر به پيش ميرود که ده ها انجمن آزادى برابرى در ايران وجود داشته باشند که به حمايت از اين دانشجويان برخيزند، اساميشان را مطرح واعلام کنند، طومار و امضا جمع کنند و آزادى آنها را بخواهند. اين تنها يک نمونه است. هر روزه ده ها مورد پيش مى آيد که ميتوان به همين ترتيب حول آنها فعاليتهاى همه جانبه اى را سازمان داد. وقتى روزنامه اى بسته ميشود، زنى به سنگسار محکوم ميشود، تعرض تازه اى به زنان "بد حجاب" در خيابانها شروع ميشود، حکم اعدامى صادر ميشود و غيره انجمنها بايد بر اين مسائل متمرکز شوند و آنها را موضوع کارشان قرار بدهند. البته ممکن است يک انجمن همه اين فعاليتها را انجام ندهد ولى در مجموع کل اين نوع فعاليتها بوسيله انجمنهاى مختلف پوشانده ميشود. نکته ديگر رابطه اين انجمنها با يک ديگر است. ما در بحث حزب و جامعه در ايران نوعى رابطه و همبستگى افقى بين نهادها و جنبشهاى مختلف را مطرح کرديم و گفتيم که با اعلام حمايت کارگران و دانشجويان و معلمان و پرستاران جنبشهاى اعتراضى مختلف در جامعه از مبارزات وخواستهاى يکديگر اين مبازات همبسته و متحد ميشوند. در مورد انجمنها اين نزديکى و همبستگى تا حد زيادى با نفس اعلام انجمن آزادى و برابرى انجام شده است. انجمنهاى آزادى برابرى بخاطر امر و برنامه واحدى که دارند و بخاطر اعلام هويت بعنوان انجمن آزادى برابرى فلان محله و يا دانشکده و يا کارخانه و غيره به يک جنبش متعلق اند و بنا به تعريف مبارزه متحد و همبسته اى را به پيش ميبرند. گر چه هر انجمن معينى ممکن است کمپين متفاوتى را به پيش ببرد اما نفس اينکه همه آنها خود را انجمن آزادى برابرى مينامند آنها را در متن يک حرکت جنبش اعتراضى واحد قرار ميدهد. چترى که اين انجمنها را ميپوشاند نام و امر عمومى آزادى و برابرى است و هر کمپينى که انجمنها به پيش ببرند از لغو آپارتايد جنسى تا آزادى زندانيان سياسى و لغو حکم اعدام و غيره در هر حال براى آزادى و برابرى مبارزه ميکنند. در واقع بيانيه آزاديهاى سياسى ميتواند مبناى يک سازمان چترى باشد و امروز فراخوان ما به فعالين جنبشهاى اعتراضى بخشهاى مختلف جامعه اينست که شاخه هاى مختلف اين سازمان چترى را تحت نام انجمنهاى آزادى برابرى ايجاد کنند. از نظر تشکيلاتى اين انجمنها بوسيله فعالين و پيشروان جنبشهاى اعتراضى تاسيس ميشوند و همه افرادى که برنامه و اهاف انجمنها را قبول دارند ميتوانند به آنها بپيوندند. ازنظر تعداد حدى وجود ندارد و از سه نفر تا صدها نفر ميتوانند عضو يک انجمن باشند. همه اعضا لزوما به يک درجه فعاليت نميکنند و حتى ملزم به انجام کارهاى معينى نيستند. بلکه افرادى هستند که امر و هدف انجمن آزادى برابرى را قبول دارند و به فراخوانهاى آن عمل ميکنند. طبعا در انجمنها هم مثل هر تشکل ديگرى پيشروان و فعالينى هستند که آستين بالا ميزنند و جلو مى افتند و کارها را سازمان ميدهند. اما تعداد اعضا و گستردگى تشکيلاتى انجمن خود را در حرکتهاى اعتراضى و قدرت بسيجش در اعتراضات و تظاهرات نشان ميدهد.
علنيت انجمنها انجمنها تشکلهاى علنى هستند. اما در اين مورد بايد دو نکته را روشن کرد. نکته اول در رابطه با علنيت، همانطور که در مبحث حزب و جامعه در ايران توضيح داديم، اينست که فعاليت علنى لزوما به معناى بخطر افتادن فعالين نيست بلکه برعکس اگر درست و اصولى به پيش برده شود ميتواند ضامن امنيت و ادامه کارى مبارزه باشد. براى رژيم در توازن قواى فعلى و با توجه به حرکت و جوشش اعتراضى که مداوما در جامعه در جريانست تعقيب و پيگيرى فعالين علنى و شاخته شده امر سهل و ساده اى نيست. دقيقا سرشناس بودن اين فعالين باعث ميشود دستگيرى آنها با عکس العمل جامعه و همرزمانشان روبرو شود و رژيم را بيمناک و محتاط کند. اما چنين بيم و هراسى درمورد مبارزين و فعالين ناشناخته و پنهانکار وجود ندارد. پليس ميتواند براحتى آنها را تعقيب و دستگير کند و آب هم از آب تکان نخورد. اين نظر با تجربه بازداشت فعالين کارگرى در اول ماه مه سقز و سپس کمپينهاى موفقى که براى آزادى آنها شکل گرفت صحت خود را نشان داد. چنانچه دستگير شدگان سقز شناخته شده نبودند چه بسا سرنوشت آنها نيز مانند صدها و هزاران فعال ناشناس جنبشهاى اعتراضى مختلف ميبود که امروز در زندانها به سر ميبرند. در مبارزات توده اى و اجتماعى علنيت ضامن امنيت است. در مورد انجمنهاى آزادى برابرى بويژه نفس وجود اين تشکلها و هويت و فعاليت علنى آنها پوشش قابل اتکائى براى فعالين آنها بوجود ميآورد. يک جزء هميشگى فعاليت انجمنها دفاع از اعضا و فعالين خود و انجمنهاى ديگر در برابر رژيم خواهد بود و دستگيرى هر عضو آنها کمپينهاى وسيعى را در دستور کار انجمنها قرار خواهد داد. انجمنها علنى فعاليت ميکنند و به همين دليل بقا و ادامه کارى خود را ميتوانند حفظ کنند. نکته دوم اينکه علنيت انجمنها لزوما بمعناى علنى بودن اسم و رسم همه اعضا و فعالين انجمن نيست. انجمنها هويت و فعاليت علنى دارند و تنها برخى از فعالين آن ممکن است سرشناس باشند. بايد توجه داشت که پنهانکارى و علنيت يک دو قطبى سياه و سفيد نيست. بويژه امروز با توجه به امکانات مديا و رسانه هاى گروهى و بويژه اينترنت و اى ميل و طومار و امضا اينترنتى جمع کردن و سازماندادن سايت و سمينار و سخنرانى اينترنتى تلفيق مخفى کارى و علنى کارى مفاهيم تازه اى پيدا ميکند. اين تصور که يا شخصى علنى است به اين معنا که اسم و عکس و آدرسش براى پليس سياسى معلوم است و يا کاملا زير زمينى است و شبنامه پخش ميکند اگر بيست سال قبل موضوعيتى داست، امروز ديگر در هيچ سطحى از اعتراض و مبارزه صادق نيست. در مورد انجمنها علنيت يعنى اينکه انجمن بطور علنى اعلام موجوديت کرده است، کمپين هايش علنى است، با اسم و رسم بيانيه ها و طومارهايش را امضا ميکند اما اينکه اين اسم و رسمها و امضاها واقعى است و يا خير ديگر بستگى به توازن قوا و شرايط مشخص و نوع فعاليتى دارد که هر انجمن به پيش ميبرد. باين ترتيب يک طيفى از شيوه هاى مختلف کار علنى و مخفى و تلفيق آنها وجود دارد که انجمنها بر آن اساس ميتواند فعاليت کنند. فعالين ميتوانند هر جا ممکن و لازمست مخفى بمانند بى آنکه از دامنه فعاليت و کمپينشان کاسته شود و هر جا ممکن است با اسم و رسم بميدان بيايند بى آنکه از نظر امنيتى بخطر بيافتند.
رابطه حزب و انجمنهاى آزادى برابرى روشن است که ايده تشکيل انجمنها را حزب ما مطرح ميکند و در راديو و تلويزيون و رسانه هايش نيز آنرا طرح و تبليغ ميکند. اين توصيه و رهنمود مشخص ماست به همه فعالينى که از داخل کشور هر روز از ما ميپرسند چه بايد کرد. ما تا امروز در برابر اين سوال پاسخ عمومى بر اساس بحث و حزب وجامعه داشتيم و برپا کردن انواع تشکلها و کمپينها را توصيه ميکرديم. البته هنوز هم در يک سطح پايه اى در مورد شيوه هاى فعاليت و مبارزه بايد اين بحث را دنبال کرد و نتايج عملى مختلفى از آن گرفت و بکار بست. امروز بر مبناى بحث حزب جامعه ما انجمن آزادى برابرى را طرح ميکنيم. اگر مردم به هر بهانه اى ازجمله کاريکاتورى مثل هخا از اپوزيسيون راست به خيابان ميآيند و شعار سوسياليسم بپا خيز براى رفع تبعيض را مطرح ميکنند آنوقت روش است که صاحب اين شعار يعنى حزب کمونيست کارگرى بايد جواب و طرح مشخصى در پاسخ به چه بايد کرد مردم داشته باشد. اين پاسخ بايد عملى و قابل اجرا و در عين حال چپ و راديکال باشد و انجمن آزادى برابرى چنين رهنمودى است. ما به مردم ميگوئيم همين امروز انجمنهاى آزادى و برابرى را برپا کنيد. اين کاملا عملى و ممکن است. اين کار کاملا ممکن است اگر از يکسو تمام تزها و نظرات و منطق و رهنمودهاى بحث حزب و جامعه را بکار ببنديم و از سوى ديگر بر نيرو و قدرت سياسى قطعنامه حق مردم در تعيين حکومت و بيانيه آزاديهاى سياسى متکى شويم. بنابراين مکان طرح انجمنهاى آزاى برابرى براى ما اين نيست که صرفا يک پلاتفرم و نسخه ديگرى براى متشکل کردن مردم ارائه ميکنيم. اين يک برنامه عمل کاملا قابل اتخاذ براى تقويت و به پيش راندن و متحد و همبسته کردن جنبش انقلابى مردم در عرصه هاى مختلف است و ميتواند نقطه عطفى در سير تحول اين جنبش باشد. براى حزب اين يک طرح تشکيلاتى در ميان ده ها طرح ديگر نيست بلکه يک فراخوان معين است. از سوى ديگر اين تشکلها بايد علنى فعاليت کنند. و ممکن است اين سئوال پيش بيايد که در شرايط حاضر تا چه حد امکان دارد که فراخوان يک حزب راديکال و سرنگونى طلب مثل حزب ما از جانب فعالين اتخاذ شود بى آنکه امنيت آنها به خطر بيافتد. پاسخ من به اين ملاحظه اينست که انجمنها از لحاظ سياسى و تشکيلاتى رابطه اى با حزب ما ندارند. انجمنها حول بيانيه آزاديهاى سياسى تشکيل ميشوند که هيچ خواست ويژه کمونيستى در آن نيست. و هر نيروى آزاديخواه و انساندوستى هم که خود را کمونيست نداند با تمام مفاد آن توافق کامل دارد. در اين بيانيه و حتى در قطعنامه حق مردم در تعيين حکومت از سوسياليسم و حکومت کارگرى و جمهورى سوسياليستى حرفى بميان نيامده است. بلکه اينها اسنادى هستند که آزاديهاى پايه اى سياسى و دخالت مردم در تعيين سر نوشت سياسى شان را تضمين ميکنند و به همين اعتبار از حقانيت و اقبال عمومى در سطح کل جامعه برخوردار هستند. درست است که ما کمونيستها اين طرح را ارائه ميکنيم ولى هر نيروى سياسى که خود را طرفدار "دموکراسى و مردمسالارى" ميداند نيز ميتواند کاملا با آن موافق باشد. به اين معنا مشروعيت و حقانيت درخود انجمنها براى هر فعال آنها قابل دفاع است. خواستها و مطالباتى که مطرح ميکنند مثل آزادى زندانى سياسى، آزاديهاى بى قيد و شرط بيان و قلم و تشکل، لغو آپارتايد جنسى و حتى جدائى مذهب از دولت امروز ديگر شعارهاى يک حزب و جنبش زير زمينى نيست، بلکه موضوع يک کشمکش علنى ميان رژيم و مردم است که برخى از آنها حتى در برخورد ميان مقامات حکومتى و جناحهاى رژيم نيز مطرح ميشود. انجمنها بر اين بستر عمومى ميتوانند علنى فعاليت کنند بى آنکه عملا و بطور واقعى هيچ ارتباط سياسى و تشکيلاتى با حزب ما داشته باشند و مهمتر از آن کاملا حق بجانب و قابل قبول به افکار عمومى و رژيم نشان بدهند که چنين رابطه اى وجود ندارد. بنابراين حقانيت و عموميت پلاتفرمى که انجمنها به پيش ميبرند به آنها امکان علنى کارى را ميدهد. و خود اين علنيت تضمينى ميشود براى ادامه کارى آنها و امنيت فعالين آنها.
انجمنهاى آزادى برابرى و شوراها سئوال ديگرى که ممکن است پيش بيايد و من به استقبالش ميروم مساله رابطه انجمنها با مجامع عمومى و شوراهاست. حزب ما اخيرا قطعنامه اى براى شکل دان به جنبش شورائى و تشکيل مجامع عمومى را تصويب کرد و شعار پيش بسوى تشکيل شوراها را در دستور خود قرار داد. طرح انجمنهاى آزادى برابرى آلترناتيو شوراها ومجامع عمومى نيست. اين دو طرح ناقض يکديگر نيستند بلکه مکمل همديگرند. ما بايد تشکيل شورها را در کارخانه ها و محيطهاى کار و دانشگاهها در دستور قرار بدهيم. بخصوص در جنبش دانشجوئى برپا کردن مجامع عمومى منظم و تشکيل شوراها يک هدف ممکن و قابل حصول است و هم اکنون سازمان جوانان کمونيست اين امر را وظيفه اصلى خودش قرار داده است. در هر حال ما بايد مجامع عمومى و شوراها را هر جا ممکن است تشکيل بدهيم. اين آلترناتيو انجمنهاى آزادى برابرى نيست. اين انجمنها اساسا خصلت محلى و منطقه اى دارند در حاليکه مجمع عمومى در محلات در شرايط حاضر نميتواند در دستور کار فورى ما باشد. اما جدا از امکان يا عدم امکان تشکيل هر يک از اين نوع تشکلها، از لحاظ مضمون کار نيز انجمنها با شورا و مجمع عمومى متفاوند. انجمنها حول يک پلاتفرم و کمپين معين تشکيل ميشوند و کسانى را در بر ميگيرند که با برنامه و اهداف آن موافق باشند در حاليکه شوراها حول مساله خاصى تشکل نميشوند و همه افراد عرصه خود در محل کار و يا محل سکونت را در بر ميگيرند. بنا براين اين کاملا قابل تصورست که در محيطى شورا و انجمن آزادى برابرى هر دو تشکيل بشوند و فعاليت کنند. اينها جاى يکديکر را پر نميکنند، و رقيب و ناقض يکديگر نيستند. ما در عين اينکه مبارزه مان براى تشکيل شوراها را به پيش ميبريم طرح انجمنهاى آزادى برابرى براى شکل دادن به جنبش عمومى اعتراضى مردم را هم در دستور ميگذاريم و به پيش ميبريم. اين احتمال وجود دارد که بعضى از انجمنها در ادامه فعاليتهايشان به شوراهاى محلى نزديک بشوند و به شکل هيات موسس شوراى يک محله و يا محيط کار عمل کنند اما اين يک خصلت و ويژگى انجمنها نيست و در تئورى و سياست و اهداف ما در ايجاد انجمنها نقشى ندارد. همه فعالين و دست اندر کاران جنبشهاى اعتراضى را به تشکيل انجمنها آزادى برابرى فرا ميخوانيم.

Tuesday, October 10, 2006

18/07/1385

آينده از آن ماست
ما عليه استثمار و نابرابری، عليه عقب ماندگي، مذهب، ناسيوناليسم، زن ستيزی و نژاد پرستي تلاش مي كنیم و به ايجاد جامعه ای
آزاد و انساني به ايجاد دنيايي برابر و آزاد مرفه و مدرن دنيايي شاد و بشريتي خوشبخت دل بسته ایم
ما جهانى ميخواهيم که سعادت و رفاه همگانى باشد و آزادى و برابرى حقيقى شهر‌وندان منشاء هر تلاش اجتماعى. جهانى انسانى و شايسته بشر امروز. جهانى مملو از شادى و نشاط، جهانى که در آن انسانيت را به بند نکشند و آزادى را سلاخى نکنند. اين جهان را بايد ساخت. تاريخ معاصر از يکسو، تاريخ تلاش و مبارزه طبقه کارگر و مردم آزادى خواه براى تغيير جهان، و از سوى ديگر تاريخ اعمال قهر و سرکوب توسط بورژوازى و دولتها و نهادهاى گوناگونش و خشونت ارتجاع لجام گسيخته مذهبى و ناسيوناليستى براى حفظ ارکان وضع موجود است. اين جدالى بر سر سرمايه‌دارى و سوسياليسم است. در اين جدال هميشه مبارزه کارگران و سوسياليسم با آزادى و رفاه تداعى شده است و يکه‌تازى بورژوازى با فقر و فلاکت و بى حقوقى فردى و اجتماعى. بيش از نيمى از جامعه ايران را ما جوانان تشکيل ميدهيم. سهم بخش اعظم نسل ما، از حاکميت رژيم منحوس اسلامى بجز سرکوب خشن، محروميت سياسى، فرهنگى بيکارى و‌‌ناامنى اقتصادى و اجتماعى نبوده است. توقعات و تصوير بويژه اين بخش از جامعه را از زندگى، عليرغم دو دهه قرنطينه سياسى و فرهنگى و رواج روزمره باورهاى ارتجاعى، دستاوردها و آرمانهاى پيشرو و انسانى بشريت امروز است که شکل ميدهد. نسل ما هنوز جنگش را با رژيم اسلامى نکرده است و امروز ميرود که پا به اين ميدان بگذارد. امروز اين آرزوهاى سرکوب شده ما براى آزادى، رفاه، برابرى، براى جامعه‌اى برى از جهل و خرافات سياه اسلامى پاسخ ميخواهند. رژيم اسلامى از مهار مبارزه ما عاجز است. جنبش اعتراضى رو به رشد و بالقوه بسيار عظيم ما عليه نابرابرى و بى عدالتى و خفقان و حاکميت سياه مذهب، بخشى از نيروى انقلاب آزاديخواهانه طبقه کارگر براى خلاصى مردم و جامعه ايران از بختک رژيم اسلامى و برپائى يک جامعه آزاد و برابر و انسانى است

18/07/1385