Tuesday, August 28, 2007

مبارزه ی چپ و پایان پست مدرنیسم

مبارزه ی چپ و پایان پست مدرنیسم
کامران روشن – اصفهان
خیالات علمی پست مدرنیستی، به ما دنیایی خالی از انسان را وعده میدهند (دنیای وانموده ها
پست مدرنیسم در راستای توجیه سیستم سرمایه داری نوین، تصویر دروغین بازار رو به رشدی که هیچگاه برشکسته نمیشود را ارائه میدهد. بازاری که از همه لحاظ، چنان اشباع میشود که دیگر، سود و پول، نقشی در آن نخواهند داشت. روباتها تولید میکنند و ما آزادانه مصرف میکنیم. دیگر درد و مشکلی نخواهد بود. مرگ را عقب خواهیم راند. هر عضو ناکارآمد و بیمار در بدنمان با یک عضو ماشینی که هیچگاه خراب نمیشود و توان بالایی دارد، تعویض میگردد. گردش پول متوقف میشود و آنرا فقط در کلکسیونها و موزه ها میتوان یافت
جرم و جنایت، ریشه کن خواهند شد زیرا دیگر چیز دست نیافتنی وجود ندارد تا بخاطرش خلافی را مرتکب شویم. هر کس در فضای مجازی خودش، همه چیز خواهد داشت
کم کم همه ی اعضای بدنمان را ماشینی خواهیم کرد تا اصلا به غذا و تنفس، احتیاج نداشته باشیم. میل جنسی را به همراه تمام احساساتمان نابود میکنیم تا دیگر هیچ نیازی وجود نداشته باشد. وقتیکه تمام وجودمان تبدیل به ماشین شود، مانند ماشین فکر خواهیم کرد تا جاییکه، وانموده ها واقعی تر از ما خواهند بود (پایان انسان). میتوان همینطور به این خیالبافیها ادامه داد ولی واقعیت، چیز دیگریست
سیستم سرمایه داری با تمام وعده هایش به همراه توجیهات مضحک و دردناکش در تناقضهای خود شکست خواهد خورد. بالاخره تمام زحمت تولید برای این بازار سرمایه داری، بر دوش انسانهاست و سود و میزان تولید این بازار به لگدمال شدن حقوق این انسانها بستگی دارد. یکی از ثمرات مهم جنگها که به کشته شدن هزاران انسان میانجامد، حفظ بازار کالا و رشد سرمایه داری است. سرمایه داری، عامل عقب رفتن است تا پیشرفت. به صورتی واضح و شفاف میتوان تاثیر رشد صنعتی مبتنی بر سرمایه داری را بر محیط زیست و نابودی زندگی انسان و تمامی موجودات، مشاهده کرد
در این میان، مبارزات چپ گرا و انسان مدارانه، بیشترین و مهمترین نقش را در متوقف نمودن این سیستم دارد و گرایشات هر چه انسانگرایانه تر، روند نابودی سیستم سرمایه داری را سرعت میبخشند. لازم است که هر چه سریعتر به جنبشهایی که این سیستم به مبارزه برخواسته اند، پیوست و دیگر اجازه نداد که انسانهای بیشتری قربانی شوند. ما باید پایان انسان و انسانیت را به پایان سیستم سرمایه داری و پست مدرنیسم تبدیل کنیم

در حاشیه
کامران جان، به نظرم بحث خوبی با این نوشته تو میتواند در نشریه باز شود. از خوانندگان دعوت میکنیم در این بحث شرکت کنند. من شروع میکنم اما فقط به یک نکته اکتفا میکنم. از پست مدرنیسم این برداشت شما را ندارم. قسمت اول تعریفت بیشتر مربوط به داستانهای تخیلی علمی است که اتفاقا عناصر جالبی در آن هست. مثلا سود و پول دیگر نقشی ندارند، رباط ها تولید میکنند و غیره. پست مدرنیسم تا آنجا که من فهمیده ام یک جریان فکری – فرهنگی بود که ابتدا از هنر آغاز شد و در همه زمینه ها گسترش یافت. اساسا محصول دوره خاصی بود. دوره اواخر دوره هشتاد و سقوط دنیای دوقطبی که تا آنزمان وجود داشت. همان آشفتگی و خلاء سیاسی که در دنیای واقعی پیش آمد در دنیای تفکر هم منعکس شد. پست مدرنیسم به هیچ اصل و پرنسیبی قائل نیست و همه چیز نسبی است و در همین نسبیت اش قابل قبول. ارزش های انسانی که برای مثال حاصل تلاش نسل های بی شماری است به رسمیت شناخته نمی شود. حقوق جهانشمول انسانی بی معنی است. پست مدرنیسم عملا هر ارتجاع و عقبگردی را توجیه میکند. جریانی فوق العاده راست و ارتجاعی و واپسگرا که در واقع بشارت دهنده دوره نظم نوین جهانی، دوره "مرگ کمونیسم"، "پیروزی دمکراسی"، "پایان تاریخ" و بیرون زدن مذهب و قومیت و وحشیگری و تروریسم و ارتجاع محض تحت عنوان "جنگ تمدنها" و در واقع جنگ تروریستها و غیره بود. برای مثال "نسبیت فرهنگی" یک تز پست مدرنیستی است که مطابق آن سنگسار و حجاب و هر جنایتی تحت عنوان "فرهنگ خودشان است" و خوبی و بدی آنهم نسبی است، توجیه میشود. پست مدرنیسم در یک کلام تلاش بی معنی ترین روشنفکران بورژوازی پایان قرن بیست بود برای زدن زیر همه چیز. ولی خوشبخاته جامعه دارالمجانین نیست. دوره میدان داری پست مدرنیسم طول زیادی نکشید. اگر به بحث های پایان یک دوره منصور حکمت و مشخصا به بحث های سمینار دوم کمونیسم کارگری رجوع کنی میتوانی اطلاعات بیشتری در مورد دوره ای که از آن صحبت میکنیم بدست بیاوری. بهر حال الان دیگر حتی خود روشنفکران لیبرال بورژوازی بشدت به پست مدرنیسم و مثلا نسبیت فرهنگی آن حمله میکنند. و بسرعت جریانهای اصلی و کلاسیک جامعه که انعکاس مبارزه طبقاتی پرولتاریا و بورژوازی هستند صحنه را بدست میگیرند. مشخصا ما شاهد هستیم که یک موج اعتراض سکولاریستی رادیکال، یک موج به چپ چرخیدن در سطح جهان پا میگیرد. اگر به قطعنامه کنگره ششم و مباحث مربوط به آن رجوع کنی اطلاعات خوبی در این زمینه خواهی یافت. مخلص مصطفی صابر

No comments: