Wednesday, October 22, 2008

نگاهی به اعتراضات دانشجویان

نوید مینائی
مقدمه:
اعتراضات و فعالیت های دانشجویی را می شود از جنبه تاریخی، موضوعی و غیره مورد بررسی قرار داد. اینجا قصد بررسی تاریخی ندارم بلکه ابتدا می خواهم نگاهی به موضوعات اعتراضات دانشجوبان داشته باشم. آن چیزهایی که دانشجویان برایش اعتراض می کنند، آنان را به میدان می کشد و باعث می شود علیرغم تمام سرکوبگری های حکومت اسلامی باز به میدان بیایند و خواهان تغییر در آن موضوع خاص شوند. در واقع این نوشته تلاشی است در پیدا کردن موضوعاتی که توده دانشجو را به میدان می کشد. این که توده دانشجو به چه چیزهایی عکس العمل نشان می دهد و حول چه موضوعاتی میتواند سازمان یابد.
به نظر من در حال حاضر موضوعات بسیار زیاد و متفاوتی در هر عرصه از زندگی در ایران هستند که می توانند و فی الحال موضوع اعتراض هستند و جنبش های اعتراضی حولشان شکل گرفته. اعتراضات در دانشگاه ها یا چیزی که با یک درجه تخفیف به آن می گوییم اعتراضات دانشجویی در ادامه و بستر اعتراضات اجتماعی ست که در بیرون دانشگاه در جریان است. ضدیت با زن و مردسالاری، که در دانشگاه به صورت گزینش جنسیتی و بومی گزینی و انواع مشکلاتی که به خصوص از طرف نهاد های حکومتی در دانشگاه برای دختران به وجود می آید، فقر و مشکلات اقتصادی که گریبان همه جامعه را گرفته یکی از آثارش در دانشگاه باعث عدم تخصیص امکانات به دانشگاه ها و افت شدید سطح علمی و آموزشی و رفاهی در دانشگاه ها می شود، اعمال فرهنگ اسلامی و عقب مانده شرقی که باعث تفکیک جنسیتی کلاس ها جدا کردن سرویس ها و اعمال محدود در رابطه بین دختران و پسران می شود. سرکوب عمومی در جامعه برای برقرار ماندن جمهوری اسلامی که به همه اینها شدت بیشتری می دهد و مسئله دستگیری و کلا "دانشجوی زندانی"، تعلیق از تحصیل و ایجاد مانع برای ادامه تحصیل دانشجویان فعال را ایجاد کرده است. این ها فقط نمونه هایی از مشکلات دانشجویان در دانشگاه هاست ولی عمده ترین آنها هستند و حول هر کدام اعتراضات زیادی شده است.
همانطور که اشاره کردم همه اعتراضات در دانشگاه ها بر بستر یک اعتراض عمومی تر و با تکیه به قدرت آن در جامعه در جریان هستند. در جاهای دیگر دنیا هم حتما اعتراض برای مثلا کاهش شهریه یا سایر مشکلات در دانشگاه ها در جریان باشد، ولی تفاوت عمده و تعیین کننده این اعتراضات با نمونه های مشابهش در ایران وجود زمینه اجتماعی برای آن اعتراض مشخص در ایران است. یعنی وجود یک جنبش قوی معترض و آماده و مترصد برای پایان دادن به همه مشکلات به جنبش سرنگونی.
در ادامه این مقاله سعی می کنم لیستی از اعتراضات دانشجویان را مورد بررسی قرار دهم. لیستی از مواردی که دانشجویان در عرض سه یا چهار سال گذشته فعالانه برای تغییرشان تلاش و مبارزه کرده اند. این مبارزات گاه موفق بوده، گاه شکست خورده و گاه به بیراهه کشانده شده است. باید زمینه های این اعتراضات تحلیل شوند و سیاست ما در آن مورد بیان شود. مثلا ریشه جداسازی جنسیتی که در واقع بخشی از آپارتاید جنسی اعمال شده در جامعه و دانشگاه است کجاست و برای حل این مسئله چه باید کرد و در واقع راه حل ریشه ای این معضلات چیست. در واقع تلاش من این است که نشان دهم معضلات و مشکلات موجود در دانشگاه مسائلی در هم تنیده و به هم مربوط هستند که ریشه در مشکلاتی دارند که جمهوری اسلامی برای جامعه ایران به وجود آورده و راه برون رفت از آن نه تنها سرنگونی جمهوری اسلامی بلکه ریشه ای تر از آن برقراری جامعه ایی مبتنی بر آزادی و برابری است.
نیروهای موجود در صحن سیاسی دانشگاه:
در دانشگاه هم مثل بیرون آن دو جنبش عمومی برای در دست گرفتن عرصه اعتراضات تلاش و مبارزه می کنند. جریان های چپ و سوسیالیست و نیروهای راست. در واقع جریانات موجود در دانشگاه شامل طیفی از کمونیسم کارگری تا انواع راست حکومتی و غیر حکومتی است. مسئله اینجاست که هر کدام از این گرایشات تا چه حد توانسته اند در میان توده دانشجو اتوریته کسب کنند، چه قدر توانسته اند افق و آرمان شان را به توده دانشجو عرضه کنند و کاری کنند که توده دانشجو پرچم آن را بلند کند و به عنوان پرچم و پلاتفرم خود، آن را بپذیرد. مثلا چپ و سوسیالیسم در دانشگاه چقدر توانسته حرف دل توده دانشجو را بزند و توده دانشجو متقابلا این چپ و سوسیالیسم را به رهبری و آلترناتیو خود پذیرفته است. راست از انجمن های اسلامی و تحکیم وحدت گرفته تا دانشجویان لیبرال و غیره چقدر موفق بوده اند. اینجا باید توازن قوی و رانت های حکومتی برای جریانات راست را نیز در معادلات وارد کنیم. این بررسی اما در این مقاله به عنوان یک تحلیل به کمک ما می آید تا راه حل واقعی و پیشنهادی مان را بهتر بشناسیم و بتوانیم حول آن فعالیت ها مان را سازمان دهیم.
جریانات راست به همان اندازه که توانسته اند از حکومت فاصله بگیرند و یا ژست فاصله داشتن را نشان دهند به همان اندازه به توده دانشجو نزدیک شده اند البته این فاصله از حکومت تنها یک فاکنور برای نزدیکی و احاطه به اعتراضات دانشجویان است. نیروهایی مثل سازمان مجاهدین خلق هستند که شدیدا سرنگونی طلب هستند ولی از آنجایی که در جامعه از اقبالی برخوردار نیستند به همان درجه در دانشگاه هم آینده ایی ندارند. این را در پرانتز اضافه کنم که گرچه بخشی از جامعه از دانشگاه وارد جامعه می شود، ولی گرایشات سیاسی از جامعه وارد دانشگاه می شوند و در واقع دانشگاه به عنوان نمایشگر سطح اعتراضات جاری در جامعه عمل می کند و از جامعه بیشتر تاثیر می گیرد تا تاثیر گذار باشد.
انجمن های اسلامی و تحکیم وحدت و کسانی که اسم بی مسمای لیبرال را بر خود گذاشته اند شناخته شده ترین نیروهای راست موجود در دانشگاه هستند. این نیروها اساسا خواهان تغییردر ساختارهای اجتماعی، براندازی حکومت و یا حتی ایجاد تغییرات اساسی در حکومت نیستند. راه حل هایشان اساسا مذاکره با حکومتی ها (به خصوص بخشی از حکومت که به آنان نزدیک هستند و در واقع یک هدف را دنبال می کنند و اینان شاخه دانشجویی آنان محسوب می شوند)، همین طور توسل به مراجع تقلید و خلاصه در چهار چوب وضع موجود هستند. جایی که به نیروی توده دانشجو متوسل می شوند در واقع می خواهند برای بخش دیگر حکومت قدرت نمایی کنند و به اصطلاح سیاست شان فشار از پائین و چانه زنی از بالاست تا به اهداف شان برسند.
طیف راست به دنبال راه حل اساسی برای مشکلات دانشگاه نیست چرا که اساسا مشکلش با مشکل توده دانشجو یکی نیست. به دنبال جایگاه مناسب تری در ساختار حکومت فعلی می گردد و از اعتراضات موجود و قدرت توده دانشجو در این راستا می خواهد استفاده کند. رادیکال شدن و چپ شدن اعتراضات و مطالبات در دانشگاه و جامعه البته این گرایش را مجبور می کند به چپ نزدیک شود و به زبان چپ حرف بزند ولی این نزدیک شدن در اثر فشار اعتراضات است و در واقع سیاستی است برای مهار و به راست کشیدن اعتراضات جاری. مثلا طرح جداسازی جنسیتی اصولا نباید مسئله و مشکل نهاد "انجمن اسلامی" باشد، ولی می بینیم انجمن اسلامی هم گاهی به این امر اعتراض می کند. این نشان دهنده فشار چپ و توده ای شدن مطالبات ضد مذهبی در جامعه و دانشگاه است. اگر انجمن اسلامی به جدا سازی جنسیتی برخورد اعتراضی نکند خود را در کنار بسیج دانشجویی می بیند در حالیکه این گرایش برای رسیدن به اهدافش و با توجه به جایگاهش در توازن قوای سیاسی حکومت و جامعه نیاز دارد اعتراضات اجتماعی را کنترل و تا جایی که می تواند مهار و منحرف کند و به عنوان برگ برنده خود در مقابل جناح دیگر حکومتی از آن استفاده کند.
این نیروها با شکست دوم خرداد و خاتمی در عرصه اجتماعی، شانس شان برای رهبری اعتراضات اجتماعی و همین طور در دانشگاه به شدت کم شده است. هنوز ته مانده محفل هایی که با خاتمی خود را تعریف می کنند موجودند و هر از چندگاهی به محافل خود دعوتش می کنند ولی گذشته از این محافل سیاست عمومی انجمن های اسلامی اصلاح و نگه داشتن همین حکومت است، و این بزرگ ترین نقطه ضعف این نیروهاست. این نیروها دقیقا به خاطر شکست و عبور جامعه از خاتمی و اصلاحات و قوت گرفتن جنبش سرنگونی در مقابل جنبش اصلاحات، برای بقای خود نمی توانند سیاست اصلی شان را، هدف و آرمانشان را دقیقا و بی دغدغه دنبال کنند و باید به دنبال جنبش سرنگونی بدوند و مدام تلاش کنند آن را منحرف کنند.
این گرایشات با توجه به نزدیکی و خویشاوندی سیاسی شان با جناح خامنه ای و احمدی نژاد، توانسته اند امکانات وسیع و چتر امنیتی مناسب تری نسبت به دیگران داشته باشند. شبکه خبر رسانی ، دفاتر رسمی و برگزاری انتخابات و تشکیل انجمن هایشان به طور علنی، هر چند طی یک سال گذشته مورد هجوم حکومت قرار گرفته است ولی هنوز نسبت به جریانات دیگر بسیار با امکانات تر هستند. این امکانات در عرصه عمل نقشی بسیار مهم بازی می کنند.
در ادامه مطلب به بررسی نیروهای چپ موجود در دانشگاه و اعتراضات جاری در دانشگاه می پردازیم.

جملات ماندگار!!!

نوشین آزادی- اصفهان
مروری بر سخنان حکیمانه مسئولین جمهوری اسلامی : جالب است بدانید این سخنان بدون هیچ گونه تغییری در اینجا آورده شده و هیچگونه طنزی در کار نیست.
رادان: "قرار گرفتن چکمه بر روی شلوار به دلیل نشان دادن بخشی از برجستگی بدن از مصادیق شرع است و تبرج به حساب میآید."
جوادی آملی: " دانشمندان فیزیک، شیمی، بارانشناسی و زمین شناسی بدون پسوند اسلامی نفهمند."
شکوفه گلخو، رییس دانشگاه الزهرا: "بدحجابی زنان موجب فعال شدن غده هیپوفیز مردان در تولید مثل میشود."
امام جمعه شیراز: "گرانی خانه باعث شد جوان پاک ما به جای مسکن، دوست دختر و دوست پسر بگیرند."
حسنی، امام جمعه ارومیه: " اگر فرد مشرکی را وقتی فهمیدیم که واقعاً مشرک شده، باید او رابسوزانیم؛ اگر با گلوله هم بود اشکالی ندارد."
قرائتی: " ما آخوندها همیشه مثل گاز اشک آور عمل می کنیم؛ فقط بلدیم گریه مردم را در آوریم."
احمدی نژاد: " ما یک کشور آزاد هستیم."
حسین مرعشی: " احمدی نژاد نه فقط معجزه هزاره سوم، که معجزه هزاره چهارم هم هست."
امام جمعه تبریز: "علت زلزله اخیر تبریز، اظهارات اعلمی نماینده تبریز در مورد سیدالشهدا بود."
خزعلی: "حجاب موجب بالا رفتن معدل دانشجویان میشود."
احمدی نژاد : " در ایران همجنسگرا نداریم."
امینی ، امام جمعه قم :" سنگسار باید علنی باشد."
احمدی نژاد :" ایران قدرت اول جهان است."
حسنی :" اگر مومنین غسل جمعه را انجام ندهند مشکلات کمبود گاز مرتفع می شود."
حسنی در نماز جمعه ، چگونگی خواستگاری نرجس خاتون برای امام حسن عسگری ! توسط پیامبر که در عالم خواب صورت گرفت را توضیح داد.
وزیر مسکن :" ساکنان شهرهای بزرگ امیدی به خانه دار شدن نداشته باشند."
وزارت اطلاعات :" سنجابهای جاسوس در مرز دستگیر شدند."
احمدی نژاد : نفت را سر سفره مردم می آوریم ، … بعد از انتخابات : " نفت خوردنی نیست که سر سفره ها بیاوریم."
الهام ، سخنگوی ( وقت ) دولت :" نفت را سر سفره مردم نمی آوریم ، بوی بد می دهد."
مسئولین نیروی انتظامی در ملاقات با یک گروه از وزارت کشور آلمان آمادگی خود را برای تامین امنیت بازیهای جام جهانی ( در آلمان ) اعلام کردند.
اسماعیل ططری ، نماینده سابق کرمانشاه :" آلمانی ها اگر بشر بودند یک زن رقاص رئیسشان نمی شد."
احمدی نژاد :" اینها …. به اندازه بزغاله هم از دنیا فهم و شعور ندارند."
علی لاریجانی در جریان رسیدگی به پرونده هسته ای ایران :"با شکلات راضی نمی شویم."
لاله افتخاری ، نماینده مجلس ( مسجد ) شورای اسلامی :" در سرزمین اسلامی نباید یک مریض زن بدست نامحرم مداوا شود."
شکراله عطارزاده ، نماینده مجلس ( مسجد) هفتم : کوندالیزا رایس یک پیر دختر امریکایی ولگرد است که ناکامی های جنسی وی موجب عقده شده است."
سخنگوی دولت ، پس از تصویب لایحه بودجه : " دولت مسئول گرانیهای سال آینده نخواهد بود."
وزیر کشور ( در مورد انتخابات ) :" آنقدر که به فکر آفتابه لگن هستیم به فکر تقویت محتوای برنامه ها نیستیم."
احمدی نژاد : " امریکا به ایران حمله نمی کند چون من مهندسم و مسائل را تحلیل می کنم."

مارکس قدم میزند!

ایمان شیرعلی


فقط بر تی شرت این دختر جوان نیست که مارکس با آن نگاه نافذش به شما نگاه میکند و با آرامش در خیابان قدم میزند. موضوع از این جدی تر است.
این روزها همه جا صحبت از بحران مالی آمریکاست که گریبانگیر دیگر کشورها نیز شده. دولت های مختلف مبالغ نجومی تحت عنوان " نجات ملی" برای کمک به بانکها و موسسات مالی رو به ورشکستگی در نظر گرفته اند. کشور آلمان نیز از این امر مستثنی نیست. در حالی که مهندسین افکار تحت عنوان کارشناسان اقتصادی هرروزه در رسانه های مختلف و میزگردهای تلويزيونی سعی دارند این بحران مالی را با طمعکاری افرادی چند و عدم کنترل کافی دولتها بر سرمایه گذاری و معالات بانکی توجیه کرده در بهترین حالت تقصیر را گردن نئو لیبرالیسم بیاندازند، خبری متفاوت نظر مرا به خود جلب کرد.
عنوان خبر به این شرح بود: " مارکس دوباره خواهان دارد"!
مضمون این خبر به این شرح است:
"طی بحران مالی اخیر نقد کارل مارکس به کاپیتالیسم دوباره مورد توجه اذهان قرار گرفته. مدیر مسئول انتشارات کارل ـ دیتس که از ناشربن آثار مارکس و انگلس در آلمان به شمار میرود طی مصاحبه ای با روزنامه NRZ با اذعان به این امر که " مارکس دوباره مد شده" اضافه کرد: ... به طور مثال فروش جلد اول کتاب کاپیتال در دوره اخیر نسبت به سال 2005 سه برابر بوده است. وی تصریح نمود : خوانندگان این اثر را اکثرا جوانان آکادمیکی تشکیل میدهند که واهی بودن خوشبختی به روش نئولیبرالیستی برایشان مسجل شده. این ناشر که از فروش بیش از 1500 جلد کتاب کاپیتال از ابتدای سال میلادی تاکنون خبر میداد پیش بینی کرد روند صعودی خرید آثار مارکسیستی با سرعت بیشتری ادامه خواهد یافت..."
لازم به ذکر است این خبر به سرعت در اکثر رسانه های مهم آلمان منعکس شده.

نگاه واقعبینانه ای به ساختار سیاسی ـ اجتماعی جوامع اروپایی نشان میدهد با وجود رو به زوال گذاردن تبلیغات جنگ سردی و حملات گسترده به آرمان آزادی خواهی و برابری طلبی پس از سقوط دیوار برلین و علیرغم توجه دوباره این جوامع خصوصا جوانان به ایده های مارکسیستی ، کمونیسم هنوز به عنوان یک وزنه سیاسی این جوامع به شمار نمیرود. دلیل آن عدم حضور احزاب کمونیست کارگری در این جوامع است. احزابی که به عقیده من، در همین فضای موجود و همین امروز قادر به کارهای بزرگی می بودند. احزابی از جنس حزب خودمان با کادرها و اعضایی از نوع خودمان.
در ایران اما وضع به این شرح نیست. دو تفاوت عمده وجود دارد. جامعه ایران هیچگاه مانند جوامع غربی هدف بمباران تبلیغاتی علیه سوسیالیسم قرار نگرفته برعکس امروزه شاهد عروج آزادی خواهی وبرابری طلبی در ایران هستیم. مهمتر از این حضور سیاسی ـ اجتماعی حزب کمونیست کارگری در ایران است. این حزب را با هیچ ترفند و تریکی نمی توان از محاسبات سیاسی ایران حذف کرد. این حزب خاصیتا مهر خود را بر همه تحولات سیاسی ـ اجتماعی جامعه میکوبد.
بحرانهای سرمایه داری سکانسهایی هستند که در آنها شبح سوسیالیسم خواه ناخواه احضار میشود. پیروزی سوسیالیسم در ایران اما به این شبح کالبدی میدهد و آنرا به اصلی ترین پروتاگونیستهای سیاست در جهان بدل میسازد.

Thursday, October 16, 2008

حزب را نشان دهیم

ایمان شیرعلی

به جرأت میتوان جمهوری اسلامی را منفورترین رژیم تاریخ دانست. دول بورژوایی همیشه وظیقه شان سرکوب و در انقیاد نگه داشتن کارگران و مردم زحمتکش بوده است. اما آنچه رژیم اسلامی طی سی سال حکومت خود به نمایش گذاشته فرای نسل کشی و جنایت علیه بشریت بوده است. از این رو اینکه مردم خواستار سرنگونی رژیمند نیازی به غیب گویی ندارد. سوالی که ممکن است مطرح شود اینست که چرا این امر تابحال به وقوع نپیوسته. پاسخ این سوال را میتوان به بهترین وجه در گفته های بینندگان تلویزیون کانال جدید جست. پاسخی کوتاه اما کلیدی : «رهبر نداریم!»
جامعه بدرست تشخیص داده که برای سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی نیاز به رهبر دارد. رهبری سیاسی که جامعه حول و تحت سازماندهی آن متحّد و یکپارچه شود. حال آنکه که این رهبری اینبار و بر خلاف سال 57 حی و حاضر است ! به عقیده من حلقه گمشده زنجیر انقلاب رجوع کلکتیو جامعه به این رهبریست!
با نگاهی به تاریخ تحولات سیاسی بیست سال گذشته ایران، بدون نیاز به تحلیل و توضیح خاصی، حزب کمونیست کارگری همواره با ظرفیت و توان این رهبری حضور داشته. در هر عرصه ای از مبارزه علیه رژیم اسلامی این حزب مهر خود را کوبیده. در هر زمینه ای حرف آخر را حزب زده و میزند. از اعتراضات کارگری گرفته تا جنبش دانشجویی، از برگزاری روز زن گرفته تا روز جهانی کودک ، از مبارزه علیه سنگسار و اعدام گرفته تا دفاع از حق پناهندگی همه جا حضور حزب چه مستقیم و چه با تبدیل شدن خطوط حزب به شعارها و قطعنامه های این تجمعات قابل رؤیت بوده است. اتمسفر صحنه سیاسی جامعه طی این سالها بشدت از حضور حزب تاثیر گرفته. امروز دیگر نه تنها لزومی برای "اثبات برادری" حزب نزد مردم وجود ندارد بلکه مرزبندی با آرمانهای این حزب مواجهه مستقیم با خواستها و مطالبات مردم محسوب میشود. اینها همه هست ولی آنچه که کم است حزبیت است. یعنی متحزب شدن و سازمان یافتن مردم حول حزب کمونیست کارگری است. از این رو حزبیت امروز بیش از هرچیز حائز اهمیت است. این که جامعه تا چه حد در امر سرنگونی موفق باشد منوط است به میزان رجوع مردم به حزب. هر شهروند ایرانی باید حزب را ظرف مبارزه خود علیه رژیم اسلامی بداند. حزب برای همین منظور تاسیس شده.
تلاش برای القا این واقعیت به جامعه ضروریست. حزب گریزی ناشی از زندگی تحت حاکمیت دیکتاتوری اسلامی و قبل از آن دیکتاتوری آریامهری سدی مقابل رجوع میلیونی صفوف مردم به رهبر خود بشمار میرود. هنوز در بخشی از جامعه وابسته به هیچ گروه وسازمانی نبودن حُسن محسوب میشود. ما باید حزبیت را جایگزین این فرهنگ کنیم. در اینصورت به عقیده من این تنها حزب کمونیست کارگریست که با حضور میلیونی مردم در صف خود مواجه میشود. باید بر طبل حزبیت بکوبیم. به هرکس که علیه نابرابریست، به هرکس که مخالف اعدام و سنگسار است، به هرکس که زن است و نمیخواهد برده باشد، به هرکس که همجنسگراست و میخواهد این فقط به خودش مربوط باشد، به هرکس که به کار ارزان و بی حقوق اعتراض دارد، به هرکس که از نکبت اسلامی به ستوه آمده، به هرکس که نمیتواند به چشمان کودکان کار و خیابان نگاه کند بدون اینکه اشک در چشمانش حلقه بزند و بالاخره به هر کس که سوسیالسیست است و همه آزادی و برابری را میخواهد باید حزب کمونیست کارگری را نشان دهیم. باید حزبیت را جلوی چشم مردم بگیریم و بر مقبولیت آن تأکید کنیم. جامعه باید بداند بدون این حزب کلاهمان پس معرکه است. جامعه بدون رهبری حزب کمونیست کارگری بر روی پله آخر سرنگونی طلبی درجا میزند. تعارف و بدهکارمنشی را باید کنار گذاشت. حزب کمونیست کارگری تنها شانس جامعه ایران برای سرنگونی انقلابی رژیم اسلامیست.

Friday, October 10, 2008

پرورزیون اسلام

ایمان شیرعلی
مذهب بخشی از تاریخ بشریست. تاریخی که به گفته مارکس تاریخ مبارزه طبقاتیست. در متن این تاریخ طبقاتی مذاهب همواره یکی از ستون های ثابت حاکمیت طبقه حاکم بوده اند. تاریخ مذهب تاریخ ننگ و جهل است. شنیع ترین جنایات تاریخ بشری مهر مذهب بر خود دارند. این تفکر که گویا بطور مثال اسلام برای 1400 سال پیش " حرفهای خوبی میزده" به هیچ عنوان قابل قبول نیست. مذاهب هیچگاه نقش مثبتی در تکامل بشر بازی نکرده و نمی کند. لیکن آنچه امروز در قالب اسلام شاهد آن هستیم فراتر از نقش کلاسیک مذهب بوده و پیشتر جنبشی سیاسیست با اهداف و منافع مشخص. جنبشی که ماتریال انسانی آن قربانیان آنند. پیش ازهمه کودکان و زنان جوامع اسلامزده. جنبشی که روی سنگسار و ختان الاناث و روی برقه و حجاب بنا شده امروز بیش از هر حادثه طبیعی ، بیش از هر جنگ و آتش سوزی و بیش از هر بیماری ناعلاجی از نسل بشر قربانی میگیرد. هر ثانیه میلیون ها کودک مورد آزار روحی و جسمی اسلامی قرار میگیرند. صدها میلیون زن با هر دمی درد و با هر بازدمی ذلّت تنفس میکنند. اگر شانس بیاورند زودتر به " آرامش ابدی" میرسند. جنگ جهانی دوم اگر 55 میلیون کشته به جای گذاشت رقم قربانیان اسلام بی شک از مرز میلیارد عبور میکند. برای زنی که در یک کشور اسلام زده دیده به جهان گشوده چیزی به نام مرگ طبیعی وجود ندارد چرا که برای او زندگی وجود ندارد.
پاسخ دولتهای غربی به پرورزیون اسلام چیست؟ « فرهنگ خودشان است! بگذارید این طفلکی ها آزادی پوششان را داشته باشند» حجاب را میگویند، حتی حجاب کودک را. به دیگر جنایات که حتی" چپ ترین "هایشان اشاره هم نمی کنند.
باید خودمان دست به کار شویم ! باید به مصاف اسلام رفته مغلوبش سازیم. باید با سرتاپای آن نبرد کنیم. عملی ترین تحمیل شکست به این مومیایی متعفن، سرنگونی جمهوری اسلامی ایران، این شاهرگ اسلام سیاسیست. با این مهم نه فقط کودکان و زنان ایران را از زیر ضرب این وحشیان بیرون میکشیم بلکه قدم بزرگی برای کوتاه کردن دست اسلام در جهان برداشته ایم. از همین امروز میتوان و باید مذهب زدایی کرد. باید علیه اسلام اعلام جرم کرد. باید صدای اعتراض خود را به گوش جهان رساند. باید همه را مجبور کنیم در مقابل این جنایات موضع بگیرند. در محیط زندگی خودمان باید شروع کنیم. هنوز در استانهای لرستان، کردستان ، خوزستان ، هرمزگان ، بندر کنگ ( در این بندر بیش از 70 درصد دختران) و مناطق دیگر ایران دختران ختنه میشوند. باید جلوی شکنجه در روز روشن را بگیریم. حول اینگونه اعتراضات باید برای سرنگونی رژیم اسلامی این بانی تمام مصائب جامعه متحد شویم. مهمتر از همه باید همین امروز به صفوف حزب کمونیست کارگری بپیوندیم که به عنوان تنها نیروی قابل اتکا عزمش را برای نمایندگی و رهایی بشریت جزم کرده.