Thursday, October 16, 2008

حزب را نشان دهیم

ایمان شیرعلی

به جرأت میتوان جمهوری اسلامی را منفورترین رژیم تاریخ دانست. دول بورژوایی همیشه وظیقه شان سرکوب و در انقیاد نگه داشتن کارگران و مردم زحمتکش بوده است. اما آنچه رژیم اسلامی طی سی سال حکومت خود به نمایش گذاشته فرای نسل کشی و جنایت علیه بشریت بوده است. از این رو اینکه مردم خواستار سرنگونی رژیمند نیازی به غیب گویی ندارد. سوالی که ممکن است مطرح شود اینست که چرا این امر تابحال به وقوع نپیوسته. پاسخ این سوال را میتوان به بهترین وجه در گفته های بینندگان تلویزیون کانال جدید جست. پاسخی کوتاه اما کلیدی : «رهبر نداریم!»
جامعه بدرست تشخیص داده که برای سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی نیاز به رهبر دارد. رهبری سیاسی که جامعه حول و تحت سازماندهی آن متحّد و یکپارچه شود. حال آنکه که این رهبری اینبار و بر خلاف سال 57 حی و حاضر است ! به عقیده من حلقه گمشده زنجیر انقلاب رجوع کلکتیو جامعه به این رهبریست!
با نگاهی به تاریخ تحولات سیاسی بیست سال گذشته ایران، بدون نیاز به تحلیل و توضیح خاصی، حزب کمونیست کارگری همواره با ظرفیت و توان این رهبری حضور داشته. در هر عرصه ای از مبارزه علیه رژیم اسلامی این حزب مهر خود را کوبیده. در هر زمینه ای حرف آخر را حزب زده و میزند. از اعتراضات کارگری گرفته تا جنبش دانشجویی، از برگزاری روز زن گرفته تا روز جهانی کودک ، از مبارزه علیه سنگسار و اعدام گرفته تا دفاع از حق پناهندگی همه جا حضور حزب چه مستقیم و چه با تبدیل شدن خطوط حزب به شعارها و قطعنامه های این تجمعات قابل رؤیت بوده است. اتمسفر صحنه سیاسی جامعه طی این سالها بشدت از حضور حزب تاثیر گرفته. امروز دیگر نه تنها لزومی برای "اثبات برادری" حزب نزد مردم وجود ندارد بلکه مرزبندی با آرمانهای این حزب مواجهه مستقیم با خواستها و مطالبات مردم محسوب میشود. اینها همه هست ولی آنچه که کم است حزبیت است. یعنی متحزب شدن و سازمان یافتن مردم حول حزب کمونیست کارگری است. از این رو حزبیت امروز بیش از هرچیز حائز اهمیت است. این که جامعه تا چه حد در امر سرنگونی موفق باشد منوط است به میزان رجوع مردم به حزب. هر شهروند ایرانی باید حزب را ظرف مبارزه خود علیه رژیم اسلامی بداند. حزب برای همین منظور تاسیس شده.
تلاش برای القا این واقعیت به جامعه ضروریست. حزب گریزی ناشی از زندگی تحت حاکمیت دیکتاتوری اسلامی و قبل از آن دیکتاتوری آریامهری سدی مقابل رجوع میلیونی صفوف مردم به رهبر خود بشمار میرود. هنوز در بخشی از جامعه وابسته به هیچ گروه وسازمانی نبودن حُسن محسوب میشود. ما باید حزبیت را جایگزین این فرهنگ کنیم. در اینصورت به عقیده من این تنها حزب کمونیست کارگریست که با حضور میلیونی مردم در صف خود مواجه میشود. باید بر طبل حزبیت بکوبیم. به هرکس که علیه نابرابریست، به هرکس که مخالف اعدام و سنگسار است، به هرکس که زن است و نمیخواهد برده باشد، به هرکس که همجنسگراست و میخواهد این فقط به خودش مربوط باشد، به هرکس که به کار ارزان و بی حقوق اعتراض دارد، به هرکس که از نکبت اسلامی به ستوه آمده، به هرکس که نمیتواند به چشمان کودکان کار و خیابان نگاه کند بدون اینکه اشک در چشمانش حلقه بزند و بالاخره به هر کس که سوسیالسیست است و همه آزادی و برابری را میخواهد باید حزب کمونیست کارگری را نشان دهیم. باید حزبیت را جلوی چشم مردم بگیریم و بر مقبولیت آن تأکید کنیم. جامعه باید بداند بدون این حزب کلاهمان پس معرکه است. جامعه بدون رهبری حزب کمونیست کارگری بر روی پله آخر سرنگونی طلبی درجا میزند. تعارف و بدهکارمنشی را باید کنار گذاشت. حزب کمونیست کارگری تنها شانس جامعه ایران برای سرنگونی انقلابی رژیم اسلامیست.

No comments: