مارکس قدم میزند!
ایمان شیرعلی
فقط بر تی شرت این دختر جوان نیست که مارکس با آن نگاه نافذش به شما نگاه میکند و با آرامش در خیابان قدم میزند. موضوع از این جدی تر است.
این روزها همه جا صحبت از بحران مالی آمریکاست که گریبانگیر دیگر کشورها نیز شده. دولت های مختلف مبالغ نجومی تحت عنوان " نجات ملی" برای کمک به بانکها و موسسات مالی رو به ورشکستگی در نظر گرفته اند. کشور آلمان نیز از این امر مستثنی نیست. در حالی که مهندسین افکار تحت عنوان کارشناسان اقتصادی هرروزه در رسانه های مختلف و میزگردهای تلويزيونی سعی دارند این بحران مالی را با طمعکاری افرادی چند و عدم کنترل کافی دولتها بر سرمایه گذاری و معالات بانکی توجیه کرده در بهترین حالت تقصیر را گردن نئو لیبرالیسم بیاندازند، خبری متفاوت نظر مرا به خود جلب کرد.
عنوان خبر به این شرح بود: " مارکس دوباره خواهان دارد"!
مضمون این خبر به این شرح است:
"طی بحران مالی اخیر نقد کارل مارکس به کاپیتالیسم دوباره مورد توجه اذهان قرار گرفته. مدیر مسئول انتشارات کارل ـ دیتس که از ناشربن آثار مارکس و انگلس در آلمان به شمار میرود طی مصاحبه ای با روزنامه NRZ با اذعان به این امر که " مارکس دوباره مد شده" اضافه کرد: ... به طور مثال فروش جلد اول کتاب کاپیتال در دوره اخیر نسبت به سال 2005 سه برابر بوده است. وی تصریح نمود : خوانندگان این اثر را اکثرا جوانان آکادمیکی تشکیل میدهند که واهی بودن خوشبختی به روش نئولیبرالیستی برایشان مسجل شده. این ناشر که از فروش بیش از 1500 جلد کتاب کاپیتال از ابتدای سال میلادی تاکنون خبر میداد پیش بینی کرد روند صعودی خرید آثار مارکسیستی با سرعت بیشتری ادامه خواهد یافت..."
لازم به ذکر است این خبر به سرعت در اکثر رسانه های مهم آلمان منعکس شده.
نگاه واقعبینانه ای به ساختار سیاسی ـ اجتماعی جوامع اروپایی نشان میدهد با وجود رو به زوال گذاردن تبلیغات جنگ سردی و حملات گسترده به آرمان آزادی خواهی و برابری طلبی پس از سقوط دیوار برلین و علیرغم توجه دوباره این جوامع خصوصا جوانان به ایده های مارکسیستی ، کمونیسم هنوز به عنوان یک وزنه سیاسی این جوامع به شمار نمیرود. دلیل آن عدم حضور احزاب کمونیست کارگری در این جوامع است. احزابی که به عقیده من، در همین فضای موجود و همین امروز قادر به کارهای بزرگی می بودند. احزابی از جنس حزب خودمان با کادرها و اعضایی از نوع خودمان.
در ایران اما وضع به این شرح نیست. دو تفاوت عمده وجود دارد. جامعه ایران هیچگاه مانند جوامع غربی هدف بمباران تبلیغاتی علیه سوسیالیسم قرار نگرفته برعکس امروزه شاهد عروج آزادی خواهی وبرابری طلبی در ایران هستیم. مهمتر از این حضور سیاسی ـ اجتماعی حزب کمونیست کارگری در ایران است. این حزب را با هیچ ترفند و تریکی نمی توان از محاسبات سیاسی ایران حذف کرد. این حزب خاصیتا مهر خود را بر همه تحولات سیاسی ـ اجتماعی جامعه میکوبد.
بحرانهای سرمایه داری سکانسهایی هستند که در آنها شبح سوسیالیسم خواه ناخواه احضار میشود. پیروزی سوسیالیسم در ایران اما به این شبح کالبدی میدهد و آنرا به اصلی ترین پروتاگونیستهای سیاست در جهان بدل میسازد.
فقط بر تی شرت این دختر جوان نیست که مارکس با آن نگاه نافذش به شما نگاه میکند و با آرامش در خیابان قدم میزند. موضوع از این جدی تر است.
این روزها همه جا صحبت از بحران مالی آمریکاست که گریبانگیر دیگر کشورها نیز شده. دولت های مختلف مبالغ نجومی تحت عنوان " نجات ملی" برای کمک به بانکها و موسسات مالی رو به ورشکستگی در نظر گرفته اند. کشور آلمان نیز از این امر مستثنی نیست. در حالی که مهندسین افکار تحت عنوان کارشناسان اقتصادی هرروزه در رسانه های مختلف و میزگردهای تلويزيونی سعی دارند این بحران مالی را با طمعکاری افرادی چند و عدم کنترل کافی دولتها بر سرمایه گذاری و معالات بانکی توجیه کرده در بهترین حالت تقصیر را گردن نئو لیبرالیسم بیاندازند، خبری متفاوت نظر مرا به خود جلب کرد.
عنوان خبر به این شرح بود: " مارکس دوباره خواهان دارد"!
مضمون این خبر به این شرح است:
"طی بحران مالی اخیر نقد کارل مارکس به کاپیتالیسم دوباره مورد توجه اذهان قرار گرفته. مدیر مسئول انتشارات کارل ـ دیتس که از ناشربن آثار مارکس و انگلس در آلمان به شمار میرود طی مصاحبه ای با روزنامه NRZ با اذعان به این امر که " مارکس دوباره مد شده" اضافه کرد: ... به طور مثال فروش جلد اول کتاب کاپیتال در دوره اخیر نسبت به سال 2005 سه برابر بوده است. وی تصریح نمود : خوانندگان این اثر را اکثرا جوانان آکادمیکی تشکیل میدهند که واهی بودن خوشبختی به روش نئولیبرالیستی برایشان مسجل شده. این ناشر که از فروش بیش از 1500 جلد کتاب کاپیتال از ابتدای سال میلادی تاکنون خبر میداد پیش بینی کرد روند صعودی خرید آثار مارکسیستی با سرعت بیشتری ادامه خواهد یافت..."
لازم به ذکر است این خبر به سرعت در اکثر رسانه های مهم آلمان منعکس شده.
نگاه واقعبینانه ای به ساختار سیاسی ـ اجتماعی جوامع اروپایی نشان میدهد با وجود رو به زوال گذاردن تبلیغات جنگ سردی و حملات گسترده به آرمان آزادی خواهی و برابری طلبی پس از سقوط دیوار برلین و علیرغم توجه دوباره این جوامع خصوصا جوانان به ایده های مارکسیستی ، کمونیسم هنوز به عنوان یک وزنه سیاسی این جوامع به شمار نمیرود. دلیل آن عدم حضور احزاب کمونیست کارگری در این جوامع است. احزابی که به عقیده من، در همین فضای موجود و همین امروز قادر به کارهای بزرگی می بودند. احزابی از جنس حزب خودمان با کادرها و اعضایی از نوع خودمان.
در ایران اما وضع به این شرح نیست. دو تفاوت عمده وجود دارد. جامعه ایران هیچگاه مانند جوامع غربی هدف بمباران تبلیغاتی علیه سوسیالیسم قرار نگرفته برعکس امروزه شاهد عروج آزادی خواهی وبرابری طلبی در ایران هستیم. مهمتر از این حضور سیاسی ـ اجتماعی حزب کمونیست کارگری در ایران است. این حزب را با هیچ ترفند و تریکی نمی توان از محاسبات سیاسی ایران حذف کرد. این حزب خاصیتا مهر خود را بر همه تحولات سیاسی ـ اجتماعی جامعه میکوبد.
بحرانهای سرمایه داری سکانسهایی هستند که در آنها شبح سوسیالیسم خواه ناخواه احضار میشود. پیروزی سوسیالیسم در ایران اما به این شبح کالبدی میدهد و آنرا به اصلی ترین پروتاگونیستهای سیاست در جهان بدل میسازد.
No comments:
Post a Comment