Wednesday, November 29, 2006

با هم به استقبال ۱۶ آذر برویم

با هم به استقبال ۱۶ آذر برویم
ما امضا کنندگان بیانیه زیر متحدا به استقبال ۱۶ اذر می رویم. ما نمیخواهیم ۱۶ آذر را در پراکندگی و تفرقه و جدا از هم برگزار کنیم. ۱۶ آذر باید به یک روز اعتراض همگانی علیه وضعیت ضد انسانی موجود تبدیل شود. ۱۶ آذر روز "نه" به وضع موجود، روز برافراشتن پرچم زندگی و انسانیت و رفع تبعیض است.ما از تمامی دانشجویان فعال و آزادیخواه مراکز مختلف دانشگاهی کشور، از تمامی اساتید مدافع حقوق انسانی و سکولار، از فعالین کارگری، از پیشروان آزادی زنان و از تمامی مردم شریف می خواهیم در ۱۶ اذر امسال در کنار ما باشند. امسال ۱۶ آذر باید در تمامی مراکز علمی برگزار شود. گسترده و همگانی. ۱۶ آذر فقط روز دانشجو نیست. روز اعتراض و بیان خواستهای همه است. در ۱۶ آذر در کنار ما باشید. همراه ما اعلام کنید که یک زندگی شاد و انسانی و برابر و مرفه میخواهید. ما شایسته یک زندگی انسانی هستیم .دانشجویان مبارز، مردم شریف و ازادیخواه ما این بیانیه را امضا کردیم و از همه شما محافل و شبکه های فعال دانشجویی و کارگری و مدافع حقوق زنان میخواهیم این بیانیه را امضا کنید و به پرچم اعتراض خود در ۱۶ آذر تبدیل کنید.بیانیه ۱۶ آذر ۱۳۸۵ما دانشجویان خواهان جامعه ای آزاد و برابر و مرفه برای همگان هستیم!
این پرچم آینده است. پرچم زندگی است. پرچم انسانیت است
دشانزده آذر روز ماست٬ روز اعتراض است. روز همبستگی و آزادیخواهی است. روز برابری طلبی است. روز اعلام كیفر خواست ما علیه شرایط فلاكتبار و درد آور كنونی است. روز اعلام مطالبات ما برای یك زندگی انسانی است. ۱۶ آذر روز اعلام سراسری نخواستن و نپذیرفتن است.امسال در شرایطی به ۱۶ اذر نزدیك میشویم كه دولت احمدی نژاد در راس نظام حاكم تهاجم گسترده ای را علیه دانشجو٬ كارگر و زنان در جامعه سازمان داده است. اعدامها گسترش یافته است. بسیاری از عزیزان ما در خطر اعدام قرار دارند. بسیاری از هم دوره ای های ما را اخراج كرده اند. تعدادی بسیاری را دستگیر كرده اند. اكبر محمدی و فیض مهدوی در زندانها كشته شده اند. احمد باطبی دو باره زندانی شده است. حتی برخی از روزنامه های ”خودیها“ را هم توقیف كرده اند. از طرف دیگر خطر جنگ بر بالای سر جامعه قرار داده شده است. چشم انداز حمله نظامی و بمباران یك خطر جدی و دهشتناكی است كه جامعه ما را تهدید میكند. ناوگانهای آمریكایی در منطقه خلیج فارس مانور میدهند. در سوی دیگرنظام حاكم به استقبال این شرایط میرود و در حال شعله ور كردن كانونهای بحرانی در منطقه است. از قرار جنگ و ویرانی مردم ”بركت“ است!؟در چنین شرایط دهشتناك داخلی و خارجی ما دانشجویان اعلام میكنیم كه جامعه گوشت دم توپ نیست كه قربانی جنگ و حمله نظامی و عملیات تروریستی شود. جنگ جامعه را دهها سال به عقب میراند. ما از جنگ و ترور و بمب اتم و سلاحهای كشتار دسته جمعی در دست هر كسی بیزاریم. ما جهانی میخواهیم خالی از سلاحهای كشتار دسته جمعی.ما نمیخواهیم در جامعه ای زندگی كنیم كه آزادی سركوب میشود. مطبوعات توقیف میشوند. تشكل و تحزب جرم قضایی تعریف میشود. و افراد بخاطر متشكل بودن و عقیده داشتن و انتشار عقایدشان زندانی و شكنجه میشوند. ما از اعدام بیزاریم. اعدام قتل عمد دولتی است. ما از شكنجه و سنگسار متنفریم. ما اعلام میكنیم كه آزادی بی قید و شرط بیان و عقیده٬ آزادی مطبوعات٬ آزادی تجمع٬ تشكل و تحزب حق انكار ناپذیر افراد جامعه است. احدی نباید بخاطر عقیده و ابراز بیان و فعالیت سیاسی دستگیر و زندانی شود. همه زندانیان سیاسی فورا و بدون قید و شرط باید آزاد شوند.ما از اینكه زنان و مردان در جامعه از هم جدا نگهداشته میشوند٬ منزجریم. آپارتاید جنسی به همان اندازه آپارتاید نژادی زشت و كریه است. ما اعلام میكنیم كه زن بودن جرم نیست. زن و مرد باید بدون قید و شرط برابر و ازاد باشند. ما خواهان آزادی پوشش و آزادی زن هستیم.ما از هر گونه تبعیض و ستم بر مبنای جنسیت و ملیت و مذهب و تابعیت بیزاریم. برابری انسانها مرز و جنسیت و قومیت و مذهب نمیشناسد. ما از اینکه مهاجرین و کارگران افغانستانی ساکن ایران اینگونه مورد حمله و تهاجم قرار گرفته اند، بیزاریم. ما سیاست پاکسازی قومی دولت را محکوم میکنیم. کارگران افغانستانی مسبب بیکاری میلیونی در ایران نیستند. بیکاری محصول نظام اقتصادی سرمایه داری حاکم بر جامعه است. هر گونه ستم و تبعیض علیه این انسانهای زحمتکش باید فورا متوقف شود.ما از اینكه اكثریت عظیم مردم روز به روز فقیر تر و محروم تر میشوند٬ بیزاریم. ایران كشوری غنی و ثروتمند است. اما فقر و فلاكت همه جامعه را در چنگال خود به اسارت گرفته است. حقوق كارگران و كارمندان و معلمان و پرستاران ناچیزند. حتی كفاف یك زندگی بخور و نمیر را هم نمیدهند. حتی همین دستمزدهای ناچیز را بعضا ماهها پرداخت نمیكنند. بیكاری٬ اعتیاد٬ تن فروشی و فحشا بیداد میكند. كار كودكان معصوم ابعاد گسترده و فاجعه آمیزی بخود گرفته است. این چه جامعه است؟ كلیه فروشی به یك شیوه تامین نیازهای زندگی تبدیل شده است. ما زندگی زیر خط فقر و در شرایط فلاكتبار كنونی را نمیپذیریم. ما بیكاری و تن فروشی و اعتیاد و بی خانمانی را تحمل نمیكنیم. این شرایط غیر انسانی باید دگرگون شود.ما دانشجویان اعلام میكنیم كه هر فردی باید از ضروریات زندگی متعارف٬ مسكن٬ و بهداشت آموزش مناسب در جامعه برخوردار باشد. هر فردی باید حق فراغت و تفریح و آسایش داشته باشد. همگان باید از سلامتی و بهداشت و حق درمان برخوردار باشند. استفاده از امكانات آموزشی حق همگان است. ما خواهان یك زندگی انسانی برای همگان هستیم. ما از نظامی كه هدف فعالیت اقتصادیش تولید سود برای اقلیت صاحب سرمایه است٬ بیزاریم. فعالیت اقتصادی باید در خدمت رفع نیازمندیهای گسترده و متنوع مردم باشد.مردم آزادیخواه : به ما بپیوندید!ذما دانشجویان خواهان جامعه ای هستیم كه همگان در آن آزاد و برابر باشند. مرفه باشند. شاد و سلامت باشند. خنده و شادی بر چهره شان موج بزند. اٽری از ستم و تبعیض نباشد.ما همه شما مردمی را كه از چنین شرایطی خسته و بیزارند فرا میخوانیم كه در كنار ما باشید. به ما بپیوندید. پرچم ما پرچم آزادی و برابری و رفاه و رفع تبعیض و ستم است. پرچم ضدیت با جنگ و ترور و سركوب و اعدام است. پرچم انسانیت است. این پرچم آینده است. پرچم زندگی است.
جمعی از دانشجویان فردوسی مشهد
جمعی از دانشگاه تربیت معلم سبزوار
جمعی از دانشگاه آزاد زنجان
جمعی از دانشگاه آزاد سنندج
جمعی از دانشگاه علامه طبا طبای
جمعی از دانشگاه امیر کبیر تهران
جمعی از دانشگاه ازاد شیراز
جمعی از دانشگاه علوم سیاسی اصفهان
جمعی از دانشگاه هنر اصفهان
جمعی از دانشگاه کردستان
جمعی از دانشگاه علوم پزشکی سنندج
جمعی از دانشجویان دانشگاه سهند تبریز
جمعی از دانشجویان دانشگاه ازاد ماکو
جمعی از دانشجویان تعلیقی و اخراجی در کشور
جمعی از دانشجویان یزد
جمعی از دانشجویان کرمانشاه
جمعی از دانشجویان علم و صنعت بهشهر
جمعی از دانشگاه رازی کرمانشاه
جمعی از دانشجویان علم و صنعت اراک

قتل یک دانشجو به ضرب چاقوی اسلام

قتل یک دانشجو به ضرب چاقوی اسلام
توحید غفار زاده دانشجوی دانشگاه سبزوار در حین درگیری لفظی با یک بسیجی به ضرب چاقو به قتل رسید. ضارب ، عضو بسیج تربیت معلم سبزوار است وادعا کرده که عملش مطابق اصول اعتقادی دینی اش بوده است. در این مسئله که ادیان و در این مورد به خصوص اسلام ، احکامی ضد انسان را تبلیغ و ترویج و اجرا میکنند شکی نیست و در واقع این بسیجی ادعایش دروغ هم نبوده است و چهره ی واقعی دین و ضد بشری بودنش و اینکه هیچ گونه ارزشی برای جان انسانها قائل نیست را به خوبی نشان داد.حضور این افراد به هر اسمی –بسیجی ،حراست و... – در دانشگاه ها امنیت جانی دانشجویان را به خطر میاندازد و باید علیه حضور شان در دانشگاه اعتراض کرد.
نه فقط این قتل و جنایت به شدت محکوم است، بلکه به وجود آوردن فضای رعب و وحشت در دانشگاه و تعرض به حقوق دانشجویان به هر شکلی محکوم است. انجمن جوانان آزادیخواه اصفهان حضور این اوباش را در دانشگاه محکوم میکند و دانشگاه را مسئول حفاظت از جان دانشجویان میداند. عاملین این جنایت ، کسانی که به ترویج خوی وحشیگری میپردازند باید معرفی و محکوم شوند.دانشجویان دانشگاه سبزوار و تمام دانشجویان و انسانهای آزادیخواه باید در مقابل این قتل ها و شکنجه ها اعتراض کنند و خواستار بیرون کردن این اوباش با نام دانشجو از دانشگاه ها باشند.
انجمن جوانان آزادیخواه اصفهان- بخش جوانان

میز گرد 16 آذرشما هم شرکت کنید

میز گرد 16 آذر
شما هم شرکت کنید
توضیح: در این شماره دو گفتگو را می بینید، اولی با نغمه کوشا فعال دانشجویی از اصفهان و دومی گفتگو با یک فعال جنبش زنان از تهران. این مصاحیه ها همت کیان آذر و نسرین رمضانعلی فراهم شده است. در مورد گفتگو دوم نکات زیادی هست که خوبست در نشریه در مورد آن صحبت کنیم. ارزیابی دوست ما از اوضاع، اینکه جنبش زنان را معادل جنبش فمینیستی قلمداد میکند، نکاتی که در مورد موسوی خوئینی ها میگویند و نکات دیگر که آغشته به گرایشات دوم خردادی و قانونگرایانه است. امیدواریم در فرصتی دیگر به آنها بپردازیم. اما فعلا نظرات دوستانمان را بشنویم. جوانان کمونیست
گفتگو با نغمه کوشا از اصفهان
مسیری که جنبش دانشجویی طی کرده و موقعیت کنونی آن را چه گونه می بینید؟
جنبش دانشجویی قبل از روی کار آمدن ج.ا وجود داشته است و با روی کار آمدن این رژیم شکل جدیدی به خود گرفته است،شکلی تعرضی و سرنگونی نسبت به حکومت اسلامی و حمایت از خواسته های انسانی و به حق جنبش ها ی کارگری و زناندر جامعه.
جنبشی که علاوه بر خواسته های صنفی خود نسبت به وقایع درون جامعه و بی عدالتی های موجود در آن واکنش نشان داده و از اعتراضات موجود حمایت کرده است.
نقش جریانات مختلف موجود در این جنبش و تأثیر آن ها بر این جنبش چگونه است ؟
طبعا" ج.ا در مقابل این جنبش بی تفاوت ننشسته و به روشهای مختلف دست به سرکوب آن و تحمیل ارزشهای ارتجاعی خود و منحرف کردن آن به سمتی که خود میخواهد میزند. از جمله حضور جریانات اصلاح طلب که سعی در تخفیف دادن به ج.ا و اصلاح کردن آن دارند . حرکت این جنبش با طرح خواسته های آزادی و برابری در دانشگاه و مخالفت با سرکوب فعالین دانشجویی نشان میدهد که انجمن اسلامی و جریانات دوم خردادی و تحکیم وحدت نماینده ی خواسته های این جنبش نیستند. نماینده ی این خواست ها در دانشگاه جریانی پیشرو ، چپ و رادیکال است.
تفاوت جایگاه امروز این جنبش نسبت به 2 سال پیش را چه طور میبینید (پیشرفت ها و عقب گردها در صورت وجود)؟
با جو سرکوبی که به خصوص در سال جاری بر دانشگاه ها حاکم بوده نمی توان انتظار فعالیت علنی و را از فعالین چپ داشت. با این حال جنبش دانشجویی تا به حال در مقابل تعرضات رژیم اسلامی ساکت نبوده و این مسئله را با نگاهی به اعتراضات اخیر و بالا رفتن پرچم آزادی و برابری و شعار کارگر ، دانشجو، اتحاد اتحاد در جهت مرتبط دانستن جنبش کارگری و دانشجویی در اول مه امسال،همچنین حمایت ازاعتراضات شرکت واحد ، تجمع 8 مارس و... میتوان دید.
جایگاه این جنبش نسبت به وقایع درون جامعه (به عنوان مثال اعتراضات اخیرکارگران و زنان)اگر حمایتی وجود داشته تا چه حد عمیق بوده ؟
حمایتی که از طرف جنبش دانشجویی از جنبش های موجود دیگر صورت گرفته در تأثیر گذاری این جنبش در جامعه و نقش مؤثری که برای سرنگونی ج.ا دارد اهمیت بسیار زیادی دارد و شکی نیست که برای هر چه زودتر به زیر کشیدن ج.ا اتحاد مستحکمتر این جنبشها لازم و ضروری است . اما اعلام حمایتهایی که دانشجویان تا به حال انجام داده اند یک روند کند و نا منظم را دنبال می کند و نباید حمایت از کارگران وزنان مختص مناسبتهای خاصی مثل 8 مارس یا اول مه باشد. این مستلزم پررنگتر شدن نقش فعالین چپ و پیشرو و حزب کمونیست کارگری در رهبری این اعتراضات است که بسیار اهمیت دارد.
عکس العمل دانشجویان در مقابل دستگیری دانشجویان دیگر، اخراج اساتید و تعطیلی انجمن ها ی اسلامی چگونه بوده ؟ به نظر شما باید چه برخوردی داشت در مقابل این اتفاقات؟؟
همانطور که در اعتراضات اخیر شاهد بوده ایم سکوت را از طرف دانشجویان ندیده ایم و تقریبا" هرروز دانشجوها خواستار رسیدگی مسئولین به امور صنفی خود بوده اند و این راه مقابله با ایجاد محدودیت و اخراج و دستگیری ها است و باید خواسته های دانشجویی به اطلاع مردم برسد و خواهان حمایت از طرف آنها بود. این حمایت مردمی موجب اتحاد بین اقشار مختلف با جبش دانشجویی میشود
16 آذر روز دانشجو است. به نظر شما خواسته های محوری دانشجویان چیست؟؟
خواسته های این جنبش در 16 آذر امسال حول خواست آزادی و برابری ، نه به آپارتاید جنسی ،آزادی فعالین دانشجویی و زندانیان سیاسی، بیرون رفتن نیروهای شبه نظامی از محیط دانشگاه و باید نه بزرگی به جنگ و بمب اتم گفت.
16 آذر را چه طور میبینید؟ فکر میکنید چه طور برگذار بشود و آیا تفاوتی با سال های گذشته دارد؟
فکر میکنم امسال با نگاهی به اعتراضات اخیر 16 آذر با حمایت زنان ، کارگران ، معلمان و استادان معترض همراه باشد و همین اتحاد مردم هر سال آن را نسبت به سال های گذشته متفاوت میکند.
گفتگو با یک فعال جنبش زنان، تهران
تحلیل كلی شما از اوضاع سیاسی كنونی در جامعه چیست؟ چه فاكتورهایی در ایجاد این اوضاع دخیل اند؟ موقعیت عمومی اعتراضی در جامعه به نظر شما چه تغییراتی كرده است؟
در مورد اوضاع سياسي كنوني در جامعه، من فكر مي كنم پس از شكست اصلاحات در ايران عملا بعد از دور دوم رياست جمهوري خاتمي فضاي سياسي كشور به سوي نوعي سرخوردگي پيش رفت و در دو سال آخر اين دوره به اوج خود رسيد.
پس از آن با اتنخابات دور جديد تحركي در فضاي سياسي به چشم مي خورد كه عملا جدي ترين حركت ها در جبهه تحريم بود.
با شكست اصلاح طلبان در اين دوره و روي كار آمدن دولت احمدي نژاد افسردگي و بي عملي سياسي از سويي بر جامعه حاكم مي شد كه دولت جديد نيز هر حركتي را به شدت سركوب مي كرد. كساني كه هنوز اندك تحركي در فضا داشتند نيز، با مشاهده بها و هزينه هاي سنگين هر حركت پا از عرصه فعاليت هاي سياسي كنار كشيدند.
اما آنچه در اين ميان تغيير قابل ملاحظه اي يافت ، " نگرش و سويه ي اعتراضي" فعالان بود. ديگر كمتر كسي سوداي تجمع هاي اعتراض آميز و ... را در سر مي پروراند. آنچه مي بينيم پس از سركوب هاي نظام از جمله در تجمع مقابل دانشگاه تهران براي آزادي اكبر گنجي ، تجمع زنان در پارك دانشجو در 8 مارس. تجمع و اعتراضات گسترده مردم آذربايجان در اعتراض به نگاه توهين آميز حاكميت به اقليت هاي قومي، سركوب تجمع زنان در 22 خرداد و ... به خوبي نشان مي داد كه حاكميت هيچ اعتراض خياباني را بر نمي تابد. البته اين تنها شامل خيابان ها نبود و شاهد درگيري هاي گسترده اي نيز در دانشگاه ها بوديم.
روند اعتراضات به مرور به سمت امضا بيانيه ها ي اعتراضي و ... كشيده شد. واقعيت اين است كه با كشته شدن دو زنداني سياسي در زندان هاي ايران دو اتفاق مهم افتاد. يكي اينكه مردم از بهاي سنگين اعتراض رعب زده شدند و حاكميت نيز بر اقتدار خود براي خاموش كردن صداي مردم ايمان آورد.
چگونه میتوان با این تعرضات مقابله كرد؟ ایا فکر می کنید این تعرضات چنین می تواند ادامه داشته باشد چگونه می شود این تعرضات را به عقب راند؟ كدام عرصه ها برای مقابله بنظر شما تعیین كننده هستند؟
واقعيت اين است كه در مقابل اين تعرضات اساسا نمي شود مقابله كرد. پليس آموزش هاي گسترده اي طي اين سال ها براي برخورد با آشوب هاي خياباني تدارك ديده. نيروهاي زياد و حرفه اي پليس در كنار نيروهاي امنيتي وزارت اطلاعات و سپاه و بسيج در تمام اين مدتي كه فعالان سياسي و اجتماعي مشغول بوده اند، سختكوشانه فعال بودند. نمونه پيشرفت هاي پليس ورود زنان پليس است كه ميدان 7 تير در 22 خرداد عرصه آزموني براي آنها شد.
آري! منهم با شما موافقم كه سركوب ركني از اركان نظام است. ركني كه براي آن هزينه و وقت زيادي گذاشته اند. اما من فكر مي كنم براي مقابله با اين نوع تعرضات حركت هاي ايراني هنوز هيچ راهي نيافته اند. همه ما راه هاي برخورد، روش برخورد ، شروع و پايان برخوردهاي پليس را طي اين چند سال به خوبي از بر شده ايم. اخطار اوليه، تهديد، حمله، بازداشت و ... . چوب اين برخوردها تن همه فعالان از كارگري، زنان، دانشجويي و حتا دگرانديشان مذهبي را نواخته. برخورد تن به تن در حالي كه پليس تا دندان مسلح است تصور احمقانه اي است. ايستادن و كتك خودن هم همينطور. عملا مدني ترين واكنش ها هم در 22 خرداد كه زنان سعي مي كرد پليس را قانع كنند كه هيچ خللي در امنيت و نظم و عمومي به وجود نميآورند بي فايده بود.
ضمن اينكه اخيرا پليس از اولين دقايق مانع از تشكيل يك كلوني چند نفره نيز مي شود و از همان دقايق اول جمعيت را متفرق مي كند. زماني كه اين نهاد براي يك جمع مذهبي غير سياسي (طرفداران بروجردي) مجموعا خيابان3 بزرگ و دو اتوبان را تحت كنترل خود در مي آورد ، اصولا نمي شود به روش هاي عقب راندن تعرض فيزيكي دل خوش بود.
من فكر مي كنم فعالان فعلي در تلاش خود براي يافتن آلترناتيوهاي اعتراضي، خود به خود و به نيكي مجبور شده اند وارد فعاليت هاي كليدي و ريشه اي شوند. گرايش به سمت كسب سواد تئوريك و نيز دردهاي ملموس تر جامعه به زعم من ره اورد خوب اين سركوب ها بوده است.
حركت به سمت فعاليت هاي زنان، توجه به مقوله صلح و ... نشان مي دهد كه فعالان ديگر دور حاكميت و درگيري مستقيم با آن را خط كشيده اند. هر چند اين نكته نيز قابل توجه است كه همه اين موارد نيز در تقابل با حاكميت قرار مي گيرند. زماني كه صحبت از صلح است به طبع در مقابل نظامي قرار مي گيري كه كشور را به سوي جنگ مي برد. اما فعاليت در اين حوزه به هر حال دور از چشم سركوبگري است كه توان ديدن يك تجمع 50 نفره را ندارد.
من فكر مي كنم در شرايط فعلي مقوله صلح مي تواند عده بسيار زيادي از فعالان را دور خود گرد آورد. وقتي صحبت از حمله نظامي باشد عملا زيرساخت هاي اقتصادي نابود مي شوند ، اين يعني بيچارگي مضاعف كارگران. پس كارگران مي توانند از اين پتانسيل استفاده كنند و وارد جنبش ضد جنگ شوند. در جنگ زنان كودكان اولين قربانيانند ، پس فعالان فمنيست و مدافعان حقوق كودك نيز عرصه مشتركي براي فعاليت يافته اند. دانشگاه ها و فعالان سياسي نيز همچنين. به هر حال من فكر مي كنم اگر در شرايط فعلي عرصه مشتركي را بتوانيم متصور باشيم همين جنبش ضد جنگ خواهد بود.
امروز در برخی از محافل دانشجویی رکود مبارزات جنبش دانشجوی صحبت میشود. نظر شما در این زمینه چیست؟ چگونه میتوان این شرایط را دگرگون كرد؟ عوامل مشخص این ركود از نظر شما چیست؟
دانشگاه هميشه عقربه اي براي نوسانات درون جامعه بوده است. در حالي كه هيچ حركت سياسي در جامعه در جريان نيست نبايد انتظار داشته باشيم عقربه هاي دانشگاه دائم در تكاپو باشند. مبارزه دانشجويي زماني تعريف مي شود و پا مي گيرد كه بيرون از دانشگاه هم دستي برايشان تكان داده شود. ضمن اينكه سركوب ها و سرخوردگي ها در اين محيط نيز به سختي وجود داشته و به هر حال كار خود را كرده است.
بي نتيجه ماندن حركت 18 تير، ركود كلي جامعه، سركوب هايي و هزينه هاي گزافي كه هر دانشجو بايد در قبال حركت خود بدهد. بعد از روي كار آمدن دولت جديد هم كه اوضاع بد دانشگاه بدتر شد. زماني كه دانشجو شاهد اخراج خبره ترين استادان خود است و مي بيند اعتراض ها هم نتيجه نمي دهد (اعتراض به اولين موج اخراج و اخراج استاد نمك دوست از دانشكده ارتباطات) خب انتظاري هم جز ركود نبايد داشت. وقتي بيش از صد نفر تنها طي سه روز به كميته انظباطي خوانده مي شوند و حكم تعليق مي خورند. آن هم براي فعاليتي مثلا در حد حضور در يك نشريه دانشجويي. وقتي اين طيف حركت هاي اعتراضي خود را حتي در دفاع از حقوق و اعتراضات حداقلي خود در راستاي حقوق صنفي بي نتيجه مي بينند نبايد بيش از اين هم انتظار داشت و اين از سويي است و فشار براي رسانه ها در عدم انعكاس اخبار دانشگاه هم از سويي ديگر. دانشجو و مردم در حال حاضر صداي هم را نمي شنوند.
جمهوری اسلامی چند وقت پیش اماری از دانشجویان دانشگاهها داده بود که بیش از60 درصد دانشجویان دانشگاه آزادها و 70 درصد دانشگاهای دولتی زنان هستند نقش جنبش زنان در جنبش دانشجوی چگونه است؟ مناسبات زنان و مردان در جنبش دانشجویی چگونه است؟
اينكه امروز تعداد بيشتري از دانشجويان ما دختر هستند را نمي توانيم تمام و كمال به تلاش هاي جنبش زنان و نتيجه مبارزه زنان برگردانيم. درست است كه حق تحصيل يكي از اولين مطالبات زنان در 100 سال اخير بوده اما اين آمار به نظر من منشا اقتصادي و بعد از آن جامعه شناسي دارد كه فراتر از جنبش زنان است.
در ايران به حكم هنجار و عرف غلط، وظيفه نان آوري در خانواده با مرد است. دانشگاه ها وقت و البته هزينه بسيار زيادي را بر دوش خانواده متوسط و فقير جامعه مي كذراند و در نهايت يك دانشجو بايد سال ها پس از فارغ التخصيلي خود، در بازاري كه بيكاري در آن بيداد مي كند كار كند تا هزينه تحصيل خود را تازه كسب كرده باشد. من فكر مي كنم اين مناسبات بازار است كه پسران را بيش از دانشگاه به سمت بازاركار مي كشاند. ضمن اينكه در شرايط فعلي محيط دانشگاه براي دختران و پسران جوان مفري شده براي فرار از خانواده و جامعه اي كه اولين نيازها آنان را سركوب و محدود مي كند. سئوال اين است كه آيا براي دختراني كه بيش از پسران تحصيلات آكادميك داند بازار كار باز تري هم وجود دارد؟
آيا اين دختران در دانشگاه ها نيروهايي براي فمنيست ها محسوب مي شوند؟
واقعيت اين است كه اين خيل دختران پتانسيل هاي جنبش زنان نيز محسوب نمي شوند چرا كه چيزي جز انگيزه هاي فعاليت اجتماعي، سياسي و حتي در شرايط تحصيل آنها را به دانشگاه ها كشانده.
اما در كنار اين ما نشريات دانشجويي ويژه حقوق زنان و دانشجويان فعالي در جبش زنان داريم. به هر حال همچنان كه در دانشگاه فعال چپ يا كارگري داريم فعال فمنيست هم داريم. اين به نظر من طبيعي است. اتفاقا دانشجويان پسر نيز در اين حوزه كم نيستند و در تعاملي سازنده با جنبش زنان فعال اند. نمونه اين حركت ها را در طرح كمپين جمع آوري يك میليون امضا براي تغيير قوانين تبعيض آميز داريم كه دانشجويان پسر نيز همگام با دانشجويان دختر به جمع آوري امضا و ديگر فعاليت هاي كمپين فعالند.
شما بعنوان یک فعال جنبش زنان برای 16 اذر٬ روز دانشجو٬ فکر می کنید جنبش برابرطلبانه زنان چگونه می تواند جنبش دانشجوی را حمایت کند؟ مشخصا کدام اقدامات را باید مد نظر داشت؟
خب! بايد ديد جنبش دانشجويي چه برنامه اي دارد و قرار است چه كند/ قطعا اگر اين حركت مطالبات زنان را نيز مد نظر داشته باشد زنان نيز مثل هميشه در كنار شان خواهد بود.
اما واقعا مي خواهم بدانم منظور شما از حمايت چيست؟ چطور ما مي توانيم از هم ديگر حمايت كنيم؟ بازداشت موسوي خويني نمونه اي بود از پيوند اين دو جنبش و همراهي اين ها از هم ديگر. اين حركت سال هاست وجود دارد. مگر كل نيروي فعال چقدرند كه بخواهند اهداف مشترك را ناديده بگيرند و به اصطلاح پشت هم را خالي كنند؟ اما چه مي شد كرد براي موسوي؟ تحليل اينكه امروز هژموني غالب در جنبش زنان به كدام سمت از سويه هاي چپ يا ليبرال است، كمي سخت است. اما نيروهايي كه به هر حال دغدغه هاي سياسي عدالت طلبانه نيز دارند كم نيستند و به هر حال در كنار دانشجويان فعال خواهند بود. اما 16 آذر مشخصا باني اش دانشگاه است و زنان حضوري همراهانه مي توانند داشته باشند و نه تعيين كننده و تصميم گيرنده.
برای پیشروی جنبش آزادی زن در جامعه بنظر شما چه باید كرد؟
جنبش زنان ايران به هر حال طي چند سال اخير حضور پر رنگ خود را در جامعه به اثبات رسانده و در تلاش براي رهايي زنان تلاش هايي را مي كند. آنچه در مورد اين جنبش بايد در نظر داشت ساختار دموكراتيك آن است. فمنيسم ايراني يك نوع فمنيسم بومي شده است كه توانسته خود را در هر اقليم و جغرافيايي تعريف كند. بنابراين ما شاهد يك فمنيسم نا همگون و در عين حال منسجم هستيم.
در حال حاضر آموزش و آگاهي زنان كليدي ترين حركت هاي زنان را تعريف مي كند و همه فعالان به نوعي در همين راستا فعاليت مي كنند. شكست تابوهاي غلط ذهني اي كه از سوي جامعه به زنان تحميل شده تا فرو دستي خود را باور كنند يكي از اين تاكتيك هايي است كه همه فعالان به دنبال آآن هستند و به نظر من همچنان بايد ادامه يابد. جنبش زنان ايران هنوز بدنه اجتماعي خود را به درستي شكل نداده و تنها با آگاهي و حركت هاي گروهي است كه اين بدنه شناسايي مي شود.
در همين راستا مي توان به طرح كمپين 1 مليون امضا اشاره كرد كه هسته اوليه آن كاملا از تشكل ها و فعاليني تشكيل شده كه شايد در نهايت هم غرابت آنچنان فكري با هم نداشته باشند ، اما امروز در كنار هم در قالب طرحي فعاليت مي كنند كه دو هدف عمده دارد: يكي تغيير قوانين ضد زن و ديگري آگاهي دادن به فرد فرد امضا كنندگان ولو در حد اغناي آنان براي تغيير قوانين.
پس مي بينيم كه گروهي از فمنيست ها فارغ از گرايشات فكري خود در ساختاري دموكراتيك فعال شده اند تا به يك هدف مشترك برسند و اين هدف مشترك در ايران امروز و براي زنان آن آگاهي است.
به قطع از خيل 1 مليون فردي كه به كمپين آري مي گويند اگر نگوييم 500 هزار نفر و تنها به 5 هزار نفر يا حتي كمتر از آن به عنوان افرادي كه با اين كمپين و بعدتر با جنبش هموار مي شوند به چشم بدنه و پتانسيل اجتماعي جنبش نگاه كنيم ، باز چشم انداز بسيار اميد بخشي پيش روي ما خواهد بود تا به رهايي زن خوشبينانه تر نگاه كرده باشيم

ترک اعتیاد اسلامی


ترک اعتیاد اسلامی
رها رد – اصفهان

در شهرهای مختلف ایران کلاسهایی تشکیل شده است که به معتادین و خانواده انها کمک میکند که اعتیاد خود به مواد مخدر را ترک کنند . افرادی با این معتادان در ارتباط هستند که به اصطلاح راهنمای آنها می باشند. (راهنما شخصی است که در بیرون و داخل این جلسات با معتادین در ارتباط است و فرد معتاد برای انجام کارهای خود و قبل از تصمیم گرفتن با ید با راهنمای خود مشورت کند و طبق نظر راهنمای خود عمل کند.)
معتادان بعد از ترک اعتیاد خللهایی را در زندگیشان احساس میکنند که راهنمای آنها چیزی به نام نیروی برتر به نام خدا جایگزین ان میکنند و به آنها این تلقین را میکنند که توسط این نیروی برتر می توانند هر کاری را بکنند. این نیروی برتر میتواند هر چیزی باشد مثلا درخت ، گل، ماشین و...
یک بار در این کلاسها شرکت کردم. روال این جلسات به این شکل است که نیم ساعت رهبران جلسه سخنرانی میکنند و بقیه جلسه شرکت کنندگان می توانستند از احساساتشان صحبت کنند. من وقتی به صحبتهای دوستان گوش می دادم ، می دیدم مثلا از 10 کلمه ای که حرف می زنند 8 تای ان به امید خدا ،خدا به ما کمک کرد ، خدا را شکر و از این جور کلمه ها بیان میکردند. من که از بیرون به این جلسات و کلاسها نگاه می کردم می توانستم این را حس کنم که کسانی که در این جلسات شرکت کرده اند به دنبال مکان وافرادی هستند که بتوانند از انها کمک بگیرند. ولی متاسفانه روال کاری این جلسات را طوری دارند پیش میبرند که از طریق این کلاسها و جلسات، اسلام و مذهب خود را به مردم تزریق می کنند .
در پایان هر جلسه ای دایره ای تشکیل می دادند که دعا و نیایش می کردند و یکدیگر را در آغوش میگرفتند که به قول خودشان به هم انرژی بدهند. وقتی با افرادی که در حال ترک بودند صحبت میکردم از دنیایی حرف می زدند که در زمان معتاد بودنشان از این دنیا دور بودند . از مشکلاتی حرف میزدند که روزانه با آن در گیر بودند و آنها را می توانستند ببینند در صورتی که وقتی به مواد آلوده بودند باز هم این مشکلات را داشتند و به قول خودشان مواد این اجازه را به آنها نمیداد که چیزی دیگر را ببینند و درک کنند .
از زبان یکی از دوستان شنیدیم که میگفت این رژیم مثل نقل و نبات مواد مخدر را بین جوانها پخش میکند که دغدغه زندگیشان برای بدست آوردن مواد باشد و نتوانند به مشکلات دیگری که این رژیم و دولت برای جوانها به وجود آورده بپردازند و همیشه با این کار آنها را از مسائل روزمره زندگیشان دور نگه میدارند.
ببینید که چطور با این بیماران برخورد میکنند و در برابر خللها و نیازهایشان نسخه تجویز میکنند. دوستانی بودند که بعد از ترک اعتیادشان از کمبودهایی حرف میزدند که به آن نیاز داشتند. کمبودهایی مثل سکس ، ارتباط با جنس مخالف خود و ... پاسخی که در مقابل این نیازها داده میشد این بود که نباید این گونه ارتباطها را داشته باشند. برای اینکه براشان سم است و امکان لغزش را برای آنها دارد و بهترین راه را ازدواج معرفی می کنند. و به افرادی که قصد ازدواج ندارند میگویند باید به امید خدا نشست و صبر کرد. و قتی قادر به پاسخ دادن نیازهای انسانها نیستند انها را به یک دنیای دیگه و خیالی موکول میکنند

میزگرد 16 آذرشما هم شرکت کنید

میزگرد 16 آذر
شما هم شرکت کنید

در این هفته در میزگرد 16 آذر که به همت نسرین رمضانعلی در نشریه ما برپا شده است، پنج دوست عزیز شرکت دارند. رامین فریدی، فعال کارگری، کامران مزین فعال دانشجویی، دوستی که نام مستعاری برای نشریه انتخاب نکرده و هم در دانشگاه و هم در جنبش زنان فعال است، پگاه از اصفهان، و بالاخره رضا الیاسی فعال دانشجویی سنندج. از همه این دوستان تشکر میکنیم. نظرات این رفقا خواندنی است. وجوه اشتراک آنها بسیار زیاد است اما هریک از زوایای خاص خود به 16 آذر نگاه کرده اند. شما هم بخوانید و نظر بدهید. (جوانان کمونیست)

گفتگو با رامین فریدی، فعال کارگری
نسرین رمضانعلی: بعنوان یک فعال جنبش کارگری شما اوضاع در ایران را چگونه می بینید و تعرضی را که رژیم جمهوری اسلامی از خرداد ماه فکوس شده بر جنبش دانشجوی و بر بخش هاي ديگر در جامعه آغاز کرده است٬ چگونه توضیح می دهید؟

رامین فریدی: جامعه از نظر سیاسی و اقتصادی در یک بحران تمام عیار قرار دارد . فقر و فلاکت اقتصادی بیداد میکند. چشم انداز خوب شدن وضعیت اقتصادی تقریبا صفر میباشد و در حقیقت امیدی به بهتر شدن وضعیت اقتصادی زندگی در زیر حاکمیت سیاه اسلام سیاسی در میان مردم وجود ندارد . آینده سیاسی جامعه مبهم و مردم در انتظار وقوع اتفاقات نامعلوم هستند . در جامعه ای که رئیس جمهور آن علنا و از تریبونهای رسمی دولتی ادعا میکند که " اگر میگویند من فقر را تقسیم میکنم ، به آن افتخار میکنم " معلوم است که جواب اقتصادی اش به زندگی مردم که قبل از انتخابش عنوان میکرد که "پول نفت را به سفره های مردم خواهم برد " ، چه بوده است . صحبتهای مختلف مقامات حکومت اسلامی سرمایه داری در ایران که این روزها بیشتر از دوره های قبل ، بگوش میرسد و یا در روزنامه ها درج میشود ، گویای این حقیقت است که خود حکومتی ها نمیدانند که بالاخره با این وضعیت و اوضاع پیشارو باید چکار کنند .
در چنین شرایطی است که رژیم برای مقابله با اعتراضات و از جمله تحرکات جنبش دانشجوئی دست به عمل میزند و چاره ای هم ندارد ، بالاخره و ظاهرا حکومت و اداره کننده جامعه است و باید بنوعی به تحرکات جواب داشته باشد . مقابله میکند که از پیش روی و گسترش و ارتقا اعتراضات جلوگیری کند ولی تا به امروز موفق نشده است به اهدافش ، که همانا متوقف نمودن و عقب راندن حرکتهاست ، برسد .

نسرین رمضانعلی: در مورد فشارهای اخیر به دانشجویان چه فکر میکنید؟

رامین فریدی: رژیم با دستگیری ، تهدید ( که سیاست ستاره دار اعلام نمودن برخی دانشجویان فعال در این چهار چوب است ) و اخراج دانشجو نمیتواند ، جنبش دانشجوئی را از حرکت باز دارد . این جنبش روز بروز رادیکالتر و به تبع آن گسترده تر میشود . مقابله رژیم با سیاستهائی که اتخاذ میکند ، مانند سنگ اندازی در برابر گلوله برفی باشد که در یک سرازیری تند کوهسار پوشیده از برف در حرکت است و هر لحظه بر وزن و سرعتش اضافه میگردد و در شکل یک بهمن عظیم و زیر و رو کننده در برابر رژیم عمل خواهد کرد . این سنگ تاثیری در سرنوشت رو بجلو بهمن در حال سنگین شدن ندارد .

نسرین رمضانعلی: به جرات می توانم بگوئیم تقریبا همه فعالین جنبش دانشجوئ ی از رابطه بین جنبش دانشجویي و جنبش کارگری و سایر جنبشها صحبت ميكنند. اين را در پلاكاردهاي ١٦ آذر در سالهاي قبل كه بر روي آن نوشته شده بود از مبارزه كارگران و معلمان حمايت ميكنند و در قطعنامه هايشان ميتوان ديد. شما این رابطه را چگونه می بینید؟ به نظر شما مشخصا چه رابطه اي بين جنبش دانشجويي و خواستهاي آن با مثلا جنبش كارگري و يا جنبش هاي اعتراضي ديگر در جامعه دارد؟

رامین فریدی - جامعه امروز ما ، از نظر دیدگاههای سیاسی متفاوت با گذشته بوده و بی تاثیر از جنبش کمونیسم کارگری نیست . از جمله این تاثیرات ، سبک کاری متفاوتی است که کمونیسم امروز ، کمونیسم منصور حکمت بر جنبشهای اجتماعی موجود گذاشته است . کمونیسم کارگری و فعالین اش ، خود را محدود به کار در میان طبقه کارگر نمیدانند و معتقدند که باید در سطح اجتماعی وسیعی با سایر جنبشها و از جمله جنبش دانشجوئی نیز دخیل و در ارتباط بود . سابق محور کار کمونیسم بی ربط به کارگر و مبارزه اش ، دانشجو دانش آموز بود ، ولی امروز محور آن کارگر و جنبشش ، ولی در عین حال مرنبط با دانشجو و جنبشش میباشد . و دقیقا از این زاویه است که شما میتوانید ارتباط فعالین جنبش کارگری را با فعالین دانشگاه ببینید . اولی محور کارش در جنبش دانشجوئی بود ولی دومی محور کارش جنبش طبقه کارگر است و دخیل در جنبش دانشجوئی . سیاستی که با محوریت سرنوشت انسان و جنبشی که به رهائی انسان میاندیشد ، باعث گردیده که خواست رهائی انسان ، آزادی و برابری انسانها و آزادی زندانی سیاسی و برابری زن و مرد و آزادی تشکل تبدیل به خواستهائی عمومی و مشترک در جنبشهای مختلف اجتماعی شود . و شما همانطور که گفتید ، همینها را در قطعنامه های جنبشهای مختلف و بطور مشترک میبینید . بدین ترتیب و بمعنی سیاسی دقیق ، پیوند اصولی بین جنبشها در اینجا دیده میشود و شما شاهدش هستید ، البته این شروع کار است . این رابطه را هر بیشتر عمق و گسترش بیشتری خواهیم داد .

نسرین رمضانعلی: در آستانه 16 اذر هستیم . اين روز اگر چه به عنوان روز دانشجو نام برده ميشود ولي روز اعتراض براي كل جامعه است. در هر حال جنب و جوش و بحث بر سر برپايي با شكوه اين روز در محافل دانشجويي داغ است. به نظر شما جنبش كارگري چه نقشي در اين روز ميتواند ايفا كند و كدام وظايف در مقابل كارگران معترض و راديكال قرار ميگيرد و خود شما چه اقداماتي را در دستور كارتان داريد؟

رامین فریدی: فعالین جنبش کارگری میتوانند و باید در محلهای زیست و کار کارگری اهمیت این روز را در جمعهای خود یاد آور شده و از کارگران بخواهند از اعتراض دانشجویان حمایت کنند . این حمایت با توجه به شرایط هر محل کار و یا زیست میتواند متفاوت باشد . ممکن است ، فعالین یک کارخانه و در تعداد محدود با حضور درمحلهای تجمع دانشجویان جاضر شده و با بلند کردن پلاکارد به اعلام حمایت از جنبش دانشجوئی دست زد . و یا ممکن است با توجه به توازن قوای متفاوت ، فعالین کارخانه ای بتواند با دادن اطلاعیه از حرکت دانشجویان حمایت کنند . به اشکال مختلف میتوان در این حرکت مشارکت کرد . ما در نظر داریم با اعلام حمایت از طریق رسانه ها ، از جنبش دانشجوئی حمایت کنیم .

نسرین رمضانعلی: بعنوان آخرین سوال چشم انداز شما برای برگزاری 16 اذر چیست؟ چگونه ميتوان اين روز را به روز اعتراضي وسيع تبديل كرد؟ همه بخش هاي جامعه كارگران٬ معلمان٬ پرستاران ٬ از زن و مرد را به اين اعتراض وسيع كشاند؟ خوشحال می شوم در این زمینه اگر پيشنهادات مشخصی دارید اشاره کنید؟

رامین فریدی: امسال با توجه به سیاستهای سرکوبگرانه ای که رژیم از ابتدای سال تحصیلی در دانشگاهها اعمال نمود، شرایط سختی در برابر جنبش دانشجوئی قرار داد . ولی از طرف دیگر، این جنبش با توجه به رادیکالیسم نظری رهبران عملی نسبت به سالهای قبل در موقعیت تعرضی تری قراردارد که به آسانی کوتاه نخواهند آمد . در هر حال کشمکشی است که به مثابه بخشی از یک جنبش عظیم سرنگونی طلبانه عمل میکند و به این اسانی ها عقب نشینی نخواهد داشت و در کل شرایط و چشم انداز پیشروی بیشتر از رکود دیده میشود . در باره تبدیل این روز به یک روز اعتراضی وسیع ، اگر رهبران عملی اعتراضات کارگری ، معلمین و زنان با فراخوان نیروهای خود ، در اعتراض خیابانی این روز شرکت کنند احتمال بروز اعتراض وسیعی میرود . همانطور که میدانیم بحث وجود دیدگاههای رادیکال و انسانی رهبران عملی اعتراضات ، یک فاکتور اصلی در وسیع شدن اعتراضات اجتماعی است . این فاکتور فقط و فقط درتحزب یافتگی این رهبران معنی پیدا میکند . در صورتی این همبستگی جنبشها واقعیت پیدا میکند که ما طیف هر چه بیشتری از رهبران را در حزب کمونیست کارگری داشته باشیم . این تمام آن حقیقتی است که باید بروشنی بیان کرد .

نسرین رمضانعلی: يك اقدام مهم در متحد كردن صفوف اعتراض در جامعه ٬ دادن قطعنامه است. فكر ميكنيد خطوط يك قطعنامه اعتراضي براي ١٦ آذر چه بايد باشد و تاكيدات شما چيست؟

رامین فریدی- خطوط محوری یک قطعنامه باید بر " زنده باد ازادی و برابری " ، "آزادی زندانی سیاسی " ، "آزادی تشکل " ،" برابری زن و مرد " " نه جنگ ، نه بمب ، زنده باد صلح " ، " حق زندگی انسانی برای همه " ، " حقوق جهانشمول انسان " ، " "حمایت از جنبش کارگری " ، رفع تبعیض بین دختر و پسر " پایه گذاری شود . فکر میکنم باید روی قطعنامه باید کار کرد و قبل از رسیدن این روز باید نشست های زیادی در این رابطه برگزار شود و اتفاق نظر در این باره ایجاد کرد . رهبران عملی این جنبش کار های زیادی برای عملی کردنش پیش رو دارند .
به امید برگزاری 16 آ ذر سرخ.


پاسخ های کامران مزین، دانشجو از رشت

1) تفاوتی که جنبش دانشجویی در هر سال میکند بیشک پیشروی و رفتن به فاز جدیدی است. اکنون دانشگاها به محل خوبی برای اعتراضات در آمده است. حتی شاهد انیم که در دانشگاه های کوچک هم تجمع میشود. حتی در شهرهاییکه جنبش دانشجویی بنا به گفته بسیاری از صاحب نظران ضعیف بوده است (مانند شهرهای کردستان). در دیگر سو اکنون جوانان فارغ از جریانات دوم خردادی دست راستی در حال به چپ چرخیدن هستند. این را هشدارهای لیبرالها و حتی اشاره تلویحی خامنه ای نشان میدهد. فرهنگ اعتراضی بر علیه جریانات حاکم اینبار بدون گذراندن موانع قانونی ان انجام میگیرد. به گونه ای که جلوی چشم همه عمامه رییس دانشگاه را به زمین میادازند. این بسیار مثبت است. اما کافی نیست. بی شک برای آ نکه این تجمعات به جایی برسد میباید به صورت سراسری درآید. به گونه ای که دانشجویان به یک قدرت عظیم برسند.

2) در مورد سوال اولتان که یادم رفت جواب بدهم باید بگویم که جنبش دوم خرداد با تمام آدم های آن شکست خورده است. نظرات گنجی و یا حجاریان و خاتمی حتی برای بسیاری از دفتر تحکیمی ها هم خریداری ندارد. دوم خرداد یک دورانی بود که در اکثر رژیم های دیکتاتوری برای تعدیل اوضاع و جلوگیری از انقلاب وارد میشوند و بعد به شکست کشیده میشوند. امثال مشارکت و نهضت آزادی آنقدر "در حد امکان" و "اگر بشود" و "اگر بتوانیم" گفتند که صدای همه درآمد. و نتیجه ان شد که امثال خاتمی هو شدند. اکنون دوم خرداد هرچند به دانشگا ها امید بسته است ولی باید بداند که اکنون به جای آ نکه خود را حامی دانشجویان قلمداد کند میباید به عنوان یک ابزار عمل در کنار دست راستی ها در مقابل رادیکالیسم در دانشگاه قرار بگیرد. دیگر به دست گرفتن ابزار های قدرت توسط آنها به مردم ربط ندارد. این را خودشان هم میدانند. به همین خاطر است که مشارکت سعی میکند خود را به موتلفه نزدیک کند. آنها به این نتیجه رسیده اند که طبق نظریه چانه زنی از بالای حجاریان باید با اقتدار گرایان دست یاری بدهند تا به جایی برسند.

3) جنبش دانشجویی از آنجا که خود در درون جامعه قرار دارد با مشکلات آنها اگاه است. ضمن انکه بعضی از جنبشهای دیگر مانند همین جنبش زنان از دانشگاه ها شروع میشود. در نتیجه این توانایی را دارد که با آنها سازمان دهی کند. البته من معتقدم راه اتحاد دانشگا ها با بخش های دیگر توسط خود دانشجویان باید انجام گیرد. چون دانشجویان به خاطر خصلتهای مبارزاتی و جوانی و پشتکار خویش بهتر میتوانند اتحاد را به سر انجام برسانند. دانشجویان برای اتحاد جامعه باید سعی کنند از هر کانالی با بخش های دیگر به ویژه کارگران مستقیم در ارتباط باشند. مثلا در همین 16 اذر بهترین گروهی که میتواند این تجمع را از نوع دیگر برگزار کند خود دانشجویان هستند که باید ابتدا با کارگران اعتصابی سندیکاها مانند سندیکاهای اتوبوس رانی و اتحادیه ها در ارتباط باشند و آنها را به تجمع 16 اذر دعوت کنند. این به راحتی شدنی است. تنها کمی زبان گفتگو میخواهد و حوصله کار کردن به ویژه دانشجویان چپ که باید فرهنگ رادیکال خویش را در عمل پیاده کنند.

4) در مورد جوی که حاکمیت تصویر کرده است تنها تعرض است که جواب میدهد. جناح راست با قلدری و پلیس بازی حتی ارائه تفکیک جنسیتی دانشگاه ها میخواهد نشان دهد که محکم ایستاده است. آنها در جایی دیگر حتی به ا ستادان و میانه روها هم رحم نمیکنند و بنا به گفته احمدی نژاد میخواهند سکولاریسم را محو کنند. یشک باید در مقابل این حرکتها ایستادگی کرد. من خودم شاهدم که وقتی دانشجویان داد مقامات را با داد جواب دادند موفق بوده اند .بهترین راه برای اعتراض تشکل یافتن است. حتی اگر کوچک باشد.

5) مهم ترین خواستها باید لغو کلیه ابزارهای تبعیض باشد. تبعیض ها عبارتند از اخراج دانشجویان، آپارتاید جنسی، پلیسی کردن فضا، و همینطور بهبود امکانات دانشگاه ها که دیگر شاهد مرگ دانشجویان به دلیل نبودن پزشک نباشیم. همچنین هیچ دانشجویی به دلیل امکانات مالی نباید اخراج شود. فالانژیسم رفتارهای پلیسی با دانشجویان و جلو گیری از حق تجمع و تشکل یافتن آنها باید از قانون خارج شود. در جایی دیگر دانشجویان باید از حقوق کارگران و پناهندگان افغنی تنها به جرم افغانی بودن از کشور اخراج میشوند حمایت کنند و نشان دهند که خواستهای دانشجویی سراسری است.

6) این تجمعات این روزها در دانشگاها ی تهران اگر بتواند خود را به 16 اذر وصل کند و جامعه متوجه شود به یک تظا هرات سراسری و از نوع دیگر میانجامد. من همیشه به 16 اذر خوشبینم. چون این توانایی را در دانشجویان میبینم. .البته من این روز را روز دانشجو نمیدانم . روز تعرض به استبداد و خواست آزادی و برابری میدانم که همه باید شرکت کنند. این روزها کم پیش میاید. وقتی ما میدانیم در این روز قرار است تجمعی بشود چرا نخواهیم ان را بزرگ تر بگیریم.


گفتگو با یک فعال دانشجویی و جنبش زنان

نسرین رمضانعلی: تحلیل كلی شما از اوضاع سیاسی كنونی در جامعه چیست؟ چه فاكتورهایی در ایجاد این اوضاع دخیل اند؟ موقعیت عمومی اعتراضی در جامعه به نظر شما چه تغییراتی كرده است؟

ج – اوضاع سیاسی جامعه بشدت ملتهب است . حکومت دیگر مثل سابق قادر به سرکوب سیاسی مردم ، کارگران ، جوانان و زنان نیست . جنبشهای مختلف ، در اشکال مختلف و با متوسل شدن به دلائل اجتماعی به مقابله با رژیم برمیخیزند . در برابر این تحرکات اجتماعی ، رژیم بر اساس شرایط هر مبارزه و توازن قوای متفاوتی که احساس میکند ، عمل میکند و به دفاع از وضع موجود خود میپردازد . فاکتورهای دخیل در ایجاد چنین وضعیت اجتماعی ، ریشه در بن بست سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی رژیم دارد . این حکومت دیگر جوابگوی زندگی مردم ایران ، علی العموم و کارگران و جوانان و زنان نیست . فقر و بی حقوقی بیداد میکند و مردم چشم انداز بهتر شدن اوضاع زندگی شان در زیر سایه حاکمیت اسلام سیاسی و سرمایه داری موحود را نمیبینند .
موقعیت عمومی اعتراضی در جامعه ، روز بروز متفاوت تر از قبل و در جهت رسیدن به حرکتهای هدایت شده و رادیکال پیش میرود . این نکته را از اشکال اعتراضی وشعارهای این اعتراضات ، میتوان فهمید . اعتراضات کارگری ، اعتراضات جوانان و دانشجویان و زنان را در سه چهر سال گذشته با دقت بیشتری نگاه کنید ، کاملا این تفاوتها قابل مشاهده و تشخیص میباشد.

نسرین رمضانعی: یك ركن سیاست حاكمیت جناح راست تعرض گسترده تر به جنبشهای اعتراضی در جامعه است. شما تاثیرات این تعرض و سیاست را در جامعه و در قبال جنبشهای اعتراضی چگونی می بینید؟

ج – رژیم برای ماندگاری خودش چاره ای جز مقابله با جنبشهای مختلف اجتماعی و تحرکات مردم ندارد . اگر این کار را نکند ، کاملا صحنه را واگذار کرده است . بر همین اساس است که سیاستهای مقابله با تحرکات اجتماعی را تعریف میکند . این سیاستها بهیچوجه یکسان نیست و از پیش تعریف شده نمیباشد . بدلیل توازن قوای جدید ، مجبور به اتخاذ سیاستهای مختلف در برابر تحرکات مختلف میشود . در حقیقت شرایط جدید این تنوع سیاستها را به او تحمیل میکند . این خود یک نقطه قوت جنبش سرنگونی طلبانه مردم است . مردم در تحرکات خود عقب نمینشنند و ممکن است در سنگری که گرفته اند ، بمانند ولی عقب نمینشینند.

نسرین رمضانعلی: چگونه میتوان با این تعرضات مقابله كرد؟ آیا فکر می کنید این تعرضات چنین می تواند ادامه داشته باشد چگونه می شود این تعرضات را به عقب راند؟ كدام عرصه ها برای مقابله بنظر شما تعیین كننده هستند؟

ج – تنها راه مقابله با این تعرضات ارتقا سیاسی خواستها و هدایت سیاسی این تحرکات است . در حرکات اعتراضی که رهبری آن ، از درایت سیاسی بهتری برخوردار بوده ، همیشه دست به مقابله بهتری زده شده است و بالعکس مجبور به عقب نشینی و یا درجا زدن شده است . پس تنها راه هدایت تحرکات اعتراضی ، درک شرایط و توازن قوای معین حاکم بر هر مبارزه اجتماعی است . این یعنی فراتر رفتن از یک مبارزه خودبخودی ، به یک مبارزه آگاهانه و هدایت شده است و همین نکته است که وجود سیاستهای ما را الزامی میکند . حضور و یا دخالت فعال ما در هر مبارزه ای ، تفاوتهای کیفی و کمی چشمگیری را باعث میشود . ادامه کاری ای تعرضات و عقب راندن رژیم هم در گرو دخالت عنصر آگاه در مبارزات است.

نسرین رمضانعی: امروز در برخی از محافل دانشجویی رکود مبارزات جنبش دانشجوی صحبت میشود. نظر شما در این زمینه چیست؟ چگونه میتوان این شرایط را دگرگون كرد؟ عوامل مشخص این ركود از نظر شما چیست؟

ج – جنبش دانشجوئی در ایران در یک نگاه سراسری دارای سطح مبارزاتی یکنواخت نیست . با توجه به اینکه سنتا دانشگاه هائی مانند ، تهران ، امیرکبیر ( پلی تکنیک سابق ) ، علم و صنعت ، شریف و در شهرستانها دانشگاه تبریز و فردوسی مشهد و دانشگاه های شیراز و اصفهان مراکز عمده مبارزات دالنشجوئی بودند ، بقیه دانشگاهها نسبت به این دانشگاهها در سطح پائین تری قرار دارند . بنابراین با توجه به اینکه هر دانشگاهی از چه سطحی از مبارزات و یا بهتر از چه میزانی از رهبری رادیکال برخوردار است ، با رکود و تحرک برخوردار است . این دقیقا ارتباط دارد به اینکه رهبران فهیم و آگاه و رادیکال تا چه میزانی در صحنه حاضر و دخیل در حرکتها هستند . برای نغییر این وضعیت نیز عناصر فعال کمونیست باید آستین بالا بزنند ، با حفظ هوشیاری امنیتی دخالت کرده و با درک و شناخت سطح مبارزه هر بخشی از این جنبش وسیع حرکت کنند و به این ترتیب ما شاهد ارتقا سطح مبارزات دانشجوئی خواهیم بود . در مورد عوامل رکود نیز میتوان به چند عامل اشاره کرد ، برخورد های مقابله جویانه رژیم و اعمال فشار بر فضای سیاسی دانشگاهها ، وجود برخی عوامل متوهم و سازشکار در هدایت حرکتهای دانشجوئی و تلاش این عوامل در بردن تحرکات به چهاچوبهای باصطلاح قانونی ، فرسایش روحیه مبارزاتی در برخی از محافل دانشجوئی عواملی هستند که باعث رکود و یا گرایش به سکون در حرکتهای دانشجو ئی میگردد . البته برتری با روحیه تداوم مبارزاتی در بین دانشجویان است . در کل اعمال فشار سیاسی از طرف رژیم بر دانشجویان ، دستگیری و باصطلاح ستاره دار کردن دانشجویان فعال و حتی اخراج ، فضای سختی را به دانشگاههای کشور تحمیل کرده و بی تاثیر نیست . به اعتقاد من سیر وقایع نشان میدهد ، حرکت رو بجلو جنبش با افت و خیز هائی تعطیل بردار نیست و نخواهد بود.

نسرین رمضانعلی: جمهوری اسلامی چند وقت پیش آماری از دانشجویان دانشگاهها داده بود که بیش از60 درصد دانشجویان دانشگاه آزاد و 70 درصد دانشگاههای دولتی زنان هستند نقش جنبش زنان در جنبش دانشجوی چگونه است؟ مناسبات زنان و مردان در جنبش دانشجویی چگونه است؟

ج: در جنبش دانشجوئی امروز ایران شرایط با گذشته این جنبش تفوتهای اساسی دارد . مشارکت دختران و زنان در این جنبش چشمگیر و از نظر کمی قابل مقایسه با گذشته نیست . چه از نظر افراد دخیل در این جنبش و چه از منظر عکسهائی که در سطح داخلی و جهانی از صحنه های حرکتهای اجتماعی دانشجوئی قابل مشاهده است ، واقعیت حضور زنان و دختران در جنبش دانشجوئی در ایران انکار ناپذیر است . دختران دانشجو ، چه در عرصه رهبری و هدایت اعتراضات ، از نظر رهبری تشکیلاتی و کارهای عملی شرکت دارند و نقش مهمی ایفا میکنند . خود این بخشی از حقیقتی است که در گفته مشهور منصور حکمت نهفته است : " انقلاب آتی ایران رنگ زنان خواهد داشت " . بنا به همین واقعیات موجود در جنبش است که ما نقش جنبش زنان و تاثیراتش را در جنبش دانشجوئی به عینه میبینیم . یکی از شعار های جنبش دانشجوئی ، لغو آپارتاید جنسی در دانشگاهها ، در اشکال مختلف است . خوب ، این یعنی طرح خواستهای جنبش زنان در قلب جنبش دانشجوئی . همین یعنی تاثیر جنبش زنان بر جنبش دانشجوئی . علت این امر هم روشن است . وجود یک اعتراض قوی اجتماعی از طرف زنان علیه حاکمیت اسلام سیاسی که عمری بی حقوقی را بر زنان تحمیل کرده است.
در رابطه با مناسبات بین زنان و مردان باید گفت که ، دیگر در جنبش دانشجوئی ، شما شاهد تبعیض جنسی نیستید . تاثیر ایده ای رادیکال ناشی از نفوذ اندیشه های مارکسیستی و کمونیستی – کارگری بر رهبران اعتراضات دانشجو ئی ، این طلیعه را نشان میدهد که زنان و مردان دوش بدوش هم و بدون توجه جنسیت انسانها و فقط بر مبنای قابلیتهای فکری انسانها ، برای آزادی و برابری تلاش میکنند.

نسرین رمضانعلی: شما بعنوان یک فعال جنبش زنان برای 16 آذر٬ روز دانشجو٬ فکر می کنید جنبش برابری طلبانه زنان چگونه می تواند جنبش دانشجوی را حمایت کند؟ مشخصا کدام اقدامات را باید مد نظر داشت؟

ج – با توجه به اینکه امروز تعداد بیشتری از فعالین جنبش زنان ، در جنبش دانشجوئی هم دخیل هستند، این فعالین ، با همان ترکیبی که در حرکتهای اجتماعی زنان شرکت میکنند ، باید در حرکت اجتماعی روز 16 آذر نیز شرکت کنند و حمایت خودشان را با عنوان مشخص " جنبش زنان " از روز 16 آذر ، روز دانشجو اعلام کنند . صرف شرکت در تجمع خیابانی و یا تجمع دانشگاهی مد نظر من نیست ، بلند کردن پلاکارد ( بنر ) " جنبش زنان از جنبش دانشجوئی حمایت میکند " گام بزرگی است که نشاندهنده عمق حمایت مادی و معنوی جنمبش زنان از دانشجو ئی را نشان خواهد داد و باید برداشته شود .

نسرین رمضانعلی: برای پیشروی جنبش آزادی زن در جامعه بنظر شما چه باید كرد؟

ج – هر تعداد از فعالین زن که در یک رابطه طبیعی اجتماعی در کنار هم قرار دارند ، باید با تشکیل جمع های آزادی زن اقدام به کار متشکل نمایند . امروز یکی از معضلات بزرگ جنبش زنان ، اینست که فعالین بصورت منفرد ، علی رغم آشنائی فعالین با همدیگر ، اقدام به کار متشکل نمیکنند . این نقیصه را با کمی همت ، میتوان رفع کرد . تشکیل جمع سه چهار نفر و یا بیشتر از فعالین و تدوین یک شرح وظائفی که با میل و رغبت بتوان آنها را عملی نمود ، کار زیاد سختی نیست . این کار شدنی است ، به شرطی که اقدام به شروع آن نمود . همین کار کافی است که جمع راه بیافتند . ادامه کاری اش کمتر از شروع اش همت میخواهد . مهم شروع کار است . البته و صد البته برقراری ارتباط با سازمان آزادی زن و گرفتن ایده و گزارش دهی و ارتباط دائم با سازمان ، امری مهم در حفظ و بقا این جمع و ارتقا آن دارد .


پاسخ های پگاه از اصفهان - پشت کنکور

1) اگر از سال 87تا حالا را نگاه کنیم جنبش دانشجویی گامهایی را برداشته است که خواسته هایش جز آزادی برابری چیزی دیگر نبوده است. خواسته هایی چون تبعیض جنسی ، دست مذهب از دانشگاه کوتاه و .... بوده. خواسته هایی که حق هر انسانی می تواند باشد. این اعتراضات تا به امروز ادامه داشته است و میبینیم که هر چه بیشتر جلوتر می رویم این اعتراضات بیشتر می شود و باید آن را بیشتر از این گسترش داد.

2) به نظر من جریانات دوم خرداد سعی میکردند هماهنگ با حمله های وحشیانه ماموران ج ا جنبش دانشجویی را سرکوب کنند. جنبشی که تازه پا گرفته بود و حرکتی را شروع کرده بود و برای رسیدن به خواسته های انسانیشان داشتند مبارزه می کردند و دارو دسته های دوم خرداد تلاش می کردند حرکتی را که جنبش دانشجویی شروع کرده بود را مهار کند و آنها را به عقب رانند و به سمتی سوق دهند که خودشان می خواستند. ولی خوشبختانه تا به امروز که میبینیم این حرکت و مبارزه ادامه دارد و هروز هم گسترش پیدا میکند.

3) مسلما جنبش دانشجویی نسبت به 2 سال پیش جلوتر رفته و گامهایی را برداشته که برای رسیدن به اهداف و خواسته هاشون با اعتراضاتی که انجام میدهند این گامها را محکم تر میکند.

4) اعتراضات اخیری که از طرف جنبش کارگری، زنان و دانشجویی انجام گرفته است را باید گسترش داد و آن را همه گیر کرد.

5) دانشجویان باید برای برگرداندن دانشجویان اخراجی و اساتید دانشگاه به اعتراضات خود ادامه دهند و مردم هم باید برای حمایت از جنبش دانشجویی انها را همراهی و حمایت کنند و این اعتراضات باید وسیع و وسیعتر شود و به طرف جلو حرکت کنند.

6) من فکر میکنم دانشجو یان باید در این تلاش باشند که در 16 آذر دانشجویان و اساتید اخراجی را دوباره به دانشگاه برگردانند و خواستار به پایان رساندن محیطی با رعب وحشت برای دانشجویان و از بین بردن اپارتاید جنسی باشند و دانشگاه را به محیطی اموزشی و علمی تبدیل کنند.
به نظر من باید جنبش های زنان و کارگران و جوانان در این روز دست به دست یکدیگر بدهند و با شعارهای ازادی برابری ، نه به اپارتاید جنسی و نه به ج ا را سر دهند و پایه های سست حکومت ج ا را بار دیگر به لرزش در بیاورند.


پاسخ های رضا الیاسی از فعالین دانشجویی سنندج

ج1ـ جنبش دانشجویی در طول تاریخ 50 ساله خود به دلیل ماهیت آرمان خواهی و دگر اندیشی و آگاهی از ادبیات مدرن در عرصه مبارزه جایگاه ویژه ای دارد و به همین دلیل در معرض تهدید و سر کوب حکومتها و دولتهای اقتدار گر بوده و علی رغم فشارها و سرکوبهایی که از همان ابتدای قیام 57 بر جنبش دانشجویی وارد شد و در پی آن انقلاب فرهنگی و دوران سازندگی که خصوصیات دوران خود را داشت عرصه را بر فعالان تنگ کرده بود . و امروز و قبل از شروع سال تحصیلی با هجومی باور نکردنی و به وجود آوردن فضای پلیسی و درجه دار کردن دانشجویان با تک ستاره و دو ستاره واخراج سه ستاره ها عملاًًً قصد پاکسازی دانشگاه از وجود معترضین ویکپارچه کردن قدرت را دارند.

ج2ـ پدید آمدن اعتراضات مردمی و دانشجویی (که جدا از مطالبات مردم نیست)نه محصول دو خردادی ها بلکه ادامه پروسه تکامل و بلوغ سیاسی در جامعه و دانشگاه بود و اصلاح طلبان این اعتراض و شبه قیام را کانالیزه کردند و ندای حق طلبی دانشجویان و نخبگان و توده مردم را مهار کردند و سوپاپ اطمینانی برای رژیم شدند.
و امروز تجربه ای گرانبها با هزینه ای گزاف بدست آمده از این دوران که تکلیف جنبش دانشجویی و سرنگونی روشن شده و به نگرشی رسیده که منو به یاد منصور حکمت میندازه که همون موقع گفت "آخوند ،آخونده. آخوند خوب و بد نداریم. آخوندی هم که عبای حریر تنشه و دنبال شب پره میدوه همون آخوند عبوسیه که حکم اعدام و سنگسار رو میده اینا سرو ته یک کرباسن."

ج3ـ اگه کمی واقع بین باشیم باید بپذیریم که امروز جنبش در حالت انفعال به سرمیبرد و اعتراضات به سمتی متمایل شده که با عدم وجود فضای آزاد فعالیت به سمت اقدامات زیر زمینی و نیمه مخفی متمایل شده.

ج4ـ همانطورکه گفتم جنبش امروز نسبتا منفعل شده و حاکم شدن فضای پلیسی و شبه نظامی در دانشگاه همگی در حالت انتظار بسر میبرند ،اینکه تونسته خودش رو با جنبشهای اجتماعی متصل کنه همیشه تلاش بر این بوده چون تجربه نشان داده هر وقت دانشجو مطالبات مردم را نمایندگی کرده موفق بوده.

ج5ـ خوشبختانه امیدوارکننده است لا اقل برای ما چپها (با توجه به این رکود فعلی در مبارزه) در این چند سال اخیر خواستهای دانشجویان رادیکالتر و مشخصا حضور سوسیالیستها روشن و پر رنگ شده و شعارها و بیانیه های دانشجویان در سراسر کشور نمود این واقعیت است و خود حاکمیت هم در این باره اذعان کرده و جمله ای که امروز نقل قول محافل شده گویای این واقعیت است "شبح لنین بر فراز ایران در حال پرواز است."

ج6ـ در شرایط کنونی با وجود فضای خشونت مفرط و رعب آور که به انقلاب فرهنگی دوم تشبیه می شود باید منتظر ماند و با درایت عمل نمود و با تجدید روحیه و نیرو در شرایط زمانی مناسب اقدام نمود.

ج7ـ به عقیده من شعارها بیشتر حول شعارهای برابری خواهانه و تحقق جامعه ای انسانی باشد و برای حضور همه جانبه و پر رنگ کردن مبارزه باید مردم و اپوزسیون با تمام توان به حمایت دانشجویان بپردازند .

ج8ـ 16 آذر امسال متفاوت از سالهای گذشته است در جواب سوال قبلی گفتم اگر جنبش تقویت شود و برخوردار از حمایت مردم و اپوزسیون باشد میتوان راه را برای آینده صاف کرد و نقاب از چهره حاکمیت برداشت و به جهانیان نشان داد. (البته هر چند در هر صورت هزینه های گزافی دارد) در غیر اینصورت و در حالت سکوت رژیم با استفاده از نیروهای بسیجی و سرسپرده خود از این روز جهت پیشبرد و اهداف هسته ای وسیاستهای قرون وسطایی خود بهره برداری خواهد کرد

Wednesday, November 22, 2006

بحثی پایه ای درمورد 16 آذر از نوع دیگر



16


آذر از نوع دیگر
مصطفی صابر
طرح بحث
تردیدی نیست که 16 آذر در چند سال گذشته پیشروی های مهمی کرده است. اما آیا کافی است؟ آیا از این نباید جلوتر برود؟ پاسخ ما مثبت است. 16 آذر چه به دلائل بلافصل سیاسی و چه در سیر پیشروی خود باید به مراتب وسیع تر، تعرضی تر، سیاسی و دخالتگرانه تر و سوسیالیستی تر از سالهای قبل باشد. برای اینکه چنین چیزی اتفاق بیفتد باید از خیلی چیزها عبور کرد، از خیلی افق ها و سبک کار محدود دست برداریم، به نوع جدیدی از اتحاد و فعالیت دست بزنیم و خیلی کارها را پیش ببریم که تاکنون در این ابعاد انجام نداده ایم. موضوع این نوشته پرداختن به این نکات است و امیدوارم شما هم به سهم خود قلم بردارید و بگویید چه باید کرد.
پیش رفته ایم،
در باره پیشروی های سالهای اخیر در 16 زیاد صحبت کرده ایم. خلاصه اش را یادآوری میکنم: 16 آذر سنتا ساخته و پرداخته جنبش ملی اسلامی بوده ، اما در چند سال گذشته شعار آزادی و برابری بر آن حک شده است و سال به سال رنگی سرخ تر و سوسیالیستی تر به خود گرفته است. (بهمین دلیل هم بعنوان 16 آذر سرخ از آن یاد کرده ایم.) 16 آذر طی سه - چهار سال گذشته به روز مهم اعتراض جامعه (و نه فقط دانشجو) علیه جمهوری اسلامی تبدیل شده و رادیکالترین شعارهای مردم را در دانشگاه بالا برده و برای کسی تردید باقی نگذاشته است که چپ، آزادیخواهی و برابری طلبی در دانشگاه دست بالا دارد. با توجه نقشی که اعتراضات دانشجویی در جامعه ایران دارد، 16 آذرهای سرخ به یک فاکتور مهم سیاسی تبدیل شده است. اگر کسی بخواهد واقعبینانه و منصفانه بگوید جامعه ایران (دستکم گرایش چپ جامعه ایران) چه مطالبات و خواسته هایی را علنا بالا برده است باید به پلاتفرم های اول مه و 8 مارس و 16 آذر رجوع کند.
بازهم یادآوری: سال 83 پلاکادر مشهور آزادی و برابری در سردر دانشگاه و مخابره عکس های آن به تمام جهان، میخ این شعار را در جامعه محکم تر از هر وقت دیگر کرد. سال 84 در 16 آذر شعار "نان و آزادی برای همه" بالا رفت و خاتمی توسط دانشجویان هو شد. خیلی تیپیکال پایان دوم خرداد و به میدان آمدن چپ و رادیکالیسم را اعلام کرد. و بالاخره سال گذشته رژیم وحشت خود را از 16 آذر با تعطیل تهران به بهانه آلودگی هوا اعلام کرد و بدست خود 16 آذر را به جای دیگری برد. و با این همه نتوانست این حرکت را متوقف کند. اجتماع و پلاتفرم 20 آذر دانشگاه ادعا نامه سوسیالیستی و رادیکال ترین خواست های مردم را با صدای رسا به همه اعلام کرد.
16 آذر در خود موجودیت قائم به ذاتی ندارد. همچنانکه که روزی سنت جنبش ملی اسلامی بوده است، امروز روزی برای ابراز وجود چپ و آزادیخواهی و برابری طلبی است و نفوذ و هژمونی خواسته ها و شعارهای یک جنبش اجتماعی قدرتمند در ایران (کمونیسم کارگری و حزبش) بر آن انکار ناپذیر است.
اما چند سوال:
با این همه: آیا این کارنامه شما را راضی میکند؟ آیا تکرار 16 آذری کم و بیش در قد و قامت 16 آذر این چند ساله برای امسال نیز کفایت میکند؟ مثلا میشود پرسید چرا هنوز 16 آذر به بخش فعالین سیاسی و آنهم عمدتا چپ دانشگاه محدود است؟ چرا توده دانشجو وسیعا در آن شرکت ندارد. چرا در اجتماعاتش به جای چند صد نفر چند هزار نفر در آن شرکت نمی کند؟ چرا بخش های وسیعتری از مردم مستقیم و فعالانه به آن نمی پیوندند؟ چرا سراسری نیست و دستکم در همه شهرهای بزرگ برگزار نمی شود؟ چرا نشود شعارها را صریح تر و روشن تر از این سوسیالیستی کرد؟ و غیره.
ممکن است بگویید: حتما نمی خواهی حول 16 آذر یک انقلاب راه بیندازی! مگر اختناق و سرکوب و توازن قوا را نمی بینید؟
درست است. 16 آذر، بهرحال 16 آذر است با همه محدودیت ها و دامنه خاص خودش. توازن قوا هم فاکتور بسیار تعیین کننده ای است. انقلاب هم الزاما با اراده هیچ کس و هیچ حزب و سازمانی راه نمی افتد. (گو اینکه روی دیگر این حکم هم اینست که شما هیچ وقت نمی توانید مطمئن باشید در اوضاعی شبیه ایران کی انقلاب راه می افتد!) ولی سوال من در واقع این است آیا دلیل محدودیت های دامنه 16 آذر صرفا سرکوب و اختناق و توازن قوا است؟ آیا سبک کار و سنت و افق خود دست اندرکاران و فعالین 16 آذر نقشی در تعیین دامنه و ابعاد آن ندارد؟ آیا همین افق و سبک کار و تلاش، 16 آذر را علیرغم هر توازن قوایی تا اینجا نیاورده است؟ خب، اگر اینطور است آیا از این جلوتر نمی شود رفت؟ وانگهی، مگر توازن قوا یک چیز فیکس شده در آسمانها و لایتغییر است؟ نمی شود با نوع میعنی از کار، با بسیج نیروی بیشتر و با اتحاد و سازماندهی از نوعی دیگر، توازن قوا را روی زمین به نفع 16 آذر و به زیان رژیم تغییر داد؟
اهرم قابل اتکاء
گفتم که پاسخ ما به این سوالات مثبت است. ولی بدون یک تلاش وسیع و گسترده چه از سوی حزب و سازمان جوانان کمونیست و چه از سوی تک تک فعالین 16 آذر این ممکن نیست. بویژه موانعی وجود دارد که سعی میکنم پایین تر برشمرم. اما همین ابتدا بر این مساله باید تاکید کنم که در سیاست هیچ چیز تضمین شده نیست. همه چیز در گرو فعالیت و تلاش و تقابل و توازن قوای نیروهای اجتماعی و سیاسی زنده است. بدون کار و تلاش ما، بدون بسیج هرچه وسیعتر مردم و توده دانشجو، بدون ایجاد یک فضای فعال و پر سر و صدا در داخل و خارج کشور حول 16 آذر، بدون ابتکارهای جالب و غافلگیر کردن حکومت و خنثی کردن اقدامات سرکوبگرانه اش، و قبل از همه بدون داشتن یک افق روشن و عزم و اراده محکم و سازمان و اتحاد لازم، تضمینی وجود ندارد که 16 آذر مارش پیروزمندانه این چند ساله را امسال هم ادامه دهد و بسیار فراتر رود. بنا بر این اینکه نتیجه چه شود فعلا جای بحث آن نمی تواند باشد. مهم تلاش و کوشش امروز ما است. این تلاش و کوشش وقتی راه بیفتد ما قطعا جلو آمده ایم. این که ببریم یا نبریم چیز معلوم و مقدری نیست. آنچه که معلوم است ما با این کار مبارزه را به یک سطح بالاتر میکشانیم و شانس پیروزی خود را افزایش میدهیم. نتیجه یک امر عینی است و بستگی به خیلی فاکتورها دارد که ما الزاما اختیار و اراده ای بر آن نداریم. آنچه که ما بر آن اخیتار داریم کار و تلاش و افق خودمان است. تنها اهرم قابل اتکائی هم که برای حصول یک نتیجه خوب و مطلوب داریم همین است.
16


آذر و دو ضرورت
بالاتر گفتیم چه از نظر پیشروی خود 16 آذر و مهمتر چه بدلیل اوضاع و احوال خاص سیاسی ایران، 16 آذر ناگزیز است از 16 آذر عبور کند! اجازه بدهید به این دو جنبه توجه کنیم:
1) تا آنجا که به خود 16 آذر برمیگردد، این حرکت محدودیت های ناشی از گذشته اش را حمل میکند. بویژه به نظر من هنوز سنت های عملی جنبشی که از آن آمده است (یعنی جنبش ملی اسلامی و مشخصا جناح چپ این جنبش) بر دست و پایش سنگینی میکند. گرچه از نقطه نظر شعار و مطالبات بدرجات زیاد (بعدا میگویم چرا بدرجات) از خاستگاه خود بریده و چپ امروز و مشخصا کمونیسم کارگری را نمایندگی میکند، اما در شیوه کار، نوع سازماندهی، نحوه رجوع به جامعه و به توده دانشجو، هنوز انزواگرایانه، با افقی محدود و دلخوش به حاشیه نشینی سیاست و خلاصه بدرجاتی چپ سنتی ای است. این در واقع نه فقط در مورد 16 آذر که در مورد چپ رسمی دانشگاه و فعالین سیاسی آن صادق است. 16 آذر فرصتی است تا از این افق محدود برید و دوره ای جدید در اعتراضات دانشجویی شروع کرد.
2) تا آنجا که به اوضاع و احوال سیاسی برمیگردد، بحران عمیق اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جمهوری اسلامی، موقعیت خاص بین المللی، خطر جنگ و تحریم و بمب اتم، جایگاه ویژه ای که ایران در جنگ دو قطب تروریستی میلتاریسم غرب و اسلام سیاسی و کل جدال قدرت قطب های بورژوایی و تعیین آینده جهان یافته است، همه و همه حکم میکند که 16 آذر هرچه وسیعتر، هرچه قدرتمندتر، هرچه دخالتگرانه تر، هرچه سیاسی تر و شامل تر، هرچه چپ تر و سوسیالیستی تر و بویژه با وجهی بین المللی تر و به اصطلاح "جبهه سومی" ظاهر شود. در واقع این فشار اوضاع و احوال داخلی و جهانی و ضرورت برآمد هرچه پرقدرت تر و سراسری تر چپ و کمونیسم کارگری برای نجات جامعه ایران و ابراز وجود در جهان است که 16 آذر به عنوان سمبل اعتراض دانشجو را در مقابل این دو راهی قرار داده است که یا به این تمایل ضروری و عینی جامعه پاسخ میدهد و در ابعاد دیگری ظاهر میشود، یا به عنوان واقعه ای کم تاثیر میماند. جامعه با یا بدون 16 آذر هم راه خود را میرود و به ضرورت ها و نیازهایش بنحوی از انحاء باید پاسخ بدهد. سوال این است که 16 آذر امسال چه جایگاهی میتواند و باید پیدا کند. آیا 16 آذر و فعالین اش میتوانند به نقشی که به طور عینی بر عده اش قرار گرفته است پاسخ مناسب بدهند؟
موانع اصلی
در مورد ضرورت های سیاسی که اکنون پیشاروی هر تحولی درایران (از جمله 16 آذر) وجود دارد در نوشته ها و ادبیات دیگر حزب مفصل صحبت کرده ایم. در مورد معنی این ضرورت ها برای 16 آذر شاید باید مشخصتر حرف بزنیم. برای مثال باید قطعنامه 20 آذر پارسال را یکبار جلوی خودمان بگذاریم و از زاویه تحولات جدید به آن نگاه کنیم و ببینیم که قطعنامه امسال چه باید باشد. یک نکته بسیار مهم بی تردید وجه بین المللی مبارزه مردم ایران (و از جمله 16 آذر) است که باید امسال مورد تاکید بیشتر قرار گیرد. نکته دیگر ضرورت دخالتگرانه تر آنست. اوضاع ایران و جهان حساس است، دوره دوره دخالت در قدرت سیاسی است. همینطور باید به نقد ارزیابی و دیدگاهی بپردازیم که موقعیت متزلزل و شکننده رژیم را نمی بیند، روحیه اعتراضی مردم و بویژه اعتصابات کارگری و آمادگی برای تعرض به جمهوری اسلامی، بدست گرفتن سرنوشت خود و دخالت در اوضاع را تشخیص نمی دهد. و در نتیجه شکست طلبی و نوعی انتظار وقایع شدن، بی عملی و یا راضی شدن به فعالیت حداقل را دامن میزند. به این جوانب امیدوارم که در ادامه بحث بپردازیم. اما مانع مهم در برابر برپایی یک 16 آذر بسیار وسیع تر و دخالتگرانه تر را باید قبل از هرچیز در افق و روحیه و سبک کار خود فعالین آن دید. به کم راضی بودن، خود را دستکم گرفتن، جامعه به معنای وسیع را خطاب قرار ندادن، ابزارهای وسیع ارتباط جمعی را به کار نگرفتن، خو گرفتن به فعالیت کم دامنه و حاضر نشدن در قسمت گود استخر، اینها مشکل اصلی است. و این انعکاسی از همان مشکل اصلی چپ سنتی ، محفلی و منزوی است. همینقدر راضی است که با "رفقا" سرو کله بزند و عمده انرژی را معطوف جدال های و کش و قوس های فرقه ای کند، و سرانجام جایی جمع شوند و اعتراضشان را بکنند (که البته به جای خود خوب است) ولی اینکه توده دانشجو و توده مردم را چقدر به میدان میکشد، در صدر کارها و برنامه ریزی هایش قرار ندارد. البته اختناق و سرکوب جمهوری اسلامی تماما در خدمت این است که همین حفظ شود، ولی شکستن این سد اختناق و سرکوب هم تنها و تنها در گرو به میدان آوردن توده های هرچه وسیعتر و کار وسیع و علنی و اجتماعی فعالین است. و این قطعا با سبک کار محفلی و مخفی کاری آغشته به نوع چریکی و قانع شدن به برد نشریات و وبلاگ های دانشجویی (هرچند که در حد خود ابزاری است) و خلاصه محدود بودن به دنیای فعالین و الیت سیاسی دانشگاه ممکن نیست. برای یک 16 آذر وسیع باید از اینها عبور کرد. و عبور از اینها (که به نظر من ناگزیر است و دیر یا زود اتفاق خواهد افتاد) اعتراضات دانشجویی را به جای دیگری خواهد برد

بخش دوم: روش های عملی چپ در دانشگاه
در بخش اول (هفته گذشته) تاکید کردیم که برای یک 16 آذر وسیع که برای مثال بجای چند صدنفر، چند هزار نفر در آن شرکت کنند و به یک روز بزرگ اعتراض چپ و آزادیخواهی سوسیالیستی در جامعه تبدیل شود، باید به ویژه از سبک کار سنتی و متاثر از چپ حاشیه ای که بر چپ دانشگاه و بخش عمده فعالین 16 آذر کم و بیش حاکم است عبور کنیم. اینجا مجبوریم کمی مشخصتر به این سنت ها و روش های غلط در فعالیت چپ دانشگاه بپردازیم. این مستقیما به 16 مربوط نیست، اما در پایان میکوشیم نتایج مشخصی هم در رابطه با 16 آذر بگیریم.
ریشه های سبک کار حاکم بر چپ دانشگاه را منصور حکمت در بحث ی وسیع تر در نقد چپ رادیکال بطور کلی، در بحث "حزب و جامعه، از گروه فشار تا حزب سیاسی" بدقت برشمرده است. مساله نهایتا به این برمیگردد که چپ رادیکال دوره ما مساله دخالت در جدال قدرت در جامعه و بدست گرفتن مکانیسم های وسیع و اجتماعی ناظر بر آن را در دستور قرار نمی دهد. (به بخشی از بحث حزب و جامعه که در این شماره چاپ کرده ایم، رجوع کنید.) در این باره ما در سطحی بسیار مشخصتر نیز صحبت کرده ایم و موانع را برشمرده ایم. (به مقاله حمید تقوایی، "حزب و جامعه در ایران، تعیین بخشیدن به رهبران عملی"، که در این شماره آمده رجوع کنید.) من اینجا نمی خواهیم حرفهای این نوشته ها را تکرار کنم. اما متکی به آنها میخواهم چند جنبه را در فعالیت چپ در دانشگاه برجسته کنم.
چپ بی چهره
همه میدانند چپ در دانشگاه دست بالا دارد. از خامنه ای تا خاتمی تا حجاریان، از سلطنت طلب تا ملی مذهبی، همه و همه اعتراف میکنند که "شبح لنین بر فراز ایران" در پرواز است. اما این چپ دانشگاه چند رهبر شناخته شده و علنی که در سطح جامعه (چه داخل ایران و چه خارج ایران) سخنگوی آن باشد، دارد؟ بحث سر رهبران چپ علی العموم نیست. در این زمینه خوشبختانه رهبری حزب کمونیست کارگری چهره های شناخته شده بسیاری را معرفی کرده است. بحث سر اعتراضات و رهبران دانشجویی است. بحث بر سر نمایندگی کردن جنبش وسیع جوانان در ایران، جنبش خلاصی فرهنگی است. کدام دانشجوی چپ و رادیکالی را می شناسید که فراتر از نشریات دانشجویی کم تیراژ و وبلاگ های کم خواننده چپ های دانشگاه که معمولا دارند برای خودشان بحث های فرقه ای و "ایدئولوژیک" میکنند، جایی اسمی در کرده باشد؟ جایی مقاله ای در روزنامه پرتیراژی نوشته باشد؟ با رادیو و تلویزیون سراسری مصاحبه کرده باشد؟ بعنوان مدعی چپ و تغییر جامعه در سطح وسیع اجتماعی ظاهر شده باشد؟ خارج از قلعه محقری که "چپ رادیکال" در دانشگاه درست کرده است، ورای "رفقای کبیری" که این چپ در محافل و روابط محدود خود میشناسد، مردم و عالم سیاست به معنی وسیع کلمه آنها را بشناسد؟ کسی که مثل من علاقمند به شناختن آنها باشد باید با میکرسکپ در وبلاگ ها و نشریات دانشجویی کلی تحقیق کند و تازه متوجه میشود این رفقای کبیر معمولا تا چه حد نسبت به وقایع بزرگ اجتماعی و تحولات جامعه بی علاقه اند و در عین حال فکر میکنند دارند دنیا را زیر و رو میکنند!!
نمی خواهم بحث سیاه و سفید شود. میدانم که گاه جرقه های اینجا و آنجا دیده ایم که دانشجویان چپ سعی کرده اند در ابعاد وسیع اجتماعی ظاهر شوند. (از جمله بیانیه ای که چند نفرشان در مورد مساله هسته ای دادند و بخشی از آنرا در نشریه چاپ کردیم، یا تظاهرات جالبی که برخی علیه جنگ و دو قطب تروریستی بر پا کردند.) اما این موارد قاعده نیست، استثناء است. باید اعتراف کنیم که وضع راست در جامعه از این لحاظ خیلی بهتر است. الان فعالین شناخته شده "دانشجویی" در سطح سیاسی و در ابعاد وسیع غالبا از طیف های راست و ملیون هستند، نه چپ ها. حتی جک و جانورهایی که اخیرا خود را به لس آنجلس رسانده و خود را "نماینده جنبش دانشجویی" جا میزنند، از لحاظ شیوه کار و دسترسی به توده وسیع مردم و تاثیر گذاری خیلی از ما چپ ها جلوتر اند. اگر کارشان نمی گیرد به این خاطر است که جامعه چپ است و این ها دهانشان را که باز میکنند مردم حالشان بهم میخورد. اما دقیقا بدلیل فقدا رهبران دانشجویی چپ در مقیاس وسیع است که اینها سعی میکنند این خلاء را به عنوان "رهبر جنبش دانشجویی"!! نام خود پر کنند.
این نقد البته قبل از همه گریبان خود ما (و بویژه فعالین سازمان جوانان کمونیست) را میگیرد، ولی باید اشکال کار را دید تا مرتفعش کنیم. نمی شود گفت که مانع چنین فعالیتی اختناق و سرکوب است. این درست است که چپ ها معمولا مورد حملات وحشیانه رژیم قرار دارند. ولی در دوره لنین و دوره مارکس و انگلس هم اختناق و سرکوب به اندازه خودش در جریان بود. اما چپ ها در آن دوره بعنوان رهبران اجتماعی ظاهر میشدند. حتی هم اکنون هم چپ در ایران و مشخصا کمونیسم کارگری در عرصه های مختلف رهبران شناخته شده ای دارد. جنبش کارگری در ایران با همه ضعف هایش بسرعت دارد جلو می آید و رهبران چپ و رادیکالی را در سطح جامعه معرفی میکند. به نظر من چپ در دانشگاه از همه این تلاش ها به نسبت عقب مانده است. نه فقط در قیاس با راست جامعه که حتی در قیاس با چپ در جامعه عقب مانده است. چرا؟
به نظر من یک دلیل اش این است که دانشگاه و اعتراض دانشجویی حالت ادامه کاری (بر خلاف مثلا جنبش کارگری) ندارد. دلیل دیگرش این است که دانشگاه تحت کنترل و نظارت پلیسی وسیع تری است. اما دلیل عمده اش این است که چپ دانشگاه اساسا به تغییرات وسیع در جامعه و کار در مقیاس وسیع و اجتماعی چندان فکر نمی کند. هنوز خیلی در عالم تجریدات و دلخوش کردن به فعالیت های محدود و بسته بودن در بارگاه کوچک چپ با مشغله های درونی، با قهرمانان و قدیسان و سلسه مراتب ، با مراد و مرید هایش غرق شده است.
دخالتگری اجتماعی
این چپ کمتر رغبت دارد که سر مسائل مهم با ابعاد اجتماعی دخالتگری کند. برای مثال هم اکنون رژیم اسلامی حمله فاشیستی همه جانبه ای را علیه کارگران مهاجر افغان شروع کرده است. سوال این است که چند مقاله و بیانیه علیه این حملات و در دفاع از مهاجرین و خطاب به جامعه از فعالین دانشجویی بیرون آمده است؟ چند دانشجو یا چند گروه از دانشجویان دانشگاه های مختلف و شهرهای مختلف با اسم و رسم خودشان فراخوان داده اند که حمله به بخشی از جامعه بعنوان مهاجر حمله به همه ما است و ما از آنها دفاع میکنیم؟ چقدر در بین فعالین چپ دانشگاه در فکر این هستیم که با تماس با فعالین کارگری، فعالین جنبش زنان و فعالین کارگران مهاجر افغانستانی اعتراض و اجتماعی و حرکتی راه بیندازیم؟ باز نمی خواهم سیاه وسفید کنم. مواردی بوده است که فعالین چپ دانشگاه در این جهت فعال بوده اند. (مثلا بالا بردن شعار دفاع از کارگران پتروشیمی در 16 آذر چند سال پیش، تلاشهایی در جریان اعتصاب کارگران واحد در همبستگی دانشجویان و کارگران شاهد آن بودیم و غیره) اما باز اینها یک روش همیشگی و سنت شده کار نیست. قاعده نیست. البته کارگران افغان فقط یک نمونه است. از این نمونه ها زیاد است. هم اکنون جنبش وسیعی علیه اعدام و علیه سنگسار در ایران پا میگیرد. جنبش دفاع از کبرا رحمانپور را دیگر همه از آن خبر دارند. سوال این است که این کمپین وسیع و اجتماعی در مشغله کمونیست های جوانی که دارند هنوز در مورد نظرات رهبران مختلف کمونیسم چک و چانه میزنند و یا حتی جلوتراند و در پاسخ به نقد های لیبرالی از مارکسیسم سر از دفاع از "دمکرات بودن چپ ها" در می آورند، چه جایگاهی دارد؟ مثال خیلی بیشتر است. الان آمریکا در خلیج فارس دارد مانور نظامی میکند و جمهوری اسلامی هم موشک هایش را به رخ میکشد، سوال این است که چپ دانشگاه در مقابل این مساله حساس و مهم کدام حرکت و کدام دخالتگری را تدارک دیده است، از مقاله نوشتن و جنبش وبلاگی راه انداختن، تا صدور بیانیه ها و کشاندن مباحث و شخصیت های خود به میدیای وسیع، تا لااقل جلب توجه توده دانشجو ؟
جنبش خلاصی فرهنگی
صحبت از توده دانشجو شد، باید گفت یکی از مهمترین نقطه ضعف های چپ رسمی در دانشگاه این است که توده بلافصل متصل به خود را پشت سر خود ندارد. چپ در دانشگاه همچنانکه بارها گفته ام یک الیت سیاسی است. بعضا حتی با نوعی تفرعن و از بالا به توده دانشجو نگاه میکند. مراسم و مناسک خاص خود را دارد و اهمیت نمی دهد که باید نماینده رادیکال ترین خواست های این توده دانشجو باشد و با آن وسیع ترین رابطه را داشته باشد. در این مورد هم استثنائاتی وجود دارد. ولی آن وقتی است که توده دانشجو خود به حرکت درمی آید و اعتراض میکند و معمولا چپ ها رهبری را به دست میگرند. (در واقع در اینگونه موارد توده ها "رهبران" را دنبال خود میکشند!) اما وقتی آن حرکت و آکسیون میخوابد، دیگر هیچ فعالیت تعریف شده و پایداری برای کار با توده دانشجو وجود ندارد. فعالیت های فرهنگی، ورزشی، هنری، سیاسی که منظما این رابطه را تجدید کند و غنی بخشد.
در این زمینه هم نمی شود همه تقصیر را گردن اختناق انداخت. بالاخره اختناق را باید شکاند و نه به آن تسلیم شد و برای شکاندنش باید توده وسیع را ولو در اشکال ابتدایی تر و سر به اصطلاح مسائل "صنفی" به میدان آورد و در میدان نگاه داشت.
به نظر من بطور مشخص چپ دانشگاه به جنبش خلاصی فرهنگی بی اعتنا است و نمی کوشد رهبری آنرا بدست بگیرد. توده دانشجو مثل همه جوانان در ایران خواهان خلاصی فرهنگی است، خواهان لغو آپارتاید جنسی، آزادی روابط جنسی، آزادی دسترسی به فرهنگ پیشرفته دنیا و نظیر این است. دانشگاه و چپ دانشگاه باید پرچمدار این جنبش در سطح جامعه باشد. ولی خبری از این نیست. دوستان چپ ما شاید کسر شان خود و نوعی سوسول بازی بدانند که در میان جوانان و دانشجویان "عادی" و "غیر سیاسی" کار کنند. اگر بحث کمتر از "لنین درست میگفت یا روزا لوکزامبورک" باشد (که اینها البته ارزش خود را دارد) انگار دیگر قبول نیست. انگار مبارزه با حجاب و رفتن روسریها به بالا و پوشیدن لباس های تنگ و مد روز و آرایش کردن، راه انداختن حسین پارتی و مسخره کردن محرم، راه انداختن رقص و شادی و حجاب برگیران در چهارشنبه سوری و از این قبیل (یعنی مظاهر جنبش خلاصی فرهنگی) یک کارهای "بالاشهری" محسوب شود و چپ های سنتی ما بحث درونی و فرقه ای خود را به رفتن به دل این جنبش و دادن خط و جهت چپ و کمونیستی به آن ترجیح دهند. هم الان جمهوری اسلامی حول پخش فیلم سکسی یک هنرپیشه زن جوان کلی تبلیغات شنیع اسلامی و مردسالارانه راه انداخته است. چرا چپ در دانشگاه پرچمدار یک جنبش وسیع اعتراض به این حرکات و این برخوردها و طرح خواست آزادی روابط جنسی و منع دخالت در زندگی خصوصی آدم ها نیست؟ چون به نظر من چپ در دانشگاه هنوز سنتی است. هنوز وقتی به روش ها و اولویت های عملی برمیگردد، با ملاحظه کاری، عقب ماندگی و سنت گرایی چپ قدیم نزدیکتر است تا با مدرنیسم و آزادیخواهی که در جنبش خلاصی فرهنگی موجود است.
چند نتیجه گیری در باره 16 آذر
برای آنکه بتوانیم یک 16 آذر وسیع داشته باشیم باید بسرعت بر این ضعف ها غلبه کنیم. درست است این ضعف ها یک شبه از بین نمی رود. اما تدارک برای 16 آذر امسال میتواند فرصت خوبی برای پیشروی علیه این ضعف ها باشد. و هردرجه فائق آمدن به اینگونه ضعف ها به 16 آذری وسیع و گسترده منجر خواهد شد. بعلاوه از آنچه گفته شد میشود نتیجه گیری های مشخصی هم برای تدارک 16 آذر کرد: برای اینکه یک 16 آذر وسیع داشته باشیم چه باید کنیم؟ باید آنرا وسیعا در سطح جامعه مطرح کنیم. از چه راهی؟ از طریق ارتباط با میدیای وسیع، تلویزیونها و رادیوهای اپوزیسیون، کشاندن آن به رادیوهای پر شنونده (رادیو آمریکا، بی بی سی)، یا روزنامه های داخلی، از طریق راه انداختن حرکاتی که توجه جامعه به معنای وسیع را جلب کند (مثلا اعتراض به حمله به کارگران افغانستانی و..) و از این طریق فرصت برای طرح 16 آذر فراهم کند، از طریق حمایت از جنبش های اعتراضی دیگر و درخواست جلب حمایت آنها، (مثلا در 16 آذر از رهبران اعتصابات و تشکل های کارگری بخواهیم بیایند سخنرانی کنند و متقابلا از آنها بخواهیم برای 16 آذر فراخوان بدهند.)، از طریق دخیل کردن بیشتر توده دانشجو، راه انداختن اعتراضات "صنفی"، تلاش برای متحد کردن و سراسری کردن اینگونه حرکات بعنوان مقدمه 16 آذر، از طریق مطرح کردن خواست عدم دخالت مذهب در دانشگاه، در حمایت از اساتید سکولار و راه انداختن یک اعتراض مشترک دانشجو و استاد بر علیه پاکسازی ها، از طریق کشاندن معلمان و دانش آموزان به 16 آذر، یا فعالین جنبش آزادی زن و غیره و غیره. و بالاخره از طریق فعالیت بین المللی، تلاش برای جلب حمایت تشکل های جوانان و دانشجویی سراسر جهان از مطالبات جوانان و مردم ایران، از اجتماع 16 آذر و از مبارزات مردم ایران بر علیه جمهوری اسلامی و تهدید جنگ آمریکا. مطرح کردن این حرکت (16 آذر) در ابعاد جهانی و ایجاد فضا از این طریق و....
این آخری ما را به وجه سیاسی 16 آذر امسال میکشاند. اینکه 16 آذر چه شعارها و مطالباتی داشته باشد تا بتواند هرچه وسیعتر به عنوان نماینده چپ و آزادیخواهی در سطح جامعه ظاهر شود. این جنبه را میگذاریم برای هفته بعد که مرور کوتاهی نیز با قطعنامه 20 آذر پارسال داشته باشیم.

بخش سوم: شعارها و مضمون سیاسی
در بخش پایانی این نوشته باید کمی مشخصتر به وجه سیاسی 16 آذر بپردازیم. در شماره 272 به موانع سبک کاری و ناشی از روش کار فعالین 16 آذر ، بویژه چپ در دانشگاه، پرداختیم. اما همانطور که گفتیم برپایی یک 16 آذر وسیع و گسترده، دخالتگر، چپ و سوسیالیستی با موانع دیگری هم روبروست.

اختناق و شکست طلبی
یک مانع که در زمان شروع این بحث جدی تر جلوی ما بود و خوشبختانه در عرض همین سه هفته گذشته فروکش کرده این بود که: "نه، امسال خیلی بگیر و ببند راه انداخته اند، فعالین ترسیده اند، کسی زیاد دنبال 16 آذر نیست." در عرض چند هفته گذشته فضا عوض شده است و شور و تلاش وسیعی برای برپایی 16 آذر راه افتاده است. این قبل از هرچیز محصول کل اوضاع سیاسی و مشخصا ثمره تحرک طبقه و جنبشی است که نمی تواند در مقابل اوضاع کوتاه بیاید. جنبش کارگری، اعتصابات و مبارزات کارگری هر روز در گوشه و کنار کشور در جریان است و علیرغم همه سانسور و اختناق و سکوت و اکراه در انعکاس اخبار آن از سوی رسانه ها ، باز خبر اعتصابات و اعتراضات از اینجا و آنجا (و مثلا هشدارهای خود مقامات) به همت خود کارگران و نیروهایی چون حزب کمونیست کارگری منتشر میشود و به کل جامعه روحیه میدهد. (برای نمونه اجتماع کارگران پنج کارخانه سنندج در هفته گذشته را در نظر بگیرید...) همینطور جنبش زنان، که در شکل توده ای در اعتراض هر روزه دختران و زنان علیه حجاب و سختگیری های حکومت و آپارتاید جنسی جریان دارد، به همه جامعه اعلام میکند که خیال کوتاه آمدن ندارد. و بعد خود اعتراضات دانشجویی این چند هفته (اخبار آن در نشریات هفته های اخیر هست) و بالاخره تلاش ها و کمپین های حزب کمونیست کارگری در خارج کشور (نظیر اعتراض به حضور خاتمی و غیره) مجموعا اقدامات امنیتی رژیم و رشته های رعب و وحشت اش را پنبه کرده، روحیه ها را تغییر داده و محکم تر از هر استدلالی جلوی زمزمه های شکست طلبانه ای که میگفت کاری نمی شود کرد ایستاده است.
اما نه اختناق و سرکوب رژیم دست بردار است و نه دیدگاه های راست و شکست طلبانه ای که با آن مواجه بودیم کاملا ته کشیده است. این را نباید دست کم گرفت. برگزاری یک 16 آذر وسیع و گسترده قبل از هر چیز محصول پیروزی در یک جنگ حساب شده و با نقشه و هوشیارانه علیه اختناق جمهوری اسلامی و همین شکست طلبی مکمل و همزاد آن است. تردید نباید کرد که رژیم با منتهای آمادگی و با ابتکارات جدید خواهد کوشید که جلوی 16 آذر را بگیرد. رژیم مدتها قبل از اول مهر با اقدامات گسترده (مثلا اینهمه احضاریه و تعلیق و تعقیب و غیره) خود را برای مقابله با 16 آذر آماده میکرد و اکنون هم اطمینان داشته باشیم که در اتاق های فرماندهی از وزرات اطلاعات تا سپاه پاسدارن و نیروی انتظامی تا خود بیت رهبر، همه کارشناسان امنیتی و افسران و سردسته اوباش و چاقو کش ها جمع شده اند و دارند کله شان را میخارانند که چطور 16 آذر راغافلگیر و خفه کنند. یک ذره اغراق در این نیست. 16 آذر طی چند سال گذشته تیری بر قلب حکومت اسلامی بوده است و امسال با توجه به اوضاع بین المللی و موقعیت بسیار حساس حکومت، مقابله با 16 آذر برایش حتی مهم تر است. پارسال به بهانه آلودگی هوا تهران را برای مقابله با 16 آذر تعطیل کردند، که البته بازهم حریف نشدند و اجتماع 20 آذر جواب قاطع و محکمی به آنها داد. امسال گویا میخواهند زلزله راه بیندازند و مانورهای وسیع تدارک دیده اند که شاید 16 آذر را از سر بگذرانند. و بهمراه این اقدامات و در باد این اقدامات طبعا آنها که میگویند "آی فاشیسم آمد" و "جز اقدامات قانونی کاری نمی شود کرد" و ورژن های مثلا "چپ" اینگونه ارزیابی ها گل خواهند کرد و نگاههای عاقل اندر سفیه بر فعالین چپ و رادیکال و انقلابی روانه خواهد شد که: "دیدی گفتم"
اما در مقابل اختناق اسلامی و شکست طلبی ضمیمه آن چطور می شود ایستاد؟ همانطور که تا همینجا ایستاده ایم و عقب شان برده ایم. و تنها از طریق عقب راندن بیشترشان!! تنها از طریق فعالیت گسترده تر، اجتماعی تر، رادیکالتر و هشیارانه تر برای برپایی یک 16 آذر وسیع و دخالتگر و سوسیالیستی. طبعا باید کاملا هوشیار بود، باید با تلفیق کار علنی و مخفی، با ابتکار عمل نشان دادن و پیش بینی شرایط ویژه، با سازماندهی دقیق اطلاع رسانی و مکانیسم بسیج سریع نیرو تحت هر شرایطی، تاکتیک های رژیم را خنثی کرد. باید حتی ابتکار عمل را بدست گرفت و این آکسیون 16 آذر باشد که رژیم را غافلگیر میکند نه به عکس! اینها مواردی است که در سطح علنی نمی شود در باره آن صحبت کرد. بعلاوه جنبه مشخص عملی دارد که احتیاج به تصمیم گیری در لحظه دارد و کار رهبران در صحنه و آژیتاتورها در محل است. (یک متن سبک کاری خوب در این زمینه که گرچه در مورد جنبش کارگری است اما بسیار خط دهنده است، بحث "حوزه های حزبی و آکسیون های کارگری" منصور حکمت است.) اما در همه حال باز کلید مساله اینجاست: هر اندازه با تدارک گسترده از طریق انواع اقدامات و گسترش اعتراضات و ایجاد فضای رادیکال و بدست گرفتن میدیای وسیع، ما جنبشی اجتماعی تر و توده ای تر و در عین حال رادیکالتر حول 16 آذر راه بیندازیم، دستمان برای مقابله با تاکتیک های رژیم در روز آکسیون بازتر است. در مورد تدارک و بسیج هرچه وسیعتر 16 آذر در دو بخش قبل صحبت کرده ایم. اینجا به نکته مهم دیگر در این رابطه بپردازیم.

16


آذر و ضرورت اتحاد
واقعیت این است که در صف 16 آذر (مشخصا در سطح دانشگاه) گرایشات گوناگون مخالف رژیم قرار دارند. در طی چند سال گذشته این چپ بطور کلی و مشخصا شعار "آزادی و برابری" بوده که هژمونی را در دست داشته است. نگاهی به قطعنامه 20 آذر پارسال که در پایان این نوشته خواهد آمد به خوبی نشان میدهد که چپ، آزادیخواهی و سوسیالیسم پرچم خود را بلند کرده است. وظیفه سنگینی بر دوش همین چپ و بویژه کمونیست های کارگری قرار دارد تا امسال نیز رادیکالترین و متحد کننده ترین پرچم را بالا ببرند و صف هرچه وسیعتری را حول 16 آذر متحد کنند.
نزد چپ سنتی تا اسم اتحاد و همبستگی می آید یاد "ائتلاف" و معدل گیری از نظرات و شعارها می افتد و بعد هم "مذاکره" و چانه زنی شروع میشود و معمولا هر گروه و گرایش هم مشغول است که چطوری رو دست رقیب بغلی بلند شود و غالبا کسانی هم پیدا میشوند که زیر توافقات بزنند! "ائتلاف" در مرام چپ قدیم اسم رمز درون جنبشی با معانی خاص است که باید جداگانه به آن پرداخت، اینجا همینقدر بگوییم که ربطی به بحث مهم ایجاد و حفظ اتحاد و همسویی و هماهنگی عملی همه نیروی های ضد رژیم ندارد.
مکانیسم ایجاد اتحاد و همبستگی در حرکات وسیع اجتماعی سرتاپا از نوع دیگری است. چرا که اینجا جنبش های واقعی اجتماعی درگیرند. اتحاد در عمل نهایتا حول خط رادیکال و آن پرچمی شکل میگیرد که قادر است وسیع ترین نیروی اجتماعی را به حرکت درآورد و به میدان بیاورد. حتی خود محافل چانه زنی و معدل گیری نیز عملا تابع همین مکانیسم و متاثر از صحنه واقعی بسیج نیرو در سطح جامعه است. که خود اینهم اساسا حول شعارهای سلبی و نمایندگی کردن "نه" بخش هرچه وسیعتری از جامعه و طی کار رو به جامعه (و نه پشت میز مذاکره) تحقق می پذیرد. بنا براین اتحاد هرچه گسترده تر در گرو عملکرد نیروی رادیکال و پیشرو است که بیشترین نیرو را در سطح جامعه به حرکت درمی آورد. این نقش خط و نیروی رادیکال حتی برای اینکه "ائتلاف" مربوطه هم به جایی برسد فوق العاده تعیین کننده است.
بگذارید صریح تر بگویم، بدون تردید هماهنگ کردن و توافقات بین نیروهای سرنگونی طلب و ضد رژیم بسیار مهم است، هر توافق که حتی یک نفر را هم به صف اعتراض اضافه کند برای ما مهم است، و این توافقات باید صریح و روشن و علنی (با اطلاع همه) باشد، باید هدف بسیج هرچه بیشتر نیرو باشد و باید به این توافقات پایدار ماند. اما اگر همه دنیای مان این بشود و "ائتلاف" تبدیل به میدان چانه زنی و معدل گیری و کند کردن تیزی شعارهای رادیکال باشد، به دو جهت دقیقا بر علیه هدف اصلی (یعنی اتحاد هرچه وسیعتر) عمل میکند. اول آنکه وقت زیادی میگیرد و انرژی فعالین را به خود مشغول میکند و دوم اینکه با کند کردن شعارهای رادیکال عملا برد حرکت و توان بسیج نیرو در سطح وسیع را محدود میکند. بازهم تاکید میکنم اتحاد واقعی در صحنه عمل اجتماعی و در ورای میز مذاکره صورت میگیرد و نقش نیروی رادیکال و رهبری کننده که در سطح اجتماعی بسیج میکند، گرایشات سازشکارانه و بازدارنده را عملا حاشیه ای میکند و جواب آنها را نه فقط با بحث بلکه با نیرو میدهد، و از سنت ها و افق های محدود حاکم عبور میکند، کل جنبش را به پیش میراند و غیره فوق العاده تعیین کننده است. و این نیرو بخصوص اگر در مقیاسی اجتماعی به آن نگاه کنیم جنبش کمونیسم کارگری و حزب آن است.
بگذارید یک مثال بزنیم تا هم منظور روشنتر شود و هم به یک مانع مشخص سر راه 16 آذر بپردازیم

16


آذر: دمکراسی یا سوسیالیسم
الان در سطح دانشگاه جدال های معینی وجود دارد که قبلا در مقاله "چپ رادیکال: کرنش به دمکراسی" به آن اشاره کرده ایم. دانشگاه چپ است و همه، حتی طرفداران وضع موجود یا طرفداران "اصلاحات قطره چکانی" امروز مجبورند با زبان چپ سخن بگویند. همین ها مجبورند بقول خودشان از زبان کائوتسکی و سوسیال دمکراسی و تعبیرهای راست و محافظه کارانه از مارکس و از سنگر نقد لیبرالی، دمکراتیک و جنگ سردی به کمونیسم (که کمونیست ها حقوق فردی را رعایت نمی کنند و استالینست هستند و غیره) حرف بزنند تا مگر در مقابل خطر "شبح لنین" (که همه اذعان دارند بر فراز ایران در چرخ است) مقاومت کنند. اما نکته اینجاست که در صف چپ رادیکال و مدافعین لنین نیز ما با گرایشات و یا ناروشنی هایی روبرو هستیم که یا حب نقد لیبرالی و دمکراتیک به مارکسیسم را فرو داده اند و یا مرزبندی روشنی با آن ندارند، و خلاصه در این موضع افتاده اند که: "خیر کی گفته چپ ها دمکرات نیستند"!! بجای اینکه به دفاع قاطع از آزادیخواهی سوسیالیستی و افشای ماهیت ضد آزادی و ریاکارانه دمکراسی در عصر ما بر خیزند، در موضعی دفاعی قرار گرفته اند که ما خیلی هم دمکرات هستیم.
همین جدال بین چپ و راست و برخی ناروشنی ها در صف چپ، دارد خودش را در رابطه با 16 آذر نیز نشان میدهد. به نظر من راست (به مفهوم وسیع) در مقابل 16 آذر فقط با اختناق و سرکوب دولت اسلامی و بورژوایی اش ظاهر نمی شود. راست در صف مخالفین رژیم حضور دارد و پرچم خاص خودش را دارد. آلترناتیو راست در سطح جامعه فقط رژیم چنج از بالا، راه انداختن جنگ و ایجاد سناریو سیاه، چانه زدن با جمهوری اسلامی و تلاش برای کنار آمدن با جناح هایی از درون جمهوری اسلامی نیست، بلکه "جنبش برای دمکراسی" هم جزء مهم و مکمل آنست. این "جنبش برای دمکراسی" که مورد علاقه بورژوازی جهانی است و میدیایش به شدت میکوشد به آن سروسامان بدهد، به نوبه خود طیف وسیعی از چپ تا راست دارد. از "اسلام حقوق بشری" امثال شیرین عبادی گرفته، تا انواع جریانات ملی و جمهوری خواه، تا "رهبران" خلق الساعه ای که از تلویزیونهای لس آنجلس سر درمی آورند، تا کسانی که خود را چپ میدانند اما نقد های لیبرالی و دمکراتیک و جنگ سردی بر کمونیسم کارگری میگذارند نهایتا جزو همین حرکت قرار میگیرند. (در واقع به نظر من این نوعی بروز جنبش ناسیونالیسم پروغرب بورژوازی ایران در اوضاع و احوال امروز است. به این باید جداگانه پرداخت.) بهر حال تا آنجا که به بحث ما برمیگردد، در 16 آذر باید کاملا هشیار بود که به دمکراسی طلبی در همه اشکال آن به هیچ وجه آوانس نداد. البته 16 آذر با کوبیدن میخ "آزادی و برابری" در دانشگاه (و از این طریق تا حدود زیادی در سطح جامعه) نشان داده است که به "جنبش آزادی و برابری" (که اینهم بروز مشخصی از جنبش کمونیسم کارگری است) تعلق دارد. اما ناروشنی ای که برخی دوستان "چپ رادیکال" در مقابله با دمکراسی خواهی و نقدهای لیبرالی و جنگ سردی به مارکسیسم و کمونیسم کارگری نشان داده اند مرا نگران میکند. لذا لازم است که تاکید کنیم 16 آذر باید با قطعیت همچون سال های گذشته آزادی و برابری و در واقع آزادی خواهی سوسیالیستی را نمایندگی کند. بخصوص نباید اجازه داد احیانا تحت شعار "ائتلاف" و نوعی "همه با هم"، دمکراسی خواهی از پنجره وارد شود.
البته این نباید به برخوردی چپ روانه و سکتاریستی منجر شود. مقابله با دمکراسی و نشان دادن ماهیت ضد آزادیخواهی آن ظرافت هایی دارد. واقعیت این است که برای بسیاری دمکراسی به معنای آزادی است و وقتی میگویند "خواسته های دمکراتیک" منظورشان آزادی های سیاسی است. بسیاری از اینها با ده دقیقه بحث موضوع برایشان روشن میشود که آنچه آنها میخواهند آزادی است و باید به همین عنوان از آن اسم برد و اینکه تحقق آزادی در ایران تنها از عهده طبقه کارگر و کمونیسم اش برمی آید. همچنانکه پرچمدار آزادی های بی قید و شرط سیاسی، برابری زن و مرد، لغو اعدام، آزادی زندانیان سیاسی، احترام به انسان و حرمت فرد و غیره همین کمونیسم کارگری و حزبش بوده است. و به عکس، همانطور که در سراسر جهان دمکراسی در عمل اسم رمز نظم نوین جهانی و ایجاد اوضاعی مثل عراق است، در ایران هم "جنبش برای دمکراسی" عملا یا در کنار جمهوری اسلامی است (در نمونه های راست آن نظیر شیرین عبادی و طایفه دمکراسی خواهان دوم خردادی نظیر گنجی و غیره که خیلی روشن است)، یا بهرحال به تضعیف چپ و میدان دادن به انواع سناریوهای سیاه و شانس بقاء جمهوری اسلامی کمک میکند، و در هر حال بر علیه آزادی و رهایی واقعی مردم و خواسته های انسانی آنها عمل خواهد کرد.
تنها کسی میتواند وسیع ترین نیرو را برای 16 آذر بسیج کند و اتحاد وسیع و گسترده ای بوجود آورد که
پرچم راست (از جمله همین دمکراسی خواهی) و کوتاه آمدن در مقابل رژیم و سازش کردن با وضع موجود را بشناسد و به روشنی مورد نقد قرار دهد. هرچه این پرچم های سازشکارانه صریح تر و تیز تر مورد نقد قرار گیرد، هرچه 16 آذر روشن تر و شفاف تر پرچم نه علیه جمهوری اسلامی و علیه کل وضع موجود را برافرازد، هرچه 16 آذر چپ تر و سوسیالیستی تر و آزادیخواهانه و برابری طلبانه و دخالتگرانه باشد، در اوضاع فعلی قدرت بسیج بیشتری دارد و اتحاد وسیعتری را موجب میشود.

16


آذر و دخالتگری سیاسی
این بحث ما را به نکته بعدی میرساند. اینکه مضمون اصلی و نوک تیز 16 آذر از لحاظ سیاسی چه باید باشد. بالاتر وجه بسیار مهمی از آنرا برشمردیم. اینکه 16 آذر باید رنگ و رویی کاملا سوسیالیستی داشته باشد. و این بخاطر این نیست که ما اینطور دلمان میخواهد. خیر، این الزام شرایط است. اگر کسی واقعا آزادیخواه است، اگر واقعا میخواهد مقابل خطر جنگ و تحریم و بهم ریختن شیرازه جامعه بایستد، با کم ترین مشفت شر جمهوری اسلامی را از سر جامعه کم کند، امروز باید به جنبشی بپیوندد که طبقه کارگر و کمونیسم کارگری اش به پیش میبرد. جنبش آزادی و برابری، جنبش برپایی سوسیالیسم. تنها این نیروی اجتماعی میخواهد و قادر است که جامعه ایران را از بن بست فعلی به یک جامعه انسانی، آزاد و برابر رهنمون کند. سوسیالیسم و انقلاب کارگری راه نجات واقعی است. شعار ایدئولوژیک نیست، ضرورت فوری زندگی است.
اما وجه سوسیالیستی به این معنی هنوز تمام 16 آذر را بیان نمی کند. 16 آذر لیست بلندی از خواسته های گوناگون جامعه از پایان دادن به تعقیب و احضار و پاکسازی دانشجویان تا آزادی بی قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی تا لغو آپارتاید جنسی و غیره و غیره را در دستور خود دارد. ولی حتی اینها هم گرچه همه لازم و ضروری، ولی کافی نیست. نکته مهم این است: 16 آذر باید دخالتگر باشد. باید دست به مهمترین مسائل سیاسی پیشاروی جامعه ببرد.
تهدید جنگ و تحریم اقتصادی از سوی آمریکا و دول غربی (که ظاهرا جمهوری اسلامی هم به عنوان "نعمت الهی" به آن نگاه میکند) یکی از آنهاست. مساله بمب اتم نمونه دیگر است. و همه اینها به مهمترین مساله جامعه ایران یعنی ضرورت سرنگونی جمهوری اسلامی مستقیما مربوط است. 16 آذر باید به صراحت در این موارد اساسی موضع بگیرد، دخالت کند و اعلام نماید که: نه به جنگ و تحریم، نه به بمب اتم و جمهوری اسلامی
16 آذر باید فراخوانی به همه مردم زحمتکش و آزادیخواه باشد که برای بدست گرفتن سرنوشت خود، برای مقابله با همه این خطرات، برای مقابله با تهدید تفرقه قومی و عراقیزه کردن ایران، برای سرنگونی جمهوری اسلامی و برقراری آزادی و برابری به میدان بیایند.
بگذارید بازهم تاکید کنیم که بدون این وجه سیاسی و دخالتگرانه، حتی اگر 16 آذر بطور اثباتی رنگ سوسیالیستی هم داشته باشد، اگر حتی شعارهای سلبی مهمی نظیر آزادی زندانیان سیاسی و لغو آپارتاید جنسی و حتی آزادی برابری را هم داشته باشد، اما بر روی مسائل سیاسی مهم و فوری جامعه که طبعا مستقیما به امر قدرت سیاسی مربوط است دست نگذارد و شعارهای سلبی خویش در مقابله با خطر جنگ و تحریم اقتصادی و بمب اتم و جمهوری اسلامی را طرح نکند، به اندازه کافی سوسیالیستی و چپ و رادیکال نیست. دقت کنیم که مبارزه در ابعاد وسیع و اجتماعی حول شعارهای سلبی شکل میگرد، حول نفی کلیت جمهوری اسلامی. (به "جنبش سلبی، جنبش اثباتی"، منصور حکمت رجوع کنید.) این شعارهای سلبی است که وسیعترین اقشار جامعه را به خود جلب میکند و به دنبال شعارهای اثباتی ما میکشاند. بنا بر این سوسیالیستی بودن 16 آذر یعنی قبل از هرچیز دخالتگری آن در مساله قدرت از موضعی چپ و کارگری است.
نباید یک ذره توهم داشت که همه شکست طلبان، همه انواع راست، کسانی که میگویند "راست دست بالا دارد"، و همه آنهایی که ته دل شان یکجوری هنوز پیش دوم خرداد و حجاریان است و ورژن های دمکراتیک و سکولار آن محسوب میشوند، با حساسیت بالایی به مقابله با همین دخالتگری آکسیون 16 آذر و دست بردن به مسائل ریشه ای برخواهند خاست. راست اگر نتواند حریف چپ شود در آخرین مراحل سنگرش را در همینجا برپا خواهد کرد. سعی میکند تیزی و دخالتگری چپ را کند نماید. یک چپ که علی العموم از سوسیالیسم صحبت میکند (گویی در 200 سال آینده یک وقتی "متحقق" میشود) و غیر دخالتگر است و نمی خواهد همین امروز برای قدرت سیاسی برود و سوسیالیسم را همین امروز بنا کند، چپی که حتی دخالتگر هم هست ولی کاری به قدرت سیاسی ندارد (مثلا خود را به شعارهایی مثل لغو آپارتاید جنسی محدود کند که گنجی هم این روزها مجبور شده بگوید!) از سوی راست تحمل و حتی تشویق میشود. چنین "چپی" حتی میتواند در کنار حکومت قرار گیرد. (نظیر حزب توده.) در واقع هرگونه کند کردن وجه دخالتگرانه 16 آذر و تخفیف دادن در شعارهای روشن علیه تهدید جنگ و تحریم، خطر بمب اتم و علیه خود جمهوری اسلامی، خدمت به جمهوری اسلامی و راست و بورژوازی بطور کلی است.
مساله فشار سرکوب و اختناق که بالاتر به آن اشاره کردیم یک بهانه مهم نیروهای بازدارنده و راست است که جلوی دخالتگری سیاسی 16 آذر را بگیرند و به بهانه "نمی شه" و یا "نمی گذارند" و یا "باید اتحاد را حفظ کرد" و غیره سعی میکنند درست همین نوک تیز 16 آذر را کند کنند. واضح است که توازن قوا تعیین کننده است، اما هردرجه از توازن قوای نامساعد نمی تواند توجیهی برای میدان دادن به این گرایشات باشد. قطعنامه 20 آذر پارسال نمونه ای است که چطور میشود بسیار رادیکال و سوسیالیستی حرف زد. و در مورد بهانه اتحاد بازهم تکرار میکنیم که اتفاقا رادیکالیسم و برافراشتن پرچم نه روشن و ماکزیمالیست علیه جمهوری اسلامی است که میتواند بیشترین نیرو را در 16 آذر بسیج و متحد کند.

وجه بین المللی 16 آذر
در رابطه با همین دخالتگری سیاسی، 16 آذر امسال یک ویژگی دارد که شاید سال قبل به این برجستگی و به این درجه مبرم در برابر ما نبود. و آن جنبه بین المللی این آکسیون است و لزوم دخالتگری جهانی آنست.
اینهم ناشی از ضرورت اوضاع است. ایران و انقلاب در ایران در چهار راه تحولات بین المللی عظیمی قرار گرفته است. جدال قطب های بورژوایی در سطح جهانی بالا گرفته و آینده جهان را همین جدال ها رقم خواهد زد. اسلام سیاسی و تروریسم اش و دول غربی به رهبری آمریکا و تروریسم دولتی اش، دو سوی یک جدال قدرت هستند که جهان را به نابودی تهدید میکند. جمهوری اسلامی، که بیش از پیش بعنوان سردمدار اصلی اسلام سیاسی در سطح جهان ظاهر میشود (و تنها راه نجات خود را نیز همین می بیند)، و آمریکا، درگیر تناقضات و بن بست سیاست های نظم نوینی و میلیتاریستی خود (بویژه بن بست در عراق)، بیش از پیش بسوی یک رودرویی میروند. صرف نظر از اقت و خیزهایی که این مواجهه داشته باشد، آنچه روشن است و همانطور که قبلا هم در این نشریه تاکید کرده ایم، حل و فصل بحران جمهوری اسلامی ابعاد بین المللی پیدا کرده است. بهمین دلیل هرگونه دخالتگری در تعیین سرنوشت جمهوری اسلامی نیز ابعادی بین المللی دارد. اگر بحران جمهوری اسلامی دو راه حل دارد، راه حل از بالا و کاپیتالیستی و راه حل انقلابی و سوسیالیستی، هردو اینها اکنون ابعادی بین المللی دارند. اگر قرار است که بحران جمهوری اسلامی از طریق یک انقلاب عظیم اجتماعی حل و فصل شود (که ما برای این تلاش میکنیم) آنگاه خود این انقلاب ابعاد و تاثیرات فوق العاده جهانی دارد و برای پیروزی اش باید روبه جهان کند.
حتی سیاست روزمره در ایران ابعاد جهانی جدی پیدا کرده است. امروز بسیج نیرو علیه جمهوری اسلامی و علیه راست در جامعه یک موضوع داخلی نیست، بلکه یک امر جهانی و بین المللی است. همانطور که راست میکوشد به خاتمی اش دکترا و به عبادی و گنجی اش جائزه بدهد، همانطور هم چپ ناگزیر است برای پیروزی اعتصاب کارگران واحد و در مبارزه علیه اعدام و سنگسار نیروی بین المللی بسیج کند. این نکته ای است که در 16 آذر امسال لازم است بطور جدی مورد توجه قرار بگیرد.
(اینجا مجبورم پرانتز باز کنم و فلاش بک بزنم. در بخش دوم این نوشته گفتیم که متاسفانه چپ در دانشگاه از بابت توجه به جنبه اجتماعی مبارزه نه فقط از راست که از چپ جامعه نیز عقب مانده است. اینجا باید بگویم در رابطه با کار در وجه بین المللی عقب ماندگی حتی بسیار جدی تر است. یک عامل دخیل در این مساله اینست که متاسفانه خیلی از دوستان "چپ رادیکال" ما هنوز در تناقض اولیه و زمخت سیاسیون سنتی ایران یعنی بحث "داخل یا خارج" دست و پا میزنند. گویا آنها "داخل" اند و از همه چیز خبر دارند! این ضایعه ای است که وقتی باید مفصل به آن بپردازیم. در بخش های قبلی ما از قلعه و بارگاه چپ در دانشگاه با مراسم و مناسک و قدیسان و قهرمانانش صحبت کردیم. اینجا باید اضافه کنیم که یکی از سیستم های دفاعی این قلعه نشینان عزیز و بی خبر ما همین بحث داخل و خارج است که منشاء آن بخش های غیر مدرن و دهاتی جنبش ملی اسلامی بورژوازی ایران بوده است. اما حتی تعداد روز افزونی از اینها به درجات زیاد دارند بالاخره میفهمند که "داخل به خارج وصل است"، ولی رفقای ما دست بردار نیستند. مثلا بعضا ایده "16 آذر را جهانی کنیم" به نظرشان پوچ و "خارجه نشینی" می آید! )
امسال 16 آذر باید خطاب خود را نه فقط مردم ایران که مردم جهان قرار دهد. این یعنی اینکه مجموعه ای وسیعی از اقدامات و وظایف در خارج و داخل در برابر ما قرار میدهد که در بخش های گذشته به آنها اشاره کردیم. اینجا تاکید ما بویژه در مورد آکسیون 16 آذر در داخل کشور است. فعالین 16 آذر و شرکت کنندگان در آن باید بروشنی با این ایده آموزش یابند که این حرکتی صرفا در برابر جمهوری اسلامی و صحنه ای از اعتراض داخلی و مواجهه با بسیج و حراست و سردار طلایی نیست. این فقط عرصه ای از حضور و برآمد چپ و طرح کردن شعارها و آلترناتیوهایش برای جامعه ایران نیست. اینها طبعا هست، اما در عین حال این نمایش اعتراضی و فراخوانی در صحنه سیاست امروز جهان است.
این دخالتگری بین المللی 16 آذر باید هم در شکل و شمایل این حرکت (مثلا داشتن شعارها و پلاکادرهای کافی و روشن به زبان انگلیسی)، دعوت رسانه های بین المللی برای اعزام خبرنگار، تدارک تهیه عکس و ویدئو برای پخش در میدیای جهانی، و همینطور بویژه در مضمون فراخوان آن خود را نشان بدهد. 16 آذر بعنوان سمبل اعتراض دانشجو و چپ جامعه ایران باید راه حل خود را در قبال مهمترین مساله جهانی نیز اعلام دارد. و این ما را به بحث های مربوط به جبهه سوم میرساند. کل ایده جبهه سوم این است که در مقابل جدال بورژواها و قطب های تروریستی اش، مردم آزادیخواه و کارگر و زحمتکش جهان باید علیه هردو قطب بپا خیزند و خود و جهان را نجات دهند. بویژه بسیار ضروری است که پرچم جبهه سوم، پرچم مقابله با هر دو سوی دوقطب جهانی تروریستی (اسلام سیاسی و میلیتاریسم دول غربی) از جایی مثل ایران بلند شود. و حال سوال ما این است: چرا 16 آذر همچنان که در برافراشتن شعار آزادی و برابری نقش پیشرویی ایفاء کرد، در این زمینه جلو نیفتد؟ چرا 16 آذر رسالت جهانی و بین المللی برای خود قائل نشود؟

یک ضمیمه در خاتمه
در پایان این بحث قطعنامه 20 آذر 84 را که در دانشگاه تهران قرائت شد را عینا می آوریم. علیرغم برخی بی دقتی ها در فرمولبندی و گاه ناروشنی، این یک قطعنامه چپ و سوسیالیستی است. خیلی از نکات آن همچنان برای امسال نیز به قوت خود باقی است. با توجه به بحث هایی هم که بالاتر کردیم، امسال حتی میتوان روشنتر و دخالتگرانه تر از پارسال حرف زد. به امید یک 16 آذر وسیع، سوسیالیستی و دخالتگر.

قطعنامه ۲۰ آذر84 دانشجویان در دانشگاه تهران
" ۱۶ آذر روز آزادی و ایستادگی در برابر استبداد و بی عدالتی است. امروز را با همه توان خود پاس میداریم. ما دانشجویان بعنوان بخشی از مردم ستم کشیده و همراه با تمامی ستم کشیدگان نظام سرمایه داری یکصدا، فریاد میزنیم که امکانات و ثروت و زر و نفت باید به صاحبان اصلی آن یعنی به همه مردم باز گردانده شود. ما در ۱۶ آذر همراه با محرومان جامعه برای رفع فلاکت و بحران هم صدا میشویم. روز ۱۶ آذر برای ما دانشجویان ، روز رهایی انسان از تمامی تقسیم بندیها و تبعیض های طبقاتی , جنسی و نژادی است و در شرایط اجتماعی ایران دانشجویان منادی خواست آزادی و برابری برای تمام جامعه هستند. این روز نه تنها روز دانشجو بلکه روز تمامی آزادگان است و به نماد آزادی خواهی و برابری طلبی تبدیل گشته است. اکنون اعلام می داریم که این روز برای ما نه روز تقدیر نظام از سرسپردگی دانشجو که روز بزرگداشت آزادی و آزادیخواهی است و هیچگاه زیر پرچم ارتجاع و استبداد سر فرود نمی آوریم. ما جهانی عاری از استثمار طبقاتی، ظلم سیاسی و تبعیض جنسی را خواستاریم، برای آن مبارزه می کنیم و خود را هم سنگر با تمامی انسانهای زحمت کش جامعه، طبقه کارگر جهانی، و آزاد گان می دانیم. و جز این مبارزه هر نسخه سازشکارانه دیگری همچون فدرالیسم، رفرمیسم، تکیه به تفاوت های نژادی، و حمله خارجی راه نجات نیست و چیزی جز بازتولید ارتجاع و استبداد را در پی ندارد. تنها یک آلترناتیو وجود دارد و آن رجوع به انسان و انسانیت است. پس در همین راستا ما انجام مطالبات خویش را بی هیچ قید و شرطی خواستاریم:
۱- کوتاه شدن دست تمامی نهاد های امنیتی و انضباطی از دانشگاه خواست فوری و بدون قید و شرط ماست.
۲- آزادی همه زندانیان دانشجو، همه نشریات توقیف شده، وبلاگ نویسان دستگیرشده، و همه دانشجویانی که محرومیت های متفاوتی را متحمل شده اند، ایشان باید فوری و بدون قید و شرط آزاد شوند و به آنها غرامت پرداخت شود. در سال گذشته تا امروز بیش از ۳۰۰ مورد اتفاق افتاده است.
۳- آزادی بی قید و شرط تشکلهای کارگری، دانشجویی، و NGOهای مستقل، آزادی بیان و عقیده باید به رسمیت شناخته شود و هیچ کس با هیچ بهانه ای حق محدود کردن آن را ندارد. ۴- آپارتاید جنسی و تبعیض علیه زنان محکوم است و رهایی زنان از آلام و مصائب گوناگون خواست تمام جامعه است.
۵- رکن جامعه ما بر پایه سرمایه و سود آن بنا شده است و فقر، استثمار، فحشا، اعتیاد و ... از پیامدهای آن است. ما از مبارزه طبقه کارگر اعم از کارگران بیکار، کارگران شرکت واحد، نفت ، ایران خودرو و کارخانجات نساجی دفاع کرده و دوشادوش آنان برای ساختن جامعه ای که اساس آن انسان و انسانیت و دفاع از معیشت شریف ترین انسانهای این جامعه است تلاش خواهیم نمود. ضمنا از مبارزات تمامی اقشار اعم از معلمان، پرستاران، پزشکان و تمامی زحمت کشان جامعه دفاع می نماییم. ۶- حمله وحشیانه به کردستان، حمله به دفتر سندیکای شرکت واحد و کارهای پلیسی از این دست محکوم است و فورا عاملان آن باید مجازات شوند.
۷- احکام دادگاه سقز علیه فعالین کارگری (برهان دیوارگر- محمود صالحی- محسن حکیمی- محمد عبدی و جلال حسینی) محکوم است و خواستار آزادی بی قید و شرط آنان هستیم. این فعالین کارگری تنها برای خواستهای بر حقشان مبارزه کرده اند و جرمی جز برگزاری اول ماه مه ندارند. جنبش دانشجویی حمایت همه جانبه خود را از ایشان اعلام می دارد.
۸- مساله هسته ای بر اثر تبلیغات رسانه ای تبدیل به یک مساله ملی در کشورها شده است. اما ماهیت و سرشت این مساله، پوشش دادن برای سلاحهای هسته ای در درجه اول و دفن زباله های هسته ای در مناطق محروم در درجه دوم است. ما با نظامی گری هسته ای و تخریب زیست محیط با زباله های هسته ای مخالفیم و خواستار جهانی عاری از فعالیت های مخرب هسته ای هستیم.
۹- انقیاد فکری نهاد دانشگاه که متشکل از شکل رابطه استاد و دانشجو، بدیهیات علمی، متد تحقیق، شیوه های فردگرایانه پژوهش و تخصصی شده دانش آکادمیک و ... را نمی پذیریم و برای تحول ساختاری آن مبارزه می کنیم

Monday, November 20, 2006

دکترای آدم کشی


دکترای آدم کشی
شادی آبان

آخوند هاشمی رفسنجانی و چند تن دیگر از جنایتکاران اسلامی اخیرا" توسط دادستانی در آرژانتین متهم به دست داشتن در بمب گذاری سال در مرکز فرهنگی یهودیان در بوینس آیرس و کشتن بیش از 80 یهودی شده اند. ج.ا و تمامی جیره خورانش به دلیل 27 سال جنایت علیه بشریت نه تنها در ایران که در جهان باید مورد بازخواست واقع شده و محاکمه شوند. امروز با تلاش ارگانها و نهادهای حقوق بشر در سراسر جهان و بی تعارف با نقش برجسته رفقای ما در حزب کمونیست کارگری در جهت افشای جنایات این رژیم سرکوبگر ، دستِ آلوده به خون ج.ا برای مردم دنیا نمایان شده است. اما تنها افشای آن کافی نیست ، باید این جنایتکاران به محاکمه کشیده شوند و اجازه ی حضور در مجامع بین المللی آن هم به نام نمایندگان مردم ایران را نداشته باشند. این برای ما کافی نیست که بشنویم هاشمی و خامنه ای و... و در کل ج.ا در این آدم کشی ها نقش داشته اند. چون هر روز شاهد به قتل رسیدن زنان و مردان و کودکان بسیاری در کشورهای مختلف هستیم که یا به دلیل تغییر مذهب و یا بی دینی ویا رابطه ی خارج از ازدواج و ناموس پرستی و بسیاری از این گونه جرم ها!!! به قتل میرسند و ترور می شوند. آمار این قتل ها در ایران بسیار بالا است، خودکشی ها وخودسوزی ها ، دستگیری و اعدام فعالین در خفا ، اخراج کارگران و استادان و دانشجویان معترض و سکولار و آزادیخواه و سرکوب جنبش زنان به امری روزمره تبدیل شده اند
نباید به ج.ا فرصتی بیش از این داد. باید به حضور سرانش در مجامع بین المللی و دانشگاه ها و دادن القابی چون دکترای حقوق و ... اعتراض کرد .به خاتمی ، احمدی نژاد ، خامنه ای و امثالهم جز در نابود کردن زندگی انسانها و کشتار و قتل آزادیخواهان ، دکترای دیگری نمیتوان داد