میز گرد 16 آذرشما هم شرکت کنید
میز گرد 16 آذر
شما هم شرکت کنید
توضیح: در این شماره دو گفتگو را می بینید، اولی با نغمه کوشا فعال دانشجویی از اصفهان و دومی گفتگو با یک فعال جنبش زنان از تهران. این مصاحیه ها همت کیان آذر و نسرین رمضانعلی فراهم شده است. در مورد گفتگو دوم نکات زیادی هست که خوبست در نشریه در مورد آن صحبت کنیم. ارزیابی دوست ما از اوضاع، اینکه جنبش زنان را معادل جنبش فمینیستی قلمداد میکند، نکاتی که در مورد موسوی خوئینی ها میگویند و نکات دیگر که آغشته به گرایشات دوم خردادی و قانونگرایانه است. امیدواریم در فرصتی دیگر به آنها بپردازیم. اما فعلا نظرات دوستانمان را بشنویم. جوانان کمونیست
گفتگو با نغمه کوشا از اصفهان
مسیری که جنبش دانشجویی طی کرده و موقعیت کنونی آن را چه گونه می بینید؟
جنبش دانشجویی قبل از روی کار آمدن ج.ا وجود داشته است و با روی کار آمدن این رژیم شکل جدیدی به خود گرفته است،شکلی تعرضی و سرنگونی نسبت به حکومت اسلامی و حمایت از خواسته های انسانی و به حق جنبش ها ی کارگری و زناندر جامعه.
جنبشی که علاوه بر خواسته های صنفی خود نسبت به وقایع درون جامعه و بی عدالتی های موجود در آن واکنش نشان داده و از اعتراضات موجود حمایت کرده است.
نقش جریانات مختلف موجود در این جنبش و تأثیر آن ها بر این جنبش چگونه است ؟
طبعا" ج.ا در مقابل این جنبش بی تفاوت ننشسته و به روشهای مختلف دست به سرکوب آن و تحمیل ارزشهای ارتجاعی خود و منحرف کردن آن به سمتی که خود میخواهد میزند. از جمله حضور جریانات اصلاح طلب که سعی در تخفیف دادن به ج.ا و اصلاح کردن آن دارند . حرکت این جنبش با طرح خواسته های آزادی و برابری در دانشگاه و مخالفت با سرکوب فعالین دانشجویی نشان میدهد که انجمن اسلامی و جریانات دوم خردادی و تحکیم وحدت نماینده ی خواسته های این جنبش نیستند. نماینده ی این خواست ها در دانشگاه جریانی پیشرو ، چپ و رادیکال است.
تفاوت جایگاه امروز این جنبش نسبت به 2 سال پیش را چه طور میبینید (پیشرفت ها و عقب گردها در صورت وجود)؟
با جو سرکوبی که به خصوص در سال جاری بر دانشگاه ها حاکم بوده نمی توان انتظار فعالیت علنی و را از فعالین چپ داشت. با این حال جنبش دانشجویی تا به حال در مقابل تعرضات رژیم اسلامی ساکت نبوده و این مسئله را با نگاهی به اعتراضات اخیر و بالا رفتن پرچم آزادی و برابری و شعار کارگر ، دانشجو، اتحاد اتحاد در جهت مرتبط دانستن جنبش کارگری و دانشجویی در اول مه امسال،همچنین حمایت ازاعتراضات شرکت واحد ، تجمع 8 مارس و... میتوان دید.
جایگاه این جنبش نسبت به وقایع درون جامعه (به عنوان مثال اعتراضات اخیرکارگران و زنان)اگر حمایتی وجود داشته تا چه حد عمیق بوده ؟
حمایتی که از طرف جنبش دانشجویی از جنبش های موجود دیگر صورت گرفته در تأثیر گذاری این جنبش در جامعه و نقش مؤثری که برای سرنگونی ج.ا دارد اهمیت بسیار زیادی دارد و شکی نیست که برای هر چه زودتر به زیر کشیدن ج.ا اتحاد مستحکمتر این جنبشها لازم و ضروری است . اما اعلام حمایتهایی که دانشجویان تا به حال انجام داده اند یک روند کند و نا منظم را دنبال می کند و نباید حمایت از کارگران وزنان مختص مناسبتهای خاصی مثل 8 مارس یا اول مه باشد. این مستلزم پررنگتر شدن نقش فعالین چپ و پیشرو و حزب کمونیست کارگری در رهبری این اعتراضات است که بسیار اهمیت دارد.
عکس العمل دانشجویان در مقابل دستگیری دانشجویان دیگر، اخراج اساتید و تعطیلی انجمن ها ی اسلامی چگونه بوده ؟ به نظر شما باید چه برخوردی داشت در مقابل این اتفاقات؟؟
همانطور که در اعتراضات اخیر شاهد بوده ایم سکوت را از طرف دانشجویان ندیده ایم و تقریبا" هرروز دانشجوها خواستار رسیدگی مسئولین به امور صنفی خود بوده اند و این راه مقابله با ایجاد محدودیت و اخراج و دستگیری ها است و باید خواسته های دانشجویی به اطلاع مردم برسد و خواهان حمایت از طرف آنها بود. این حمایت مردمی موجب اتحاد بین اقشار مختلف با جبش دانشجویی میشود
16 آذر روز دانشجو است. به نظر شما خواسته های محوری دانشجویان چیست؟؟
خواسته های این جنبش در 16 آذر امسال حول خواست آزادی و برابری ، نه به آپارتاید جنسی ،آزادی فعالین دانشجویی و زندانیان سیاسی، بیرون رفتن نیروهای شبه نظامی از محیط دانشگاه و باید نه بزرگی به جنگ و بمب اتم گفت.
16 آذر را چه طور میبینید؟ فکر میکنید چه طور برگذار بشود و آیا تفاوتی با سال های گذشته دارد؟
فکر میکنم امسال با نگاهی به اعتراضات اخیر 16 آذر با حمایت زنان ، کارگران ، معلمان و استادان معترض همراه باشد و همین اتحاد مردم هر سال آن را نسبت به سال های گذشته متفاوت میکند.
گفتگو با یک فعال جنبش زنان، تهران
تحلیل كلی شما از اوضاع سیاسی كنونی در جامعه چیست؟ چه فاكتورهایی در ایجاد این اوضاع دخیل اند؟ موقعیت عمومی اعتراضی در جامعه به نظر شما چه تغییراتی كرده است؟
در مورد اوضاع سياسي كنوني در جامعه، من فكر مي كنم پس از شكست اصلاحات در ايران عملا بعد از دور دوم رياست جمهوري خاتمي فضاي سياسي كشور به سوي نوعي سرخوردگي پيش رفت و در دو سال آخر اين دوره به اوج خود رسيد.
پس از آن با اتنخابات دور جديد تحركي در فضاي سياسي به چشم مي خورد كه عملا جدي ترين حركت ها در جبهه تحريم بود.
با شكست اصلاح طلبان در اين دوره و روي كار آمدن دولت احمدي نژاد افسردگي و بي عملي سياسي از سويي بر جامعه حاكم مي شد كه دولت جديد نيز هر حركتي را به شدت سركوب مي كرد. كساني كه هنوز اندك تحركي در فضا داشتند نيز، با مشاهده بها و هزينه هاي سنگين هر حركت پا از عرصه فعاليت هاي سياسي كنار كشيدند.
اما آنچه در اين ميان تغيير قابل ملاحظه اي يافت ، " نگرش و سويه ي اعتراضي" فعالان بود. ديگر كمتر كسي سوداي تجمع هاي اعتراض آميز و ... را در سر مي پروراند. آنچه مي بينيم پس از سركوب هاي نظام از جمله در تجمع مقابل دانشگاه تهران براي آزادي اكبر گنجي ، تجمع زنان در پارك دانشجو در 8 مارس. تجمع و اعتراضات گسترده مردم آذربايجان در اعتراض به نگاه توهين آميز حاكميت به اقليت هاي قومي، سركوب تجمع زنان در 22 خرداد و ... به خوبي نشان مي داد كه حاكميت هيچ اعتراض خياباني را بر نمي تابد. البته اين تنها شامل خيابان ها نبود و شاهد درگيري هاي گسترده اي نيز در دانشگاه ها بوديم.
روند اعتراضات به مرور به سمت امضا بيانيه ها ي اعتراضي و ... كشيده شد. واقعيت اين است كه با كشته شدن دو زنداني سياسي در زندان هاي ايران دو اتفاق مهم افتاد. يكي اينكه مردم از بهاي سنگين اعتراض رعب زده شدند و حاكميت نيز بر اقتدار خود براي خاموش كردن صداي مردم ايمان آورد.
چگونه میتوان با این تعرضات مقابله كرد؟ ایا فکر می کنید این تعرضات چنین می تواند ادامه داشته باشد چگونه می شود این تعرضات را به عقب راند؟ كدام عرصه ها برای مقابله بنظر شما تعیین كننده هستند؟
واقعيت اين است كه در مقابل اين تعرضات اساسا نمي شود مقابله كرد. پليس آموزش هاي گسترده اي طي اين سال ها براي برخورد با آشوب هاي خياباني تدارك ديده. نيروهاي زياد و حرفه اي پليس در كنار نيروهاي امنيتي وزارت اطلاعات و سپاه و بسيج در تمام اين مدتي كه فعالان سياسي و اجتماعي مشغول بوده اند، سختكوشانه فعال بودند. نمونه پيشرفت هاي پليس ورود زنان پليس است كه ميدان 7 تير در 22 خرداد عرصه آزموني براي آنها شد.
آري! منهم با شما موافقم كه سركوب ركني از اركان نظام است. ركني كه براي آن هزينه و وقت زيادي گذاشته اند. اما من فكر مي كنم براي مقابله با اين نوع تعرضات حركت هاي ايراني هنوز هيچ راهي نيافته اند. همه ما راه هاي برخورد، روش برخورد ، شروع و پايان برخوردهاي پليس را طي اين چند سال به خوبي از بر شده ايم. اخطار اوليه، تهديد، حمله، بازداشت و ... . چوب اين برخوردها تن همه فعالان از كارگري، زنان، دانشجويي و حتا دگرانديشان مذهبي را نواخته. برخورد تن به تن در حالي كه پليس تا دندان مسلح است تصور احمقانه اي است. ايستادن و كتك خودن هم همينطور. عملا مدني ترين واكنش ها هم در 22 خرداد كه زنان سعي مي كرد پليس را قانع كنند كه هيچ خللي در امنيت و نظم و عمومي به وجود نميآورند بي فايده بود.
ضمن اينكه اخيرا پليس از اولين دقايق مانع از تشكيل يك كلوني چند نفره نيز مي شود و از همان دقايق اول جمعيت را متفرق مي كند. زماني كه اين نهاد براي يك جمع مذهبي غير سياسي (طرفداران بروجردي) مجموعا خيابان3 بزرگ و دو اتوبان را تحت كنترل خود در مي آورد ، اصولا نمي شود به روش هاي عقب راندن تعرض فيزيكي دل خوش بود.
من فكر مي كنم فعالان فعلي در تلاش خود براي يافتن آلترناتيوهاي اعتراضي، خود به خود و به نيكي مجبور شده اند وارد فعاليت هاي كليدي و ريشه اي شوند. گرايش به سمت كسب سواد تئوريك و نيز دردهاي ملموس تر جامعه به زعم من ره اورد خوب اين سركوب ها بوده است.
حركت به سمت فعاليت هاي زنان، توجه به مقوله صلح و ... نشان مي دهد كه فعالان ديگر دور حاكميت و درگيري مستقيم با آن را خط كشيده اند. هر چند اين نكته نيز قابل توجه است كه همه اين موارد نيز در تقابل با حاكميت قرار مي گيرند. زماني كه صحبت از صلح است به طبع در مقابل نظامي قرار مي گيري كه كشور را به سوي جنگ مي برد. اما فعاليت در اين حوزه به هر حال دور از چشم سركوبگري است كه توان ديدن يك تجمع 50 نفره را ندارد.
من فكر مي كنم در شرايط فعلي مقوله صلح مي تواند عده بسيار زيادي از فعالان را دور خود گرد آورد. وقتي صحبت از حمله نظامي باشد عملا زيرساخت هاي اقتصادي نابود مي شوند ، اين يعني بيچارگي مضاعف كارگران. پس كارگران مي توانند از اين پتانسيل استفاده كنند و وارد جنبش ضد جنگ شوند. در جنگ زنان كودكان اولين قربانيانند ، پس فعالان فمنيست و مدافعان حقوق كودك نيز عرصه مشتركي براي فعاليت يافته اند. دانشگاه ها و فعالان سياسي نيز همچنين. به هر حال من فكر مي كنم اگر در شرايط فعلي عرصه مشتركي را بتوانيم متصور باشيم همين جنبش ضد جنگ خواهد بود.
امروز در برخی از محافل دانشجویی رکود مبارزات جنبش دانشجوی صحبت میشود. نظر شما در این زمینه چیست؟ چگونه میتوان این شرایط را دگرگون كرد؟ عوامل مشخص این ركود از نظر شما چیست؟
دانشگاه هميشه عقربه اي براي نوسانات درون جامعه بوده است. در حالي كه هيچ حركت سياسي در جامعه در جريان نيست نبايد انتظار داشته باشيم عقربه هاي دانشگاه دائم در تكاپو باشند. مبارزه دانشجويي زماني تعريف مي شود و پا مي گيرد كه بيرون از دانشگاه هم دستي برايشان تكان داده شود. ضمن اينكه سركوب ها و سرخوردگي ها در اين محيط نيز به سختي وجود داشته و به هر حال كار خود را كرده است.
بي نتيجه ماندن حركت 18 تير، ركود كلي جامعه، سركوب هايي و هزينه هاي گزافي كه هر دانشجو بايد در قبال حركت خود بدهد. بعد از روي كار آمدن دولت جديد هم كه اوضاع بد دانشگاه بدتر شد. زماني كه دانشجو شاهد اخراج خبره ترين استادان خود است و مي بيند اعتراض ها هم نتيجه نمي دهد (اعتراض به اولين موج اخراج و اخراج استاد نمك دوست از دانشكده ارتباطات) خب انتظاري هم جز ركود نبايد داشت. وقتي بيش از صد نفر تنها طي سه روز به كميته انظباطي خوانده مي شوند و حكم تعليق مي خورند. آن هم براي فعاليتي مثلا در حد حضور در يك نشريه دانشجويي. وقتي اين طيف حركت هاي اعتراضي خود را حتي در دفاع از حقوق و اعتراضات حداقلي خود در راستاي حقوق صنفي بي نتيجه مي بينند نبايد بيش از اين هم انتظار داشت و اين از سويي است و فشار براي رسانه ها در عدم انعكاس اخبار دانشگاه هم از سويي ديگر. دانشجو و مردم در حال حاضر صداي هم را نمي شنوند.
جمهوری اسلامی چند وقت پیش اماری از دانشجویان دانشگاهها داده بود که بیش از60 درصد دانشجویان دانشگاه آزادها و 70 درصد دانشگاهای دولتی زنان هستند نقش جنبش زنان در جنبش دانشجوی چگونه است؟ مناسبات زنان و مردان در جنبش دانشجویی چگونه است؟
اينكه امروز تعداد بيشتري از دانشجويان ما دختر هستند را نمي توانيم تمام و كمال به تلاش هاي جنبش زنان و نتيجه مبارزه زنان برگردانيم. درست است كه حق تحصيل يكي از اولين مطالبات زنان در 100 سال اخير بوده اما اين آمار به نظر من منشا اقتصادي و بعد از آن جامعه شناسي دارد كه فراتر از جنبش زنان است.
در ايران به حكم هنجار و عرف غلط، وظيفه نان آوري در خانواده با مرد است. دانشگاه ها وقت و البته هزينه بسيار زيادي را بر دوش خانواده متوسط و فقير جامعه مي كذراند و در نهايت يك دانشجو بايد سال ها پس از فارغ التخصيلي خود، در بازاري كه بيكاري در آن بيداد مي كند كار كند تا هزينه تحصيل خود را تازه كسب كرده باشد. من فكر مي كنم اين مناسبات بازار است كه پسران را بيش از دانشگاه به سمت بازاركار مي كشاند. ضمن اينكه در شرايط فعلي محيط دانشگاه براي دختران و پسران جوان مفري شده براي فرار از خانواده و جامعه اي كه اولين نيازها آنان را سركوب و محدود مي كند. سئوال اين است كه آيا براي دختراني كه بيش از پسران تحصيلات آكادميك داند بازار كار باز تري هم وجود دارد؟
آيا اين دختران در دانشگاه ها نيروهايي براي فمنيست ها محسوب مي شوند؟
واقعيت اين است كه اين خيل دختران پتانسيل هاي جنبش زنان نيز محسوب نمي شوند چرا كه چيزي جز انگيزه هاي فعاليت اجتماعي، سياسي و حتي در شرايط تحصيل آنها را به دانشگاه ها كشانده.
اما در كنار اين ما نشريات دانشجويي ويژه حقوق زنان و دانشجويان فعالي در جبش زنان داريم. به هر حال همچنان كه در دانشگاه فعال چپ يا كارگري داريم فعال فمنيست هم داريم. اين به نظر من طبيعي است. اتفاقا دانشجويان پسر نيز در اين حوزه كم نيستند و در تعاملي سازنده با جنبش زنان فعال اند. نمونه اين حركت ها را در طرح كمپين جمع آوري يك میليون امضا براي تغيير قوانين تبعيض آميز داريم كه دانشجويان پسر نيز همگام با دانشجويان دختر به جمع آوري امضا و ديگر فعاليت هاي كمپين فعالند.
شما بعنوان یک فعال جنبش زنان برای 16 اذر٬ روز دانشجو٬ فکر می کنید جنبش برابرطلبانه زنان چگونه می تواند جنبش دانشجوی را حمایت کند؟ مشخصا کدام اقدامات را باید مد نظر داشت؟
خب! بايد ديد جنبش دانشجويي چه برنامه اي دارد و قرار است چه كند/ قطعا اگر اين حركت مطالبات زنان را نيز مد نظر داشته باشد زنان نيز مثل هميشه در كنار شان خواهد بود.
اما واقعا مي خواهم بدانم منظور شما از حمايت چيست؟ چطور ما مي توانيم از هم ديگر حمايت كنيم؟ بازداشت موسوي خويني نمونه اي بود از پيوند اين دو جنبش و همراهي اين ها از هم ديگر. اين حركت سال هاست وجود دارد. مگر كل نيروي فعال چقدرند كه بخواهند اهداف مشترك را ناديده بگيرند و به اصطلاح پشت هم را خالي كنند؟ اما چه مي شد كرد براي موسوي؟ تحليل اينكه امروز هژموني غالب در جنبش زنان به كدام سمت از سويه هاي چپ يا ليبرال است، كمي سخت است. اما نيروهايي كه به هر حال دغدغه هاي سياسي عدالت طلبانه نيز دارند كم نيستند و به هر حال در كنار دانشجويان فعال خواهند بود. اما 16 آذر مشخصا باني اش دانشگاه است و زنان حضوري همراهانه مي توانند داشته باشند و نه تعيين كننده و تصميم گيرنده.
برای پیشروی جنبش آزادی زن در جامعه بنظر شما چه باید كرد؟
جنبش زنان ايران به هر حال طي چند سال اخير حضور پر رنگ خود را در جامعه به اثبات رسانده و در تلاش براي رهايي زنان تلاش هايي را مي كند. آنچه در مورد اين جنبش بايد در نظر داشت ساختار دموكراتيك آن است. فمنيسم ايراني يك نوع فمنيسم بومي شده است كه توانسته خود را در هر اقليم و جغرافيايي تعريف كند. بنابراين ما شاهد يك فمنيسم نا همگون و در عين حال منسجم هستيم.
در حال حاضر آموزش و آگاهي زنان كليدي ترين حركت هاي زنان را تعريف مي كند و همه فعالان به نوعي در همين راستا فعاليت مي كنند. شكست تابوهاي غلط ذهني اي كه از سوي جامعه به زنان تحميل شده تا فرو دستي خود را باور كنند يكي از اين تاكتيك هايي است كه همه فعالان به دنبال آآن هستند و به نظر من همچنان بايد ادامه يابد. جنبش زنان ايران هنوز بدنه اجتماعي خود را به درستي شكل نداده و تنها با آگاهي و حركت هاي گروهي است كه اين بدنه شناسايي مي شود.
در همين راستا مي توان به طرح كمپين 1 مليون امضا اشاره كرد كه هسته اوليه آن كاملا از تشكل ها و فعاليني تشكيل شده كه شايد در نهايت هم غرابت آنچنان فكري با هم نداشته باشند ، اما امروز در كنار هم در قالب طرحي فعاليت مي كنند كه دو هدف عمده دارد: يكي تغيير قوانين ضد زن و ديگري آگاهي دادن به فرد فرد امضا كنندگان ولو در حد اغناي آنان براي تغيير قوانين.
پس مي بينيم كه گروهي از فمنيست ها فارغ از گرايشات فكري خود در ساختاري دموكراتيك فعال شده اند تا به يك هدف مشترك برسند و اين هدف مشترك در ايران امروز و براي زنان آن آگاهي است.
به قطع از خيل 1 مليون فردي كه به كمپين آري مي گويند اگر نگوييم 500 هزار نفر و تنها به 5 هزار نفر يا حتي كمتر از آن به عنوان افرادي كه با اين كمپين و بعدتر با جنبش هموار مي شوند به چشم بدنه و پتانسيل اجتماعي جنبش نگاه كنيم ، باز چشم انداز بسيار اميد بخشي پيش روي ما خواهد بود تا به رهايي زن خوشبينانه تر نگاه كرده باشيم
شما هم شرکت کنید
توضیح: در این شماره دو گفتگو را می بینید، اولی با نغمه کوشا فعال دانشجویی از اصفهان و دومی گفتگو با یک فعال جنبش زنان از تهران. این مصاحیه ها همت کیان آذر و نسرین رمضانعلی فراهم شده است. در مورد گفتگو دوم نکات زیادی هست که خوبست در نشریه در مورد آن صحبت کنیم. ارزیابی دوست ما از اوضاع، اینکه جنبش زنان را معادل جنبش فمینیستی قلمداد میکند، نکاتی که در مورد موسوی خوئینی ها میگویند و نکات دیگر که آغشته به گرایشات دوم خردادی و قانونگرایانه است. امیدواریم در فرصتی دیگر به آنها بپردازیم. اما فعلا نظرات دوستانمان را بشنویم. جوانان کمونیست
گفتگو با نغمه کوشا از اصفهان
مسیری که جنبش دانشجویی طی کرده و موقعیت کنونی آن را چه گونه می بینید؟
جنبش دانشجویی قبل از روی کار آمدن ج.ا وجود داشته است و با روی کار آمدن این رژیم شکل جدیدی به خود گرفته است،شکلی تعرضی و سرنگونی نسبت به حکومت اسلامی و حمایت از خواسته های انسانی و به حق جنبش ها ی کارگری و زناندر جامعه.
جنبشی که علاوه بر خواسته های صنفی خود نسبت به وقایع درون جامعه و بی عدالتی های موجود در آن واکنش نشان داده و از اعتراضات موجود حمایت کرده است.
نقش جریانات مختلف موجود در این جنبش و تأثیر آن ها بر این جنبش چگونه است ؟
طبعا" ج.ا در مقابل این جنبش بی تفاوت ننشسته و به روشهای مختلف دست به سرکوب آن و تحمیل ارزشهای ارتجاعی خود و منحرف کردن آن به سمتی که خود میخواهد میزند. از جمله حضور جریانات اصلاح طلب که سعی در تخفیف دادن به ج.ا و اصلاح کردن آن دارند . حرکت این جنبش با طرح خواسته های آزادی و برابری در دانشگاه و مخالفت با سرکوب فعالین دانشجویی نشان میدهد که انجمن اسلامی و جریانات دوم خردادی و تحکیم وحدت نماینده ی خواسته های این جنبش نیستند. نماینده ی این خواست ها در دانشگاه جریانی پیشرو ، چپ و رادیکال است.
تفاوت جایگاه امروز این جنبش نسبت به 2 سال پیش را چه طور میبینید (پیشرفت ها و عقب گردها در صورت وجود)؟
با جو سرکوبی که به خصوص در سال جاری بر دانشگاه ها حاکم بوده نمی توان انتظار فعالیت علنی و را از فعالین چپ داشت. با این حال جنبش دانشجویی تا به حال در مقابل تعرضات رژیم اسلامی ساکت نبوده و این مسئله را با نگاهی به اعتراضات اخیر و بالا رفتن پرچم آزادی و برابری و شعار کارگر ، دانشجو، اتحاد اتحاد در جهت مرتبط دانستن جنبش کارگری و دانشجویی در اول مه امسال،همچنین حمایت ازاعتراضات شرکت واحد ، تجمع 8 مارس و... میتوان دید.
جایگاه این جنبش نسبت به وقایع درون جامعه (به عنوان مثال اعتراضات اخیرکارگران و زنان)اگر حمایتی وجود داشته تا چه حد عمیق بوده ؟
حمایتی که از طرف جنبش دانشجویی از جنبش های موجود دیگر صورت گرفته در تأثیر گذاری این جنبش در جامعه و نقش مؤثری که برای سرنگونی ج.ا دارد اهمیت بسیار زیادی دارد و شکی نیست که برای هر چه زودتر به زیر کشیدن ج.ا اتحاد مستحکمتر این جنبشها لازم و ضروری است . اما اعلام حمایتهایی که دانشجویان تا به حال انجام داده اند یک روند کند و نا منظم را دنبال می کند و نباید حمایت از کارگران وزنان مختص مناسبتهای خاصی مثل 8 مارس یا اول مه باشد. این مستلزم پررنگتر شدن نقش فعالین چپ و پیشرو و حزب کمونیست کارگری در رهبری این اعتراضات است که بسیار اهمیت دارد.
عکس العمل دانشجویان در مقابل دستگیری دانشجویان دیگر، اخراج اساتید و تعطیلی انجمن ها ی اسلامی چگونه بوده ؟ به نظر شما باید چه برخوردی داشت در مقابل این اتفاقات؟؟
همانطور که در اعتراضات اخیر شاهد بوده ایم سکوت را از طرف دانشجویان ندیده ایم و تقریبا" هرروز دانشجوها خواستار رسیدگی مسئولین به امور صنفی خود بوده اند و این راه مقابله با ایجاد محدودیت و اخراج و دستگیری ها است و باید خواسته های دانشجویی به اطلاع مردم برسد و خواهان حمایت از طرف آنها بود. این حمایت مردمی موجب اتحاد بین اقشار مختلف با جبش دانشجویی میشود
16 آذر روز دانشجو است. به نظر شما خواسته های محوری دانشجویان چیست؟؟
خواسته های این جنبش در 16 آذر امسال حول خواست آزادی و برابری ، نه به آپارتاید جنسی ،آزادی فعالین دانشجویی و زندانیان سیاسی، بیرون رفتن نیروهای شبه نظامی از محیط دانشگاه و باید نه بزرگی به جنگ و بمب اتم گفت.
16 آذر را چه طور میبینید؟ فکر میکنید چه طور برگذار بشود و آیا تفاوتی با سال های گذشته دارد؟
فکر میکنم امسال با نگاهی به اعتراضات اخیر 16 آذر با حمایت زنان ، کارگران ، معلمان و استادان معترض همراه باشد و همین اتحاد مردم هر سال آن را نسبت به سال های گذشته متفاوت میکند.
گفتگو با یک فعال جنبش زنان، تهران
تحلیل كلی شما از اوضاع سیاسی كنونی در جامعه چیست؟ چه فاكتورهایی در ایجاد این اوضاع دخیل اند؟ موقعیت عمومی اعتراضی در جامعه به نظر شما چه تغییراتی كرده است؟
در مورد اوضاع سياسي كنوني در جامعه، من فكر مي كنم پس از شكست اصلاحات در ايران عملا بعد از دور دوم رياست جمهوري خاتمي فضاي سياسي كشور به سوي نوعي سرخوردگي پيش رفت و در دو سال آخر اين دوره به اوج خود رسيد.
پس از آن با اتنخابات دور جديد تحركي در فضاي سياسي به چشم مي خورد كه عملا جدي ترين حركت ها در جبهه تحريم بود.
با شكست اصلاح طلبان در اين دوره و روي كار آمدن دولت احمدي نژاد افسردگي و بي عملي سياسي از سويي بر جامعه حاكم مي شد كه دولت جديد نيز هر حركتي را به شدت سركوب مي كرد. كساني كه هنوز اندك تحركي در فضا داشتند نيز، با مشاهده بها و هزينه هاي سنگين هر حركت پا از عرصه فعاليت هاي سياسي كنار كشيدند.
اما آنچه در اين ميان تغيير قابل ملاحظه اي يافت ، " نگرش و سويه ي اعتراضي" فعالان بود. ديگر كمتر كسي سوداي تجمع هاي اعتراض آميز و ... را در سر مي پروراند. آنچه مي بينيم پس از سركوب هاي نظام از جمله در تجمع مقابل دانشگاه تهران براي آزادي اكبر گنجي ، تجمع زنان در پارك دانشجو در 8 مارس. تجمع و اعتراضات گسترده مردم آذربايجان در اعتراض به نگاه توهين آميز حاكميت به اقليت هاي قومي، سركوب تجمع زنان در 22 خرداد و ... به خوبي نشان مي داد كه حاكميت هيچ اعتراض خياباني را بر نمي تابد. البته اين تنها شامل خيابان ها نبود و شاهد درگيري هاي گسترده اي نيز در دانشگاه ها بوديم.
روند اعتراضات به مرور به سمت امضا بيانيه ها ي اعتراضي و ... كشيده شد. واقعيت اين است كه با كشته شدن دو زنداني سياسي در زندان هاي ايران دو اتفاق مهم افتاد. يكي اينكه مردم از بهاي سنگين اعتراض رعب زده شدند و حاكميت نيز بر اقتدار خود براي خاموش كردن صداي مردم ايمان آورد.
چگونه میتوان با این تعرضات مقابله كرد؟ ایا فکر می کنید این تعرضات چنین می تواند ادامه داشته باشد چگونه می شود این تعرضات را به عقب راند؟ كدام عرصه ها برای مقابله بنظر شما تعیین كننده هستند؟
واقعيت اين است كه در مقابل اين تعرضات اساسا نمي شود مقابله كرد. پليس آموزش هاي گسترده اي طي اين سال ها براي برخورد با آشوب هاي خياباني تدارك ديده. نيروهاي زياد و حرفه اي پليس در كنار نيروهاي امنيتي وزارت اطلاعات و سپاه و بسيج در تمام اين مدتي كه فعالان سياسي و اجتماعي مشغول بوده اند، سختكوشانه فعال بودند. نمونه پيشرفت هاي پليس ورود زنان پليس است كه ميدان 7 تير در 22 خرداد عرصه آزموني براي آنها شد.
آري! منهم با شما موافقم كه سركوب ركني از اركان نظام است. ركني كه براي آن هزينه و وقت زيادي گذاشته اند. اما من فكر مي كنم براي مقابله با اين نوع تعرضات حركت هاي ايراني هنوز هيچ راهي نيافته اند. همه ما راه هاي برخورد، روش برخورد ، شروع و پايان برخوردهاي پليس را طي اين چند سال به خوبي از بر شده ايم. اخطار اوليه، تهديد، حمله، بازداشت و ... . چوب اين برخوردها تن همه فعالان از كارگري، زنان، دانشجويي و حتا دگرانديشان مذهبي را نواخته. برخورد تن به تن در حالي كه پليس تا دندان مسلح است تصور احمقانه اي است. ايستادن و كتك خودن هم همينطور. عملا مدني ترين واكنش ها هم در 22 خرداد كه زنان سعي مي كرد پليس را قانع كنند كه هيچ خللي در امنيت و نظم و عمومي به وجود نميآورند بي فايده بود.
ضمن اينكه اخيرا پليس از اولين دقايق مانع از تشكيل يك كلوني چند نفره نيز مي شود و از همان دقايق اول جمعيت را متفرق مي كند. زماني كه اين نهاد براي يك جمع مذهبي غير سياسي (طرفداران بروجردي) مجموعا خيابان3 بزرگ و دو اتوبان را تحت كنترل خود در مي آورد ، اصولا نمي شود به روش هاي عقب راندن تعرض فيزيكي دل خوش بود.
من فكر مي كنم فعالان فعلي در تلاش خود براي يافتن آلترناتيوهاي اعتراضي، خود به خود و به نيكي مجبور شده اند وارد فعاليت هاي كليدي و ريشه اي شوند. گرايش به سمت كسب سواد تئوريك و نيز دردهاي ملموس تر جامعه به زعم من ره اورد خوب اين سركوب ها بوده است.
حركت به سمت فعاليت هاي زنان، توجه به مقوله صلح و ... نشان مي دهد كه فعالان ديگر دور حاكميت و درگيري مستقيم با آن را خط كشيده اند. هر چند اين نكته نيز قابل توجه است كه همه اين موارد نيز در تقابل با حاكميت قرار مي گيرند. زماني كه صحبت از صلح است به طبع در مقابل نظامي قرار مي گيري كه كشور را به سوي جنگ مي برد. اما فعاليت در اين حوزه به هر حال دور از چشم سركوبگري است كه توان ديدن يك تجمع 50 نفره را ندارد.
من فكر مي كنم در شرايط فعلي مقوله صلح مي تواند عده بسيار زيادي از فعالان را دور خود گرد آورد. وقتي صحبت از حمله نظامي باشد عملا زيرساخت هاي اقتصادي نابود مي شوند ، اين يعني بيچارگي مضاعف كارگران. پس كارگران مي توانند از اين پتانسيل استفاده كنند و وارد جنبش ضد جنگ شوند. در جنگ زنان كودكان اولين قربانيانند ، پس فعالان فمنيست و مدافعان حقوق كودك نيز عرصه مشتركي براي فعاليت يافته اند. دانشگاه ها و فعالان سياسي نيز همچنين. به هر حال من فكر مي كنم اگر در شرايط فعلي عرصه مشتركي را بتوانيم متصور باشيم همين جنبش ضد جنگ خواهد بود.
امروز در برخی از محافل دانشجویی رکود مبارزات جنبش دانشجوی صحبت میشود. نظر شما در این زمینه چیست؟ چگونه میتوان این شرایط را دگرگون كرد؟ عوامل مشخص این ركود از نظر شما چیست؟
دانشگاه هميشه عقربه اي براي نوسانات درون جامعه بوده است. در حالي كه هيچ حركت سياسي در جامعه در جريان نيست نبايد انتظار داشته باشيم عقربه هاي دانشگاه دائم در تكاپو باشند. مبارزه دانشجويي زماني تعريف مي شود و پا مي گيرد كه بيرون از دانشگاه هم دستي برايشان تكان داده شود. ضمن اينكه سركوب ها و سرخوردگي ها در اين محيط نيز به سختي وجود داشته و به هر حال كار خود را كرده است.
بي نتيجه ماندن حركت 18 تير، ركود كلي جامعه، سركوب هايي و هزينه هاي گزافي كه هر دانشجو بايد در قبال حركت خود بدهد. بعد از روي كار آمدن دولت جديد هم كه اوضاع بد دانشگاه بدتر شد. زماني كه دانشجو شاهد اخراج خبره ترين استادان خود است و مي بيند اعتراض ها هم نتيجه نمي دهد (اعتراض به اولين موج اخراج و اخراج استاد نمك دوست از دانشكده ارتباطات) خب انتظاري هم جز ركود نبايد داشت. وقتي بيش از صد نفر تنها طي سه روز به كميته انظباطي خوانده مي شوند و حكم تعليق مي خورند. آن هم براي فعاليتي مثلا در حد حضور در يك نشريه دانشجويي. وقتي اين طيف حركت هاي اعتراضي خود را حتي در دفاع از حقوق و اعتراضات حداقلي خود در راستاي حقوق صنفي بي نتيجه مي بينند نبايد بيش از اين هم انتظار داشت و اين از سويي است و فشار براي رسانه ها در عدم انعكاس اخبار دانشگاه هم از سويي ديگر. دانشجو و مردم در حال حاضر صداي هم را نمي شنوند.
جمهوری اسلامی چند وقت پیش اماری از دانشجویان دانشگاهها داده بود که بیش از60 درصد دانشجویان دانشگاه آزادها و 70 درصد دانشگاهای دولتی زنان هستند نقش جنبش زنان در جنبش دانشجوی چگونه است؟ مناسبات زنان و مردان در جنبش دانشجویی چگونه است؟
اينكه امروز تعداد بيشتري از دانشجويان ما دختر هستند را نمي توانيم تمام و كمال به تلاش هاي جنبش زنان و نتيجه مبارزه زنان برگردانيم. درست است كه حق تحصيل يكي از اولين مطالبات زنان در 100 سال اخير بوده اما اين آمار به نظر من منشا اقتصادي و بعد از آن جامعه شناسي دارد كه فراتر از جنبش زنان است.
در ايران به حكم هنجار و عرف غلط، وظيفه نان آوري در خانواده با مرد است. دانشگاه ها وقت و البته هزينه بسيار زيادي را بر دوش خانواده متوسط و فقير جامعه مي كذراند و در نهايت يك دانشجو بايد سال ها پس از فارغ التخصيلي خود، در بازاري كه بيكاري در آن بيداد مي كند كار كند تا هزينه تحصيل خود را تازه كسب كرده باشد. من فكر مي كنم اين مناسبات بازار است كه پسران را بيش از دانشگاه به سمت بازاركار مي كشاند. ضمن اينكه در شرايط فعلي محيط دانشگاه براي دختران و پسران جوان مفري شده براي فرار از خانواده و جامعه اي كه اولين نيازها آنان را سركوب و محدود مي كند. سئوال اين است كه آيا براي دختراني كه بيش از پسران تحصيلات آكادميك داند بازار كار باز تري هم وجود دارد؟
آيا اين دختران در دانشگاه ها نيروهايي براي فمنيست ها محسوب مي شوند؟
واقعيت اين است كه اين خيل دختران پتانسيل هاي جنبش زنان نيز محسوب نمي شوند چرا كه چيزي جز انگيزه هاي فعاليت اجتماعي، سياسي و حتي در شرايط تحصيل آنها را به دانشگاه ها كشانده.
اما در كنار اين ما نشريات دانشجويي ويژه حقوق زنان و دانشجويان فعالي در جبش زنان داريم. به هر حال همچنان كه در دانشگاه فعال چپ يا كارگري داريم فعال فمنيست هم داريم. اين به نظر من طبيعي است. اتفاقا دانشجويان پسر نيز در اين حوزه كم نيستند و در تعاملي سازنده با جنبش زنان فعال اند. نمونه اين حركت ها را در طرح كمپين جمع آوري يك میليون امضا براي تغيير قوانين تبعيض آميز داريم كه دانشجويان پسر نيز همگام با دانشجويان دختر به جمع آوري امضا و ديگر فعاليت هاي كمپين فعالند.
شما بعنوان یک فعال جنبش زنان برای 16 اذر٬ روز دانشجو٬ فکر می کنید جنبش برابرطلبانه زنان چگونه می تواند جنبش دانشجوی را حمایت کند؟ مشخصا کدام اقدامات را باید مد نظر داشت؟
خب! بايد ديد جنبش دانشجويي چه برنامه اي دارد و قرار است چه كند/ قطعا اگر اين حركت مطالبات زنان را نيز مد نظر داشته باشد زنان نيز مثل هميشه در كنار شان خواهد بود.
اما واقعا مي خواهم بدانم منظور شما از حمايت چيست؟ چطور ما مي توانيم از هم ديگر حمايت كنيم؟ بازداشت موسوي خويني نمونه اي بود از پيوند اين دو جنبش و همراهي اين ها از هم ديگر. اين حركت سال هاست وجود دارد. مگر كل نيروي فعال چقدرند كه بخواهند اهداف مشترك را ناديده بگيرند و به اصطلاح پشت هم را خالي كنند؟ اما چه مي شد كرد براي موسوي؟ تحليل اينكه امروز هژموني غالب در جنبش زنان به كدام سمت از سويه هاي چپ يا ليبرال است، كمي سخت است. اما نيروهايي كه به هر حال دغدغه هاي سياسي عدالت طلبانه نيز دارند كم نيستند و به هر حال در كنار دانشجويان فعال خواهند بود. اما 16 آذر مشخصا باني اش دانشگاه است و زنان حضوري همراهانه مي توانند داشته باشند و نه تعيين كننده و تصميم گيرنده.
برای پیشروی جنبش آزادی زن در جامعه بنظر شما چه باید كرد؟
جنبش زنان ايران به هر حال طي چند سال اخير حضور پر رنگ خود را در جامعه به اثبات رسانده و در تلاش براي رهايي زنان تلاش هايي را مي كند. آنچه در مورد اين جنبش بايد در نظر داشت ساختار دموكراتيك آن است. فمنيسم ايراني يك نوع فمنيسم بومي شده است كه توانسته خود را در هر اقليم و جغرافيايي تعريف كند. بنابراين ما شاهد يك فمنيسم نا همگون و در عين حال منسجم هستيم.
در حال حاضر آموزش و آگاهي زنان كليدي ترين حركت هاي زنان را تعريف مي كند و همه فعالان به نوعي در همين راستا فعاليت مي كنند. شكست تابوهاي غلط ذهني اي كه از سوي جامعه به زنان تحميل شده تا فرو دستي خود را باور كنند يكي از اين تاكتيك هايي است كه همه فعالان به دنبال آآن هستند و به نظر من همچنان بايد ادامه يابد. جنبش زنان ايران هنوز بدنه اجتماعي خود را به درستي شكل نداده و تنها با آگاهي و حركت هاي گروهي است كه اين بدنه شناسايي مي شود.
در همين راستا مي توان به طرح كمپين 1 مليون امضا اشاره كرد كه هسته اوليه آن كاملا از تشكل ها و فعاليني تشكيل شده كه شايد در نهايت هم غرابت آنچنان فكري با هم نداشته باشند ، اما امروز در كنار هم در قالب طرحي فعاليت مي كنند كه دو هدف عمده دارد: يكي تغيير قوانين ضد زن و ديگري آگاهي دادن به فرد فرد امضا كنندگان ولو در حد اغناي آنان براي تغيير قوانين.
پس مي بينيم كه گروهي از فمنيست ها فارغ از گرايشات فكري خود در ساختاري دموكراتيك فعال شده اند تا به يك هدف مشترك برسند و اين هدف مشترك در ايران امروز و براي زنان آن آگاهي است.
به قطع از خيل 1 مليون فردي كه به كمپين آري مي گويند اگر نگوييم 500 هزار نفر و تنها به 5 هزار نفر يا حتي كمتر از آن به عنوان افرادي كه با اين كمپين و بعدتر با جنبش هموار مي شوند به چشم بدنه و پتانسيل اجتماعي جنبش نگاه كنيم ، باز چشم انداز بسيار اميد بخشي پيش روي ما خواهد بود تا به رهايي زن خوشبينانه تر نگاه كرده باشيم
No comments:
Post a Comment