Sunday, June 22, 2008

پا روی دم شیر گذاشتن

ياشار سهندي

"امارات چالغوز" توانست تیم فوتبال ایران را متوقف سازد. البته دلیل دارد. این روزها سر خدا شلوغ است و درگیر مسایل "روز ارتحال" است. این است که یادش رفته بود بیایید دم دروازه امارات بایستد و با امداد غیبی خودش یک کاری کند که تیم ایران صاحب یک گل ناقابل شود،از خدائیش کم که نمیشد تا آقای علی دایی این "افتخار فوتبال ایران" آخر بازی باد تو غبغب بیندازد که: بله، "خدا کمک کرد این بازی را بردیم." ظاهرا "لابی من با خدا"ي ایشان ایندفعه جواب نداد و هر چه هم اول بازی صلوات فرستاد و دور خودش فوت کرد در ذات اقدس اثر نکرد. در تاریخ فوتبال یک نمونه برجسته از امداد غیبی خداوند کریم ثبت شده است. و آن همان گل معروف مارادونا به انگلیس است در جام جهانی ۸۶، که انتقام شکست آرژانتین در جنگ بر سر "جزایر فاکلند" را گرفت. اما ظاهرا اینبار"لابی با خدا" از طرف "عربهای ملخ خور" موثر تر بود. هر چه باشد دوبی رونق بیشتری دارد و خداوند هم تعطیلاتش را در آنجا میگذارند و خودش بزودی هم یک Real Estate" " و هم یک شبکه ماهواره ای راه خواهد انداخت و مراسمات فسق و فجور را به نمایش خواهد گذاشت. مگر خداوند سبحان چی کمتر از بنده گانش دارد؟
"خانمها و آقایان"، شهرام همایون را همه میشناسید. خودش معتقده "دم شیر "است و تا دنیا دنیا بوده گفتند نباید با دم شیر بازی کرد. یک شبی در ۱۵ و۱۰ روز پیش قاطی کرده بودند. و خطاب به مجاهدین میگفتند: "این شیر را میبیند (اشاره به مجسمه کله شیر نری که به روی میز قرار داشت) اینهم (اشاره به خودش) دمش است، با من درنیفتید! به من میگن شهرام همایون." ظاهرا جوری که از آن برنامه برمی آمد مجاهدین شدیدا در کار ایشان خلل وارد کرده بودند و ایشان را تهدید به مرگ کرده بودند. راست و دروغ قضیه با خود ایشان. اما عکس العمل های ایشان خیلی با نزاکت بود و نمونه کاملی از هنری بود که ایشان معتقدند نزد ایرانیان است و بس. یکبار فرمودند:" خشتکتو درمیارم!" یکبار هم گفتند: "ارواح شکمت، برو بابا" و در جواب یک تهدید تلفنی بیان داشتند: "وای وای وای! ترسیدم! مامان بگیر منو!" برای ایشان که مسائل ناموسی و ناموس مردم و ایران از نان شب هم واجبتر است مدام یادآور میشدند: "آقا شما بگید. خانم (اشاره به خانم عضدانلو) تا دیشب زن ابریشمچی بوده فردایش در کنار مسعود رجوی این يعنی چی؟" و با افتخار سینه جلو دادند و اشاره کردند که :"من گفتم با من در نیفتید! حیثیت برایتان نمیگذارم!!"
"حالا"، بنده هم قصد ندارم با دم شیر بازی کنم. مگر عقلم را از دست داده ام. اما شیر داریم تاشیر! من نمیخواهم وارد دسته بندی شیرها شوم که خودش داستان مفصلی است. (اما در پرده میگویم خانمها و آقایان، بروید تحقیق کنید آن داستان شیر نگون بخت باغ وحش مشهد و الاغ شجاع در حدودا ۴۰ سال پیش چی بوده!) بهر حال، جسارت میکنیم و پا روی دم شیر میگذاریم! همینکه نام شهرام همایون را ما به زبان میاوریم خودش آخر جسارت است و بدین خاطر هم که شده باید به ما یک مدال شجاعت یا چیزی در همین زمینه ها بدهند. آقای شهرام همایون یک دردی دارند که باعث شده که از خورد و خوراک و "آسایش زن و بچه شان" بزنند و حتی به ادعای خودشان که در عرض ۲۴ ساعت میتوانند در همین دوبی مرکز "امارات چالغوز" پول پارو کنند که نمیکنند. آن درد، "درد وطن" است که باعث شده ایشان قید همه چیز را بزنند و کافی است یک نفر یک نگاه بد به "ایران بانو" بیندازد تا ایشان در جا خشتک طرف را دربیاره.
چشمتان روز بد نبیند، شب قبل از بازی ایران و امارات ایشان در برنامه زنده شان دوباره (با تلفن یکی از بییندگان) چنان عصبانی شدند و مشت بر میز کوبیدند که همان شیر نر، که دهانش به نشان درندگی رو به سوی بینندگان محترم باز است هم خودش را خیس کرد. ظاهرایکی از شبکه های از جنس خودشان به ایشان توهین کرده بود.( راستش آنقدر ایشان قاطی کردند که ما درست و حسابی نفهمیدیم قضیه چی بود. در لا به لای حرفهایشان اسم مانوک خدابخشیان را شنیدیم.) در آن برنامه ایشان شعار میدادند که، فردایش برویم استادیوم یا بعد از بازی برویم میدان "شهیاد" ( ایشان دست و دل بازی هم کردند و علیرغم میل شان فرمودند: " حالا، میدان آزادی") و برای ایران عزیزمان برای خلیج همیشه فارسمان شعار بدهیم و از همه برادارن سپاهی و بسیجی و انتظامی میخواستند که با مردم کاری نداشته باشند و به مردم قول میدادند که آنها نازکتر از گل به شما نخواهند گفت. و رو به برادارنشان در سپاه و غیره چیزی در این مایه ها فرمودند:" مگر شما از عزت و سربلندی بدت می آید ما میخواهیم تو مقتدر و سربلند باشی." این جملات "امام راحل" هم بود که در دوره انقلاب ۵۷ مدام خطاب به ارتش میگفت. البته خانمها و آقایان توجه دارند که هم ایشان (شهرام همایون) هم امام قدس سره چرا قربون صدقه دستگاههای سرکوب میروند. و دیگر اینکه ایشان مدام تاکید داشتند که: امارات عددی نیست، حالا کار به جايی کشیده که این امارات چالغوز برای ما شاخ شده است. فردا بریم در استادیوم شعار دهیم " خلیج فارس همیشه، ایران برنده میشه" و حالشان را بگیریم.
خانمها و آقایان، موقع پول در آوردن همین امارات چالغوز مکانی است که ۲۴ ساعته میشود پول پارو کرد. (البته خانمها و آقایان هول برشان ندارد که فکر کنند که اینکار از دست همه بر می آید. بگفته آقای همایون ایشان راهش را بلد است و گر نه پول کف خیابانهای دوبی نریختند. هر چیزی در این دنیا حساب و کتاب دارد.) بله، این مواقع امارات با پسوند چالغوز یاد نمیشود اما، مثلا وقتی میخواهند ما را به بیراهه ببرند همین امارات پول ساز میشود چالغوز. موقع پول پارو کردن هیچ کس شناسنامه امارات را بیرون نمیکشد، اما موقعی که میخواهند مبارزات ما مردم را سلاخی کنند کشف میشود که امارات همه اش ۳۷ سال سن دارد که پا تو کفش ما آریاییان۲۵۰۰ ساله کرده است. موقع تفریح دوبی بهترین و دم دستترین مکان دنیا است. اما موقعی که میخواهند ما را فریب دهند اهالی "بومی" میشوند ملخ خور. موقعی که مثلا از مردم میخواهند به خیابان بیایند و در خانه نمانند، درخواست میکنند همان شعارهای جمهوری اسلامی را بدهند و احترام برادران اطلاعاتی و نظامی را داشته باشند که اینها " برادر ایرانی" هستند، "شرطه عربی" که نیستند. اگر هم با باتوم زدند تو سر مردم اشکال ندارد، دعوای خانوادگی است. امروز دعوا میکنیم فردا باید آشتی کنیم. تو یک خانه هستیم. روی یک خاک قدم میزنیم، حتی اگر ایشان تا حالا دست کم صد هزار انسان را کشته باشند اشکال ندارد. بقول سربازان گمنام امام زمان:" تو هر اسباب کشی چند تا وسیله هم میشکند!" گیرم که این وسیله ها جان صد هزار انسان باشد چه اشکالی دارد مهم این است که: چو ایران نباشد تن من مباد/ بدین بوم و بر زنده یک تن مباد! دقت میکنید که حضرت فردوسی از کیسه خلیفه بخشیده اند. حرف آخر را آقای "پرویزقاضی سعید" در شبکه "پارس" زد. ایشان فرمودند که: "در زمان اعلیحضرت ساواک در داخل سازمانهای مجاهدین و یا فداییان نفوذ میکرد وبه زبان همان آنها علیرغم میل شان هم حرف میزد تا بتواند با آنها مبارزه کند. حالا هم اگر شعار های ما "همسو با رژیم" است اشکال ندارد یکجاهايی منافع ما با "منافع رژیم" یکی میشود."
یک کلام ختم کلام، منافع رژیم و منافع ایشان "همسو" است. چون کارگر در میدان است. چون زن در میدان است. چون دانشجو در میدان است. چون جوانان در میدان هستند.چون معلم در میدان است. زیرا که همین در میدان بودن مردم به حال ایشان مضر و در تضاد با منافع همگی ایشان، اعم از رژیم حاکم و این مثلا اپوزیسیون است. چون همه دارند شعار میدهند: "آزادی و برابری"، و این با منافع سرمایه دارانه ایشان بهیچوجه همسو نیست.*

Wednesday, June 04, 2008

متاسفم، خوش آمدی!

یاشار سهندی، ایران

"من در مدت حضورم در ایران هیچ چیز منفی ندیدم من احساس آزادی را اینجا تجربه کردم."کریس دی برگ
آی، کریس دی برگ عزیز، به ما گفتن ما "ایرانیان" جنم مان از جنسی است که هر کس در خانه مان را بزند در را برویش باز میکنیم. منظور اینکه اگر شما پا به هر مملکتی جز ایران بگذاری درها برویت بسته است شاید هم با چاقو به استقبالت بیایند. بهرحال خوش آمدی. "مهمان حبیب خدا است" بفرما تو! اگر صبح در خانه مان را بزنی به کله پاچه میهمانت میکنیم، اگر طرفهای ظهر تشریف بیاوری دیزی بر پاست نهایتش آبش را زیادتر میکنیم! اگر هم شب قدم رنجه کنی هیچی پیدا نشود یک لقمه نان و پنیر پیدا میشود. حضرت عباسی در کدام ولایت در این کره خاکی اینجور خاکی با تو برخورد میکنند؟
اما کریس دی برگ عزیز، یک کمی دیر تشریف آوردید. بر سفره ما دیگر از دیزی و کله پاچه اثری یافت نمیشود. یکزمانی غذای اصلی ما بدبخت و بیچاره ها بود اما حالا غذای اشرافی است ما شاید ماهی یا شش ماهی دست به اسراف بزنیم و کله پاچه ای میل کنیم. بگذار برویم سر اصل مطلب و تعارف را بگذاریم کنار. دوست عزیز! سی سالی میشود که ما تحت لوای حکومت قران زنده زندگی میکنیم. برای همین روز به روز دستمان تنگتر میشود. این است که خیلی وقتها کسی میخواهد بیاید خانه مان اظهار میداریم خانه نیستیم تا شرمنده نشویم وقتی سفره خالی مان را میبیند. سی سالی است که حکومت اسلام " احساس آزادی" را به ما چشانده و ما متاسفیم که شما اینقدر دیر تشریف آوردید تا مزه آنرا حس کنید!
شما یک ترانه ای دارید به عنوان " بانوی سرخ پوش" (The lady in red) که راستش من خیلی دوستش دارم، با ملودی آن به رویا میروم. سالیانی پیش دخترکی 13 و 14 ساله که از شنیدن صدای شجریان و ناظری و .. کلافه بود چون پدرش زور میکرد که به این موسیقی گوش بدهد. من یک هدیه کوچک دادم به او،کاست ترانه های شما و کتاب ترانه شما که به فارسی ترجمه شده بود. مدتی بعد او را دیدم که با احساس تمام این ترانه را، فارسی آنرا، میخواند و صد البته پدرش حرص میخورد که دخترش غرب زده شده و موسیقی شرقی را دارد فراموش میکند! اما با کمال تعجب از شما خواندم که:" کارهايي از شجريان، عليزاده و کلهر را گوش داده و لذت برده اید." هر کس سلیقه ای دارد. اما دوست من این حرفها در این سرزمین معنی دیگری دارد. و برای اینکه این معنی شرق و غرب را به ما حالی کنند که فرهنگ غرب یعنی فساد، چه خونها که ریخته نشد. هر چند همین شجریان و علیزاده و کلهر تا حالا حاضر نشدند در کنار آنها عکس بگیرند. آنهم بخاطر نوع هنر ایشان است که از نظر دین مبین اسلام موسیقی خود شیطان است.
شاملو شاعر اما میگفت:" و تبسم را بر لب ها جراحی می کنند/ و ترانه را بر دهان." و در این دیار " دهان ات را می بویند/ مبادا گفته باشی دوست ات دارم." سی سال است جمله " دوست دارم" را به زبان آوردن موجب عقوبتی سختی برای گوینده و شنونده آن بوده است. بانوان سرخ پوش زیادی دراین دیار شلاق خوردند و به حکم خدا سنگسار شدن که فقط خواستند مانند بانوی سرخ پوش شما عشق را تجربه کرده باشند. بانوان سرخ پوش زیادی در این دیار نکبت زده به قتل رسیدند چون آرزوی خوشبختی برای همه را داشتند. در این دیار مردان زیادی کشته شدند چون در رویای شان بهترین آرزوها برای همه انسانها بود. نه، کریس دی برگ عزیز! دست به قمار بدی زدی. خودت هم میدانی که پا به کجا گذاشتی که اینگونه اوضاع را پشت رو نشان میدهی. میگویی:" من طرفدار بشريت هستم و وقايع را از ديد رسانه ها نگاه نمي کنم. سياست جدا از مردم است. " واقعا طرفدار بشریت هستی؟ قبلا درباره تو اینچنین می اندیشیدم. اما اکنون نه، همین یک جمله تو یعنی پنهان کردن سی سال جنایت این رژیم سفاک. نمی خواهی وقایع را از دید رسانه ها نگاه کنی؟باشه، خواهش کن اجازه دهند تو یک سری به زندان اوین بزنی، دیداری از گورستان خاوران داشته باشی. به عنوان یک ناظر همین حالا تو را ببرند شهر شوش در خوزستان تا گرسنگی کارگران را از نزدیک ببینی و چگونه جواب شکم گرسنه را با باتوم میدهند، تو را ببرند عسلویه تا از نزدیک شاهد باشی که دوران مصر باستان را چگونه احیا کردند. بگذارند تو به همراه گشت خواهران زینب در شهر بچرخی و... همه اینها بکنار، مترجم محترم شما یکبار این بیلبورد کثیفی که در شهر بر پا کردند صادقانه برایت ترجمه کند :" آیا میشود این زن... را دوست داشت؟" و در کنار آن چهره شطرنجی شده یک زن است. میدانی بجای آن چند نقطه چه کلماتی منظور حاکمان این دیار است؟ اگر مترجم تو شرافت دارد فقط یکی از معانی آن را برایت بگوید. تا ببینم چه حالی به تو دست میدهد وقتی ادعا داری من طرفدار بشریتم!
کریس دی برگ عزیز! ادعا میکنی که اقدام تو "اقدامي براي ايجاد تغيير" است تا چهره منفی که از ایران است بزدایی!! واقعا؟ در کنار جنایتکاران ایستادن یک چیز را تغییر میدهد و آنهم فقط چهره خود تو است.آمدی به گدایی که اجازه دهند تو کنسرت بگذاری و از همین الان قول دادی که رعایت مقرارت اینجا بکنی و ترانه های خود را سانسور کنی. پس معلوم است که خبر داری که در این مملکت چه خبر است. خبر داری و باز می گویی " احساس آزادی" میکنم. مقرارت اینجا اساس آن بر ضد بشریت وبخصوص بر ضد زنان است، چرا که فقط زن هستند. تو باید اینها را رعایت کنی، و ظاهرا هم میکنی! هنوز هم مدعی طرفدار بشریت بودن داری؟
"من سياستمدار نيستم، هنرمندم." این جملات وقتی به زبان آوردی که خبرنگاران همین جمهوری اسلامی به آمدن تو به ایران در این شرایط به دیده شک نگاه میکنند و این جواب از بس که کلیشه ای شده خاصیت خود را از دست داده. تا از ایران نرفتی یک جمله از قول هنرمندان "این بوم و بر کهن" به تو یادآور شوم که رمانتیک تر است و آن این است که:" من عاشق هنر هستم!" و همین سبب شده که به روی مبارکشان نیاورند که در این مملکت چه جنایتها که نمی شود. و نیز اشاره میکنی: "البته نظر شخصي من بر اين واقعيت است که هنرمندان پاپ نمي توانند به تنهايي کار کنند بلکه سياستمداران نيز بايد کمک کنند." باید هم همه عالم و آدم به تو شک کنند. سیاستمداران بخصوص از نوع جمهوری اسلامی آن، شما و امثال شما را فقط برای تطهیر جنایتشان میخواهند. یک جمله کلیشه ای دیگر است که میگوید:" تاریخ در این مورد قضاوت خواهد کرد." زیاد منتظر آینده نمانید همین حالا به شما میگویم که با این دفاعیات خود از خونریزترین رژیم حاکم در زمان عصر ما، در کنار آنها قرار گرفتید. آن فرش قرمزی که به زیر پای شما انداختند با خون صدها هزار انسان قرمز شده است و شما، پا به روی آن گذاشتید. متاسفم برای شما. و شاید هم برای خودم! که هنوز از ترانه های شما لذت میبرم!؟

در حاشیه
یاشار عزیز می دانم این که کسی بیاید و بگوید در ایران آزادی هست و همه چیز گل و بلبل است خیلی به ادم گران تمام می شود. از اتوبان های قشنگ پایتخت حرف بزند و از اینکه آزادانه به رستوران رفته خوشنود باشد، در حالیکه همین رستوران رفتن و در خیابان قدم زدن برای جوان ها در ایران دردسر و گرفتار پلیس شدن به همراه دارد. مخصوصا که از امنیت ایران در حالی حرف بزند که طرح امنیت اجتماعی روی گسترده ترین سرکوب های تاریخ را سفید کرده است. ولی به صرف همین حرف های کریس د برگ او را در کنار خونریز ترین حاکمان در زمان عصر ما قرار دادن به نظرم کمی بی انصافی ست. ما می دانیم چرا این ها خونریز تر ها در تاریخ هستند. درست به همان دلایلی که خودت گفتی، خاوران، اوین و هفت تپه و کیان تایر و .... . ولی کریس د برگ در این جنایات شریک این حکومت نیست. به نظرم بهترین راه برای اینکه به کریس د برگ فهماند در ایران چه خبر است این است که کنسرتش را به صحنه اعتراض به آپارتاید جنسی و اعتراض به سرکوب زنان جوانان تبدیل کرد حتما برد تبلیغاتی خوبی خواهد داشت. البته اگر جماعت معترض پول تهیه بلیط را داشته باشند!
نوید

دانشجویان زیر بار آپارتاید جنسی و حجاب نمی روند

الیا تابش

با نگاهی به اعتراضات چند وقت اخیر دانشگاه های سراسر ایران یکی از مشکلات همیشگی که دلیل عمده و یا در کنار دلایل دیگر از علل اصلی این اعتراضات بوده جداسازی جنسی، آپارتاید جنسی و مبارزه برای آزادی پوشش بوده است. طبعا این مسئله انعکاس برخوردهایی است که اخیرا علل الخصوص در یک سال اخیر مسئولین دانشگاهها و حراست متوجه دانشجویان کرده اند. برخوردهایی همانند نصب دوربینها در دانشگاه ، تعیین نوع پوشش دانشجویان ، اعمال جداسازیهای بیشتر میان دانشجویان دختر و پسر، سرکوب بیشتر دانشجویان مخصوصا دانشجویان دختر و .... برخوردهایی که اعتراضات دانشجویان را در شهرهای متفاوتی به دنبال داشته . از شیراز و سهند و بیرجند تا مشهد، تهران و .. .
تلاش جمهوری اسلامی برای سرکوب در دیگر قسمتهای جامعه نیز جریان دارند . سرکوب هر روزه زنان و جوانان در خیابانها و یا در اماکن دولتی و خصوصی از دیگر نمونه هاست. طرح امنیت اجتماعی از دستاویزها و طرفندهایی از این دست است برای یورش و حمله رژیم و مامورینش به جوانان و زنان . طرحهایی که رژیم مجبور به تکرارشان شده و معلوم نیست تا مرحله چندم میخواهد به پیش رود. طبق گفته خود رژیم نتوانسته از پس جوانان و زنان برآید و مدام به افزایش نیروهایش ، نیروهای پلیس زن، لباس شخصی و .. روی میآورد . بی دلیل نیست که این اعتراضات در جای جای جامعه جریان دارد . همین حمله مامورین رژیم به دختری در آریا شهر بود که چند وقت پیش باعث شد جمعیت زیادی از مردم در اعتراض به این مسئه به میدان آمده و شعار " حکومت اسلامی نمیخوایم " بدهند و یا نمونه های دیگری از این دست که هرروزه در شهرهای زیادی جریان دارند و رو به افزایش دارند، چرا که این یکی از دریچه هایی است که جامعه "نه" خود را متوجه تمامی این حکومت میکند . حکومتی که سرکوب زنان و حجاب جزء جدایی ناپذیر آن است.
دانشجویان نیز همانند دیگر بخشها ی جامعه در مقابل این مسئله ایستاده اند . جداسازی جنسیتی را در کلاس و اردو و ... توهین به خود میدانند، نمونه آخرش دانشجویان تربیت معلم. اعتراضات و تحصنهای چند صد نفره و چند روزه سازمان میدهند. به برخورد و احکام دانشجویان به خاطر پوشش و حجاب اعتراض میکنند.
اینجا مرحله ای است که دانشجویان دیگر میبایست پای اعتراضات سراسری و هماهنگ بروند. همانطور که خود دانشجویان هم تا به حال شاهد آن بوده اند مسئله جداسازی جنسیتی و آپارتاید جنسی مشکلی است که به تمامی دانشگاهها مربوط است . مسئله ای محدود به این یا آن دانشگاه نیست . میباید یک صدا و هماهنگ در مقابل این مسئله ایستاد و به این حکومت ارتجاعی اجازه تعرض نداد و در صورت برخورد اراذل و اوباش رژیم در دانشگاه با دانشجویان همانند جامعه که مردم مانع دستگیری زنان، دختران و پسران میشود، مانع برخورد با دانشجویان شد و از اعتراضات در این زمینه قاطعانه در دانشگاه ها حمایت کرد. باید به هر حکم کمیته انضباطی و احضار هر دانشجو تمام دانشجویان در همه دانشگاه ها اعتراض کنند و حکومت را در مقابل صف متحد و قدرتمندی از اتحاد خود عقب برانند. این البته مستلزم هماهنگی و قدم به پیش گذاشتن فعالین این عرصه است.

نگاهى به اعتراضات اخير دانشجويي

يك توضيح. اين گفتگو متن پياده شده از برنامه تلويزيون انترناسيونال است كه اليا تابش زحمت آنرا كشيده است. نكات متعددى اينجا حول اعتراضات دانشجويي مطرح شده كه جا دارد در فرصت هاى ديگر همه جانبه تر و دقيقتر به آن بپردازيم. اما ميتواند شروعى براى بحث هاى مشروح تر باشد. اليا حالت محاوره اى اين گفتگو را حفظ كرده و ما فقط در چند مورد اديت مختصرى كرده ايم. ضمن تشكر از اليا از همه رفقا و خوانندگان نشريه نيز دعوت ميكنيم وارد بحث شوند و نظرات خود را بنويسند. جوانان كمونيست)

کيوان جاويد : خوش آمديد مصطفي صابر.
مصطفي صابر: خيلي متشکرم. با سلام به شما و به بينندگان عزيز.

ک.ج : مصطفي صابر ، اعتراضات بسيار زيادي همين حالا در دانشگاهها در جريانه. از جمله تجمع اعتراضي دانشجويان تهران به سهميه بندي جنسيتي در دانشگاهها طبق اطلاعيه اي که سازمان جوانان داده و همچنين اطلاعيه ديگر سازمان جوانان که : يک پيروزي ديگر براي دانشجويان. دانشجويان کرمان مسئول دانشگاه را مجبور به دادن تعهد نامه کتبي کردند که حدود هزار نفر در اين اعتراض شرکت داشتند . واقعا در چنين صحنه هايي انسان مشاهده ميکنه که چقدردانشجويان دختر و پسر رزمنده و با روحيه عليه اين وضعيت هستند . شما وضعيت را چطور ميبينيد؟
م.ص : همانطور که شما گفتيد اعتراضات دانشجويي خيلي وسيع و گسترده هست الان . من قبل از اينکه راجع به خود اين اعتراضات صحبت کنم يک نگاه کلي خواهم داشت به شرايط ايران . اولين چيزي که به نظر من جالب توجه هست اينکه ما فقط در دانشگاهها نيست که با اعتراضات وسيعي رو برو هستيم . دربين کارگران هم اعتراضات وجود داره همونطور که الان شما اطلاعيه اش رو خونديد ، الان فکر کنم بيست و پنجمين روز اعتصاب کارگران هفت تپه بود. باز هم جمع شده بودند و اعتراض کرده بودند . ميخوام بگم در اين فضا و در حاليکه اوضاع بين المللي جمهوري اسلامي تعريفي نداره ، اوضاع دروني و دعواهاشون هم تعريف نداره و بر وفق مرادشون نيست و در کل وضعيت خوبي ندارند. تو اين شرايط ما با اعتصابات و تحصن هاي متعدد دانشجوها روبرو هستيم که شما يک نمونه ها يي را گفتيد . اگر بخواهيم خيلي خلاصه فقط اسم ببريم در دانشگاههاي مختلف تهران در تبريز ، شيراز ، لرستان ، کرمان ، مشهد و ... در اين چند وقت ما شاهد تحصنها و اعتصابات و اعتراضات متعددي در دانشجوها بوديم .نکته مهم در اين حرکات دانشجوها اين هست که وسيع هست و توده دانشجو حضور دارد . براي مثال همين مورد کرمان که شما اشاره کرديد حدود هزار نفر حضور داشتند و يا درمورد لرستان باز صدها نفر از دانشجوها حضور داشتند و يا در اعتراضاتي که در دانشگاه فني تهران بود حدود 2000 نفر شرکت داشتند ، در سهند همينطور ، در شيراز و ... ميخوام بگم توده اي و وسيع هست.

ک.ج: يعني چي که توده اي هست. مگه قبلا توده اي نبود؟
م.ص: قبلا هم توده اي بود به يک معنا ولي الان اين احساس رو آدم داره که شرکت توده وسيع دانشجوها در امر مبارزه و در واقع دخالتشون در سياست گسترده تر از قبل هست. مثلا اگر يک مقطعي بذاريم براي اين بحثمون، مقطع 16 آذز سال 86 شايد خوب باشه. به نظرم ازمقطع اين 16 آذر يک تحولاتي در اعتراضات دانشجويي به وجود آمد . ما بعد از 16 آذر با اعتراضات دانشجويي به شکل وسيع تر و توده اي تر روبرو هستيم. اين يکي از خصوصيت اين اعتراضات هست . يک خصوصيت ديگه اينکه سر مسائل "صنفي" هستش بيشتر. اين صنفي رو در گيومه ميگم براي اينکه في الواقع هر کسي ميدونه که اين مسئله صنفي صرفا به خاطر توازن قوايي هست که بين مردم و حکومت بر قراره و اعتراض بيشتر مياد سر مسائل صنفي. حتي صنفي هم نميشه گفت . بهانه است درواقع. براي مثال دانشجويي را برق ميگيره و امکانات نيست سريع به بيمارستان برسونند و .. و اين باعث يک اعتراضات وسيعي ميشه و مطالبه دانشجوها اين ميشه که چرا امکانات نيست ، چرا رسيدگي نميشه، آمبولانس نيست و چرا ما اين وضعيت رو داريم . يا مثلا مسمويت پيش مياد اعتراضات وسيع صورت ميگيره. اين دخالت وسيع توده دانشجو يك فاكتور خيلى مهم است.

ک.ج : اگه اجازه بديد يک سوالي همينجا مطرح کنم. آيا فکر نميکنيد اين يک عقب نشيني هست براي دانشجوها. اگه يادتون باشه و شما حتما يادتون هست چون کلي مطلب نوشتيد در اين موارد وتحليلهايي که سر جنبش دانشجويي داريد در 13 آذر که پشت سر گذاشتيم و تمام دنيا سر مسئله اينکه دانشگاهها در ايران چپ شده و پلاکاردهاي چپ بالا رفته صحبت ميکردند. از آيت الله بي. بي. سي گرفته تا راديو فردا اعلام کردند که چپ اومد بالا و پلاکاردها ي آزادي برابري را در دانشگاهها نشون دادند. شعار سوسياليزم يا بربريت بالا رفت ولي امروز شما هم اشاره کرديد که اعتراضات دانشجويي تحت خواسته ها ي صنفي هست. آيا اين يک عقب نشيني در خواسته ها نيست؟
م.ص: نه اين رو عقب نشيني نميشه اسمش رو گذاشت. اولا تا اونجايي که به 13 آذر و 16 آذر بر ميگرده اين چيزهايي که شما گفتيد درسته ولي حتي بيشتر از اينه به نظر من . يعني 13 آذر کل اعتراض دانشجويان در ايران رو به جهان معرفي کرد و عنواني که مدياي بين المللي براي تظاهراتهاي 13 آذر (و تظاهراتهاي دانشجويي بين 13 تا 18 آذر که اعتراضات زيادي صورت گرفت) عنواني که براش گذاشتند اين بود " تظاهرات مارکسيستها در دانشگاه تهران". يعني اگر شما ميبينيد که بي بي سي يا صداي امريکا مياد ميگه اينها رو اين به خاطر اين هست که اينقدر حضور چپ و تعرض چپ در دانشگاه ها واضح هست که تمام رسانه ها راجع بهش حرف زدند. اينها تازه آخر سر دارن ميان و حرف ميزنند و مجبور شدند که حرف بزنند. ميخوام بگم که حتي اهميتش بيشتر از اينهاست.
اما اينکه الان ما شاهد هستيم اعتراضات دانشجويي به اين شکل داره صورت ميگيره يعني حول مسائل و بهانه هاي صنفي صورت ميگيره آيا اين عقب نشيني هست؟ به نظر من اينطور نيست. يک واقعيت اينجا وجود داره و اينه که بعد از 13 آذر همچنان که بينندگان اطلاع دارند دستگيريهاي وسيعي صورت گرفت ، دهها دانشجوي چپ و آزاديخواه و برابري طلب رو دستگير کردند اخيرا هم خبري بود مبني بر اينکه براي تعدادي شان ميخواهند حکم بدهند و احکام سنگيني که به خود همين هم بايد اعتراض کرد. و اين تعرضي بود که جمهوري اسلامي کرد که جلوي چپ را بگيره. منتهي خود همين تعرض با يک عکس العمل وسيعي در ميان جامعه و از جانب اپوزوسيون در خارج کشور روبرو شد، حزب کمونيست کارگري به خصوص نقش خيلي جدي اي در اين ماجرا داشت ، شبهاي همبستگي در حمايت از اين دانشجوها راه افتاد و خود اين موضوع اعتراض دانشجويان و چپ را حتي بيشتر مطرح کرد. يعني دانشجوي آزاديخواه و برابري طلب رو همه جا ديگه ميشناسن . هم در خارج از کشور و هم داخل کشور. چپ و سيطره و اتوريته و هژموني چپ در دانشگاه را الان ديگه همه ميشناسن، به واسطه اعتراض عليه همان دستگيريها. و اينطور نبود که چپ عقب نشيني کرد در عرصه هاى ديگرى يک جور پيشروي کرد. تنها زمينه اي که يک درجه عقب نشيني را اين دستگيريها و حمله وحشيانه رژيم به دانشجوها تحميل کرد اين بود که برخي فعالين چپ محتاط شدند. که خيلي طبيعي هم هست . من هم بودم محتاط ميشدم. ولي دانشگاه هيچوقت محدود به تعداد فعالين چپ نبوده و به نظرم نکته مهم همين هست. ما از پيش روش تاکيد ميکرديم ، به خصوص در نشريه جوانان کمونيست و نکته اين بود که بدنه دانشگاه چپ تر از حتي فعاليني هست که الان جلو هستند. ما اين پيش بيني رو ميکرديم که اين بدنه چپ دانشگاه قدم جلو ميذاره و فرقش هم با اون چپ رسمي ( که ما هميشه روي اون چپ رسمي نقد داشتيم) اين بود که چپ رسمي يک مقدار ايدئولوژيکه، خيلي ذهنيه از خيلي جنبه ها ولي بدنه چپ دانشگاه خيلي پا رو زمينه .

ک.ج : اين رو دوست دارم بيشتر توضيح بدين و بدنه چپ پا رو زمينه و در واقع داريم اين رو چپ ميگيم . نمونه هاش چي هست ؟
م.ص : چپ رسمي در دانشگاه دست به يک سري حرکات معيني ميزد. مثلا فرض کنيد اول مه ، 16 آذر را برگذار ميکرد . فرض کنيد 16 آذر سال 85 . خب يکي دو هزار نفر شرکت داشت يا 13اذر 86 چند صد نفر به خاطر اينکه راديکال بود . تظاهرات تندي بود تظاهرات 13 آذر و تعداد وسيعي شرکت نميکردند و در نتيجه اون ابعاد توده اي رو نداشت. توده دانشجو هنوز يک مقدار ملاحظه داشت براي وارد شدن به اين قضيه. به نظر من يک مقداري هم خط و مرز داشت با اين چپ رسمي دانشگاه ولي حسن چپ رسمي دانشگاه به نظرم اين بود ، نقش تاريخي اش اين بود و هست که شعارهاي خيلي تعيين کننده اي را در سطح جامعه بالا برد. شعار آزادي برابري اول بار در دانشگاه بالا رفت ، سوسياليزم يا بربريت هم همينطور . ولي بحث اين بود که پتانسيل خود بدنه دانشجو حتي وسيع تر از اينه و وقتي که به ميدان بياد قدرت بسيج وسيع تري داره و معضل بيشتري براي جمهوري اسلامي فراهم ميکنه و شعارهاشم هست و قبلا توسط همين چپ راديکال بالا رفته و اين چپ راديکال هم اين شعارها رو از حزب کمونيست کارگري و منصور حکمت گرفته. آزادي برابري رو منصور حکمت مطرح کرد. انقلاب سوسياليستي و سوسياليزم رو حزب کمونيست کارگري داره مطرح ميکنه . ميخوام بگم همه اينها يک وضعيتي رو به وجود آورد ه که الان ما شاهدش هستيم. رژيم اينهمه دستگيري انجام داده ، اينهمه حمله کرد به دانشجوها و شکنجه کرد و شوهاي تلويزيوني وحشتناک راه انداخت براشون ، سعي کرد تفرقه بندازه بين خود دانشجوها و اين و آن رو جاسوس قلمداد بکنه . اينها همه گذري هست و ميگذره و همه ميدانند . الان ما با وضعيتي روبرو هستيم که در دانشگاههاي مختلف که بعضيهاشون حتي اسمشون رو هم نشنيده بوديم که در اونها اعتراض معيني صورت بگيره ، امروز در اونها هم با اعتراضات توده اي دانشجوها روبرو هستيم . اين يک جور بيان و يک جور مانيفستيشن دانشگاه است که داره ميگه من در ميدان هستم. حالا درسته که سر اعتراض به مسمويت ، برق گرفتگي و يا تبعيض جنسيتي و آپارتايد جنسيتي . اين (اعتراض به آپارتايد جنسى) هم نکته اي هست که داره برجسته ميشه. اينها نکات توده اي هست . يعني توده دانشجو به ميدان ميان و اين به نظر من داره چشم انداز خيلي روشني رو نشون ميده که اعتراضات دانشجويي در ايران بعد از 16 آذر ( بر خلاف برخي ارزيابيها که رپورت وزارت اطلاعات رو باور کردند ) گسترش پيدا ميكند و راديكالتر ميشود. نه آنچنان ضربه اي بود که شکننده باشه، نه شکستي بود براي اعتراضات دانشجويي. بر عکس ما با چيزي که روبرو هستيم روى آورى وسيع تر دانشجوها به سياست و عرصه مبارزه عليه جمهوري اسلامي هست.

ک.ج : چرا اين رويارويي اينقدر حاد شد ؟ شما گفتيد در جنبش کارگري حاده، اوضاع سياسي ايران حاده و الان هم دانشگاهها .چرا؟ اين از کجا مايه ميگيره؟
م.ص: يه ارزيابي هست که اعتراضات دانشجويي رو ميذاره در چهارچوب "جنبش دانشجويي" ، صنفش ميکنه ، تمايلش اينه و راستش کارگران را هم ميخواهند صنفش بکنند که حالا شما وايسا واسه صنف خودت مبارزه کن . زنها را هم ميخواهند صنف بکنند . حالا شما فمنيست بشو واسه صنف خودت مبارزه کن. اينها همه ديدگاههاي غلطي هست که ميخواهند خودشان را تحميل بکنند و راستش ديدگاه غلط درست نيست، اينها جنبش ديگه اي هستند . بورژوازي هست که نميخواد بذاره دانشجو بياد اختيار زندگيشو بدست بگيره. زن بياد تمام جامعه رو بدست بگيره ، کارگر بياد دنيا رو نجات بده و خودش رو نجات بده . در نتيجه بحث اينکه دانشجو رو صنف بکنند بحثي هست که مربوطه به اين سوال شما. و ارتباطش هم اينه که وقتي دانشجو را صنف ببيني ديگه بايد در خود توضيحش بدي . خب حالا دانشجوها چرا آمدند توده اي شدند چرا آمدند اين اعتراضات رو کردند و ... بايد بشيني خود سابقه دانشگاه را بگيري دنبال بکني تا شايد بتونى تعبيرى از اين موضوع بدى. اين اشتباهه . اعتراض دانشجويان در ايران بخشي از اعتراض کل جامعه است و جزء مهم و فعالي از اعتراض کل جامعه براي سرنگوني جمهوري اسلامي هست. براي مثال 18 تير درسته که از دانشگاه شروع شد اما 18 تير يک مقطع بسيار مهم از مبارزات مردم جامعه ايران عليه جمهوري اسلامي بود . 18 تير وقتي بود که مردم گفتند نه خاتمي نه خامنه اي . هيچکدوم. برن گم شن . آزادي انديشه با ريش و پشم نميشه .ميخوام بگم اعتراضات امروز دانشگاه وصل هست به اعتراضات جوانان آرياشهر که گفتند حکومت اسلامي نميخوايم نميخوايم . وصل هست به اعتراض کارگران هفت تپه که هر روز دارن ميگن معيشت ، منزلت زندگي حق مسلم ماست . اينها وجوه مختلف يک حرکت اجتماعي هست که ميخواد جمهوري اسلامي رو از سر راه برداره.

ک.ج : اين وجوه مختلف ميدونن که يک جنبش هستند ؟ آگاهي دارند که اجزاي مختلف يک جنبش هستند؟
م.ص : کاملا . ببينيد . اين رو خود جمهوري اسلامي و وضعيت موجود داره يادشون ميده . وقتي شما ميريد تو خيابون چه کارگر چه دانشجو و .. با طرح امنيت اجتماعي روبرو هستيد و مسئله بلافاصله اين ميشه که با اين وضعيت چه کار بايد بکنيم. کارگري که ميره دستمزدش رو ميخواد و ميخواد زندگيشو بهتر بکنه بلافاصله با جمهوري اسلامي روبرو هست . اولين مانع سر راهش جمهوري اسلامي هست . در نتيجه يک جنبش اعتراضي هست براي اينکه جمهوري اسلامي را از جلوي پاش برداره. اين بحث مفصلي هست اما حداقل در يک جمله بگم پيشاپيش اين جنبش طبقه کارگرقرارداره و کارگران هستند که به بنياد و ريشه دست ميبرند و به اصطلاح تا ته اين ماجرا درگيرند و کل اين جامعه بردگى رو بايد زير و رو کنند .


ک.ج: يکي از همين بينندگان ما اگر بگه که شما ميگيد که جنبشهاي ديگر ، جنبشهاي بورژوازي دارند اينها رو صنف ميکنند . ولي مشاهدات نشون ميده اينها صنف هستند. ميگه به اين دلايل که وقتي کارگر اعتصاب ميکنه دانشجو يه کار ديگه داره ميکنه ، وقتي دانشجواعتراض ميکنه کارگر جاي ديگه کار ديگه اي داره ميکنه . وقتي زنان در خيابان هستند کارگران و دانشجويان دارند کار ديگري ميکنند . آيا اين يک حرکت صنفي نيست؟
م.ص : صنف بودن اينها خودش يک واقعيت است . خود جامعه سرمايه داري دائما داره يک عده اي رو تقسيم ميکنه. در مقطع اول يک عده اي رو تبديل ميکنه به فروشندگان نيروي کارو يک عده رو هم به خريدارانش وصاحبان ابزار توليد و بعد هم خود همين 2 طبقه اصلي اصناف متفاوتي رو به وجود مياره. دانشگاه هم ميتونه براي خودش يک صنف باشه. منتهي بحث ما اينه ما جامعه بورژوازي رو نميخوايم. ما ميخوايم کل اين اوضاع رو زير و رو کنيم. در نتيجه اين صنف تا اونجايي که يک سري شرايط رو تحميل ميکنه به مبارزه ما مجبوريم قبولش کنيم و در چهارچوب آن صنف هم کارهاي معين خودش رو انجام بديم. به اين بي اعتنا نيستيم. ولي همه بحث ما اين هست که بايد کل اين وضعيت رو عوض کرد.

ک.ج: سوال مشخص من اين بود که کارگران ، دانشجويان و زنان الان دارن تو چهارچوب خودشون فعاليت ميکنن . بنابراين صنف هستند . شما ميگيد که نه يک جنبشي هست که خود آگاه هست و ميدونه که جمهوري اسلامي رو نميخواد . ميخوام بگم که آيا اين تحليلي نيست که شما دوست داريد روي اين جنبشها بذاريد؟

م.ص : نه بحث دوست داشتن من نيست . به طور عيني و واقعي حتي اگر به صنف هم تبديل کردند ، وقتي اوضاع و احوال کنوني را بررسي ميکني در مقطع فعلي چه زنها چه جوانها و دانشجوها ، چه کارگران با يک معضل واحدي روبرو هست که اون هم عبارت است از جمهوري اسلامي . بايد اول اين معضل را از سر راه خودش برداره . در نتيجه طبيعيه که اعتراضي که صورت ميگيره قبل از هر چيز عليه رژيم حاکم و حکومت باشه و در اين همه شان مشترک هستند. نکته ديگري که به نظر من مهم هست از نقطه نظر کارگرها اين هست که (کارگرها گفتم فرقشان با بقيه اين هست که از زير و بنياد ميخوان همه چيز رو عوض کنند . هيچ سازشي با اين وضعيت موجود ندارند ) و شانسي که الان هست اينه که نيروي وسيعي عليه جمهوري اسلامي بسيج شده و کارگرها بيشترين منفعت رو در راديکال ترين حمله به و قطع رابطه با جمهوري اسلامي دارند و ميتونن و بايد رهيري بقيه رو بدست بگيرند. و در پيشاپيش اين صف حزب کمونيست کارگري هست. حزب اين کارگرها و اين حزب نقش اين را داشته که از 18 تير به اين طرف و از 2 خرداد به اين طرف به خصوص دائما به عنوان نماينده کل اعتراض جامعه براي عوض کردن اين وضعيت ظاهر شده . يعني نماينده طبقه اي که ميتونه اين وضعيت رو عوض کنه و مردم رو نجات بده و جمهوري اسلامي رو سرنگون کنه ، جمهوري سوسياليستي رو برقرار کنه و همه به حق خودشون برسن. طبقه کارگر اين موقعيت رو داره.

ک.ج : تمرکز بيشتر بر جنبش دانشجويي بود و شما به درست اون رو يک مسئله اجتماعي مطرح کرديد که فقط در دانشگاهها نبايد ديدش .

م.ص : من يک توضيحي بدم من مخالفتي با جنبش دانشجويي به مصابه يک صنف ندارم . اون هم موجوديت داره براي خودش . ولي من روي اون چندان سرمايه گذاري نميکنم. من که ميگم منظورم از موضع طبقه کارگر و انسانيتي که ميخواد وضعيت رو عوض کنه. من اونها رو فرا ميخوانم که بيان در اين سياست شرکت کنند و تا به حال هم اينجور بوده . يعنى دانشجو به كل اوضاع اعتراض داشته و مساله صرفا صنف خودش نبوده.

ک.ج : دقيقا همينطوره. آخرين سوالم در اين مورد هست و بعد يک سوال هم در مورد 18 تير خواهم پرسيد . سوالم اين هست که يک ظرف اگر بخواهيم براي کل اين جنبشها بگيريم که هدف همه شان هم اين هست که با ريش و پشم نميشه رو بالاخره پياده بکنند در اون جامعه ، چي هست اون ظرف؟ که همشون بهم متصل باشند. که البته خيلي جاها هست. خود دانشجوياني که سر آپارتايد جنسي اعتراض ميکنند لزوما همه شان زن نيستند . پسر و دختر با هم هستند و آن يک چيزي که ، يک حلقه واسطي که بتونه اين جنبشها رو بهم بيشتر نزديک بکنه چي هست؟

م.ص : من فکر ميکنم که خواستي که همه پاش بيان يک خواست واقعي و ابژکتيو ميتونه باشه و قبل از هر چيز رها شدن از شر جمهوري اسلامي هست. اگر بخوايد بيايد مشخص تر برسيد بهش براي مثال حجاب. حجاب اسلامي. اين طرح امنيت اجتماعي . براي مثال گراني. همه دارند از گراني لطمه ميخورند . به خصوص کارگران . آزادي زندانيان سياسي. اينها ميتونه خواسته هاي مشترک باشه . نکته مهم براي مردم و هر قشر و هر بخشي از مردم اين هست که توازن قواي موجود رو به نفع خودشون بهم بزنند. يعني شرايطي فراهم بشه که کارگر بتونه براي مثال شوراش رو ، سنديکاش رو تشکيل بده و بتونه از حقوق خودش دفاع کنه . در قدم اول. يعني اوضاع و احوال رو براي مبارزه خودش بهتر بکنه و اين يعني اينکه توازن قوا رو با جمهوري اسلامي بهم بزني . يعني مثلا فرض کنيم طرح امنيت اجتماعي اش رو به شکست بکشوني. جلوي مسئله زندانيان سياسي بايستي. همچنان که دارند اين كار رو ميکنند. الان دانشجوهاي آزاديخواه و برابري طلب و چپ را گرفتند و يا کارگران زنداني و نميتونن خيلي نگه دارند. شيث اماني رو مجبور کردند آزاد بکنه و براى آزادى جوانمير مرادي و اسانلو و غيره مبارزه ميكنند. اينها مهم هست. اينها وجه مشترک همه اين اعتراضات هست. نکته اصلي اين هست که بايد جمهوري اسلامي رو عقب بروني و توازن قوا رو به نفع خودمون بهم بزنيم تا بتونيم يک وضعيتي به وجود بياريم که مبارزه رو بهتر جلو ببريم.

ک.ج: آخرين سوالم مصطفي صابر . کمتر از 3هفته به 18 تير باقي مونده. 18 تير يک زلزله سياسي بود در ايران و جامعه ايران رو متحول کرد و چشمها رو بيشتر باز کرد . که ميشه اين حکومت را در خيابون باهاش نبرد کرد. و به جمهوري اسلامي گفت 6 روزي که لرزيدين .
در خلاصه ترين شکل ممکن بگيد که 18 تير چه بود و داريم بهش نزديک ميشيم چه بايد کرد؟

م.ص: با هنر راجع به 2 خرداد گفته بود که 2 خرداد يک زلزله 4 و 5 ريشتري بود که جلوي يک زلزله 7 و 8 ريشتري را گرفت. ميخوام بگم 18 تير اون زلزله 7 و 8 ريشتري بود که اومد ولي آونقدر دوام نياورد . فروکش کرد. نتونست اونقدر ادامه پيدا کنه که کلک جمهوري اسلامي رو بکنه. 18 تير تعرض ، قيام و خيزش مردم بود نه فقط هم دانشجوها . از دانشگاه شروع شد . اما مردم در آن شرکت داشتند و يادمه که اسامي دستگير شده ها ، 1200 نفر که گرفتند در تظاهراتهاي 18 تير خيلي ها شون دانشجو نبودند. بهر حال ، تعرض مردم براي اين بود که جمهوري اسلامي رو از سر راهشون بردارند. بهر حال 3 هفته ديگه داريم تا سالگرد 18 تير. به نظرم بايد تلاش کرد که در اين سالگرد يک حرکت وسيعي راه انداخت و دانشجوها ميتونن نقش مهمي در اين قضيه داشته باشند و من فراخوانم به دانشجوها اين هست که اعتراضاتي که الان همه جا وجود داره رو گسترده تر کنن و متحد کنن . سراسري کنن. من توصيه ام به دانشجوها اين هست که هيأتهاي نمايندگي انتخاب کنند. اين اجتماعات موجودشان را به مجامع عمومي تبديل کنند و در مجامع عمومى نماينده انتخاب كنن. اين هيأتهاي نمايندگي در سطح سراسري با هم تماس بگيرند و زمينه يک تشکل وسيع و فراگير چپ و راديکال و توده اي را در دانشگاه فراهم کنند و ضمن آماده شدن براي 18 تير ميتواند اين کار را بکند. من توصيه ام به دانشجوها اين هست که همه شهرهاي مختلف با هم تماس بگيرند و سعي کنند يک حرکت متحد به وجود بيارن و در جريان اين حرکت خودشان را متشکل تر بکنند و در عين حال مبارزه براى سرنگوني جمهوري اسلامي رو يک گام به جلو ببرند.
ک.ج: خيلي ممنون مصطفي صابر.