Wednesday, June 04, 2008

متاسفم، خوش آمدی!

یاشار سهندی، ایران

"من در مدت حضورم در ایران هیچ چیز منفی ندیدم من احساس آزادی را اینجا تجربه کردم."کریس دی برگ
آی، کریس دی برگ عزیز، به ما گفتن ما "ایرانیان" جنم مان از جنسی است که هر کس در خانه مان را بزند در را برویش باز میکنیم. منظور اینکه اگر شما پا به هر مملکتی جز ایران بگذاری درها برویت بسته است شاید هم با چاقو به استقبالت بیایند. بهرحال خوش آمدی. "مهمان حبیب خدا است" بفرما تو! اگر صبح در خانه مان را بزنی به کله پاچه میهمانت میکنیم، اگر طرفهای ظهر تشریف بیاوری دیزی بر پاست نهایتش آبش را زیادتر میکنیم! اگر هم شب قدم رنجه کنی هیچی پیدا نشود یک لقمه نان و پنیر پیدا میشود. حضرت عباسی در کدام ولایت در این کره خاکی اینجور خاکی با تو برخورد میکنند؟
اما کریس دی برگ عزیز، یک کمی دیر تشریف آوردید. بر سفره ما دیگر از دیزی و کله پاچه اثری یافت نمیشود. یکزمانی غذای اصلی ما بدبخت و بیچاره ها بود اما حالا غذای اشرافی است ما شاید ماهی یا شش ماهی دست به اسراف بزنیم و کله پاچه ای میل کنیم. بگذار برویم سر اصل مطلب و تعارف را بگذاریم کنار. دوست عزیز! سی سالی میشود که ما تحت لوای حکومت قران زنده زندگی میکنیم. برای همین روز به روز دستمان تنگتر میشود. این است که خیلی وقتها کسی میخواهد بیاید خانه مان اظهار میداریم خانه نیستیم تا شرمنده نشویم وقتی سفره خالی مان را میبیند. سی سالی است که حکومت اسلام " احساس آزادی" را به ما چشانده و ما متاسفیم که شما اینقدر دیر تشریف آوردید تا مزه آنرا حس کنید!
شما یک ترانه ای دارید به عنوان " بانوی سرخ پوش" (The lady in red) که راستش من خیلی دوستش دارم، با ملودی آن به رویا میروم. سالیانی پیش دخترکی 13 و 14 ساله که از شنیدن صدای شجریان و ناظری و .. کلافه بود چون پدرش زور میکرد که به این موسیقی گوش بدهد. من یک هدیه کوچک دادم به او،کاست ترانه های شما و کتاب ترانه شما که به فارسی ترجمه شده بود. مدتی بعد او را دیدم که با احساس تمام این ترانه را، فارسی آنرا، میخواند و صد البته پدرش حرص میخورد که دخترش غرب زده شده و موسیقی شرقی را دارد فراموش میکند! اما با کمال تعجب از شما خواندم که:" کارهايي از شجريان، عليزاده و کلهر را گوش داده و لذت برده اید." هر کس سلیقه ای دارد. اما دوست من این حرفها در این سرزمین معنی دیگری دارد. و برای اینکه این معنی شرق و غرب را به ما حالی کنند که فرهنگ غرب یعنی فساد، چه خونها که ریخته نشد. هر چند همین شجریان و علیزاده و کلهر تا حالا حاضر نشدند در کنار آنها عکس بگیرند. آنهم بخاطر نوع هنر ایشان است که از نظر دین مبین اسلام موسیقی خود شیطان است.
شاملو شاعر اما میگفت:" و تبسم را بر لب ها جراحی می کنند/ و ترانه را بر دهان." و در این دیار " دهان ات را می بویند/ مبادا گفته باشی دوست ات دارم." سی سال است جمله " دوست دارم" را به زبان آوردن موجب عقوبتی سختی برای گوینده و شنونده آن بوده است. بانوان سرخ پوش زیادی دراین دیار شلاق خوردند و به حکم خدا سنگسار شدن که فقط خواستند مانند بانوی سرخ پوش شما عشق را تجربه کرده باشند. بانوان سرخ پوش زیادی در این دیار نکبت زده به قتل رسیدند چون آرزوی خوشبختی برای همه را داشتند. در این دیار مردان زیادی کشته شدند چون در رویای شان بهترین آرزوها برای همه انسانها بود. نه، کریس دی برگ عزیز! دست به قمار بدی زدی. خودت هم میدانی که پا به کجا گذاشتی که اینگونه اوضاع را پشت رو نشان میدهی. میگویی:" من طرفدار بشريت هستم و وقايع را از ديد رسانه ها نگاه نمي کنم. سياست جدا از مردم است. " واقعا طرفدار بشریت هستی؟ قبلا درباره تو اینچنین می اندیشیدم. اما اکنون نه، همین یک جمله تو یعنی پنهان کردن سی سال جنایت این رژیم سفاک. نمی خواهی وقایع را از دید رسانه ها نگاه کنی؟باشه، خواهش کن اجازه دهند تو یک سری به زندان اوین بزنی، دیداری از گورستان خاوران داشته باشی. به عنوان یک ناظر همین حالا تو را ببرند شهر شوش در خوزستان تا گرسنگی کارگران را از نزدیک ببینی و چگونه جواب شکم گرسنه را با باتوم میدهند، تو را ببرند عسلویه تا از نزدیک شاهد باشی که دوران مصر باستان را چگونه احیا کردند. بگذارند تو به همراه گشت خواهران زینب در شهر بچرخی و... همه اینها بکنار، مترجم محترم شما یکبار این بیلبورد کثیفی که در شهر بر پا کردند صادقانه برایت ترجمه کند :" آیا میشود این زن... را دوست داشت؟" و در کنار آن چهره شطرنجی شده یک زن است. میدانی بجای آن چند نقطه چه کلماتی منظور حاکمان این دیار است؟ اگر مترجم تو شرافت دارد فقط یکی از معانی آن را برایت بگوید. تا ببینم چه حالی به تو دست میدهد وقتی ادعا داری من طرفدار بشریتم!
کریس دی برگ عزیز! ادعا میکنی که اقدام تو "اقدامي براي ايجاد تغيير" است تا چهره منفی که از ایران است بزدایی!! واقعا؟ در کنار جنایتکاران ایستادن یک چیز را تغییر میدهد و آنهم فقط چهره خود تو است.آمدی به گدایی که اجازه دهند تو کنسرت بگذاری و از همین الان قول دادی که رعایت مقرارت اینجا بکنی و ترانه های خود را سانسور کنی. پس معلوم است که خبر داری که در این مملکت چه خبر است. خبر داری و باز می گویی " احساس آزادی" میکنم. مقرارت اینجا اساس آن بر ضد بشریت وبخصوص بر ضد زنان است، چرا که فقط زن هستند. تو باید اینها را رعایت کنی، و ظاهرا هم میکنی! هنوز هم مدعی طرفدار بشریت بودن داری؟
"من سياستمدار نيستم، هنرمندم." این جملات وقتی به زبان آوردی که خبرنگاران همین جمهوری اسلامی به آمدن تو به ایران در این شرایط به دیده شک نگاه میکنند و این جواب از بس که کلیشه ای شده خاصیت خود را از دست داده. تا از ایران نرفتی یک جمله از قول هنرمندان "این بوم و بر کهن" به تو یادآور شوم که رمانتیک تر است و آن این است که:" من عاشق هنر هستم!" و همین سبب شده که به روی مبارکشان نیاورند که در این مملکت چه جنایتها که نمی شود. و نیز اشاره میکنی: "البته نظر شخصي من بر اين واقعيت است که هنرمندان پاپ نمي توانند به تنهايي کار کنند بلکه سياستمداران نيز بايد کمک کنند." باید هم همه عالم و آدم به تو شک کنند. سیاستمداران بخصوص از نوع جمهوری اسلامی آن، شما و امثال شما را فقط برای تطهیر جنایتشان میخواهند. یک جمله کلیشه ای دیگر است که میگوید:" تاریخ در این مورد قضاوت خواهد کرد." زیاد منتظر آینده نمانید همین حالا به شما میگویم که با این دفاعیات خود از خونریزترین رژیم حاکم در زمان عصر ما، در کنار آنها قرار گرفتید. آن فرش قرمزی که به زیر پای شما انداختند با خون صدها هزار انسان قرمز شده است و شما، پا به روی آن گذاشتید. متاسفم برای شما. و شاید هم برای خودم! که هنوز از ترانه های شما لذت میبرم!؟

در حاشیه
یاشار عزیز می دانم این که کسی بیاید و بگوید در ایران آزادی هست و همه چیز گل و بلبل است خیلی به ادم گران تمام می شود. از اتوبان های قشنگ پایتخت حرف بزند و از اینکه آزادانه به رستوران رفته خوشنود باشد، در حالیکه همین رستوران رفتن و در خیابان قدم زدن برای جوان ها در ایران دردسر و گرفتار پلیس شدن به همراه دارد. مخصوصا که از امنیت ایران در حالی حرف بزند که طرح امنیت اجتماعی روی گسترده ترین سرکوب های تاریخ را سفید کرده است. ولی به صرف همین حرف های کریس د برگ او را در کنار خونریز ترین حاکمان در زمان عصر ما قرار دادن به نظرم کمی بی انصافی ست. ما می دانیم چرا این ها خونریز تر ها در تاریخ هستند. درست به همان دلایلی که خودت گفتی، خاوران، اوین و هفت تپه و کیان تایر و .... . ولی کریس د برگ در این جنایات شریک این حکومت نیست. به نظرم بهترین راه برای اینکه به کریس د برگ فهماند در ایران چه خبر است این است که کنسرتش را به صحنه اعتراض به آپارتاید جنسی و اعتراض به سرکوب زنان جوانان تبدیل کرد حتما برد تبلیغاتی خوبی خواهد داشت. البته اگر جماعت معترض پول تهیه بلیط را داشته باشند!
نوید

No comments: